وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقاید اهل سنت، پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تشیع» ثبت شده است

منظور از دو بار میراندن و دو بار زنده شدن چیست

بسم الله الرحمن الرحیم

منظور از دو بار میراندن و دو بار زنده شدن چیست

 

ابتدا باید منظورمان را از میراندن مشخص کنیم، میراندن را مانند عمل کپی کردن یک فایل از پوشه ای به پوشه دیگر بدانید. ما معدوم بودیم، یعنی داریم از زمانی صحبت می کنیم، که انسان تحت هیچ عنوانی (روح جسم نور و... ) خلق نشده است. تنها چیزی که همیشه بوده و هست خداست و ما انسان ها از یک زمان خاصی به بعد خلق شدیم. اما ما به صورت اجسادی بی جان که نشات گرفته از خاک بودیم خلق شده ایم. یعنی ما از عدم، میرانده شدیم و به دنیای مردگان آمدیم، اما در هر صورت ما خلق شدیم، مرده یا زنده خلق شدنمان اهمیتی ندارد. مهم نفس خلق شدن است.

سپس از روح در ما دمیده شد و زندگان شدیم. بعبارتی از دنیای مردگان خارج شدیم و وارد مرحله بعد شدیم که این دنیا است. سپس ما را دوباره ( این بار از این دنیا ) می میراند و روح را از جسم ما جدا می کند و دوباره مردگان می شویم. سپس در روز قیامت دوباره روح را به جسم برمی گرداند و زنده می شویم. طبق این نظر تا اینجا ما دوبار میرانده شدیم و دوبار هم زنده شدیم.

این مراحل طبق این آیه است:

کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ۖ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

چگونه خدا را منکرید؟ با آنکه مردگانى بودید و شما را زنده کرد؛ باز شما را مى میراند [و] باز زنده مى‌کند؛ [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى‌شوید.(2:28)

 

اما تفسیر آقای مکارم شیرازی را در ذیل همین آیات بخوانید ایشان به تعداد، میراندن و زنده شدن بیشتر از این اعتقاد دارند که کاملا در تضاد با قرآن است. کسی که از این دنیا میرانده شد، دیگر نمی توان همچنان صفت زنده بودن به او داد. اشکال آن جاست که خدا در روز قیامت مردگان را زنده می کند و زندگان را زنده نمی کند! اگر طبق این فرضیه قبول کنیم که مردگان در برزخ شعور و آگاهی دارند، پس در این صورت خدا باید دوباره آنها را بمیراند. اگر این تفسیر از آیه درست باشد آن وقت با آیه 11 سوره غافر تضاد دارد چون طبق این ادعا دیگر ما دو بار میرانده نمی شنویم و دو بار زنده نمی شویم. بلکه حداقل 3 بار میرانده و 3 بار زنده می شویم.

قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَأَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ

آنها می‌گویند: «پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی؛ اکنون به گناهان خود معترفیم؛ آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟»(40:11)

 

اثبات این عقیده با منطق و قرآن:

أَوَمَنْ کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا ۚ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم، و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! این گونه برای کافران، اعمال (زشتی) که انجام می‌دادند، تزیین شده (و زیبا جلوه کرده) است.(6:122)

 

می دانیم که ما همیشه به صورت مرده نبودیم و سپس زنده شده باشیم، بلکه معدوم بودیم یعنی نبودیم. این آیه به روشنی بیان می کند که الله یک نفر را قدرت و بینش عنایت کرده و به میان مردم فرستاده است. اما الله قبل از آن که او را حیات ببخشد، مرحله ای برای او قایل می شود و می فرماید: "آیا کسی که مرده بود" این یعنی ما قبل از زندگی این دنیا مرده هستیم.

پس ما یک مرگ قبل از زندگی این دنیا داریم و یک مرگ در زندگی دنیا. یک زنده شدن در این دنیا داریم و یک زنده شدن از قبر در هنگام قیامت داریم. با توجه به این که هر مرگی مستلزم میرانده شدن هست، همان گونه که جا به جا کردن یک فایل بین دو پوشه مستلزم عمل انتقال است، پس مرگ قبل حیات دنیوی مان، مستلزم این است که ما از عدم، میرانده شویم، در این صورت با احتساب مرگ مان از این دنیا 2 بار میرانده شدنمان معنا پیدا می کند.

این مراحل برای جنین هم صادق است که در پست کامل، راجع به آن توضیح خواهیم داد.

این خلاصه ای از پست کامل مربوط به مراحل "احیا" و "اماته" در انسان است.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

آیا شیعه پاسخ گفته است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا شیعه پاسخ گفته است؟

در رد دلایل قرآنی اثبات تقیه مورد نظر شیعه مومن آل فرعون

 

مجموعه پست های "آیا شیعه پاسخ گفته است" نقد و ردیه ای است بر کتاب "شیعه پاسخ می دهد" که من در سایت آقای مکارم شیرازی خواندم و تصمیم به این گرفتم که تا حد توان ام به تمامی ادعاهای مطرح شده در این کتاب جواب بدهم. این کتاب را شیعیان در جواب نقد های اهل سنت نوشته اند و سعی کرده اند با قویترین دلایل، بقول خودشان جوابی دندان شکن به اهل سنت بدهند. البته بسیار جای تعجب دارد که مورد خطابشان بیشتر متوجه "وهابیت" است!!! در حالی که عنوان این کتاب در اصل جوابیه به اهل سنت است و این روشن می کند که درواقع منظور آنان از وهابیت، اهل سنت است.!

در اولین پست در این زمینه به رد اولین دلیلی می پردازیم که این کتاب با عنوان دلایل قرآنی تایید تقیه از آن یاد می کند. یعنی آیه 28 سوره بسیار زیبای غافر که البته ما آیات 28 تا 45 را با هم خواهیم خواند.

ابتدا ادعاهای کتاب شیعه پاسخ می دهد را بخوانید:

تقیّه آن است که انسان، عقیده دینى خود را در برابر مخالفان متعصّب و سرسخت که ممکن است خطرى براى او بیافرینند، کتمان کند.

به عنوان مثال یک مسلمان شیعى در بیابانى گرفتار یک فرد وهّابى تندرو مى شود که ریختن خون مسلمان شیعه را مباح مى داند، در این حالت براى حفظ جان و مال و ناموس خود، عقیده خود را از او پنهان می کند.

هر عاقلى تصدیق مى کند که این کار کاملا منطقى است و عقل بر آن حاکم است، چرا که نباید جان خود را فداى تعصّب متعصّبان کرد.

تقیّه اى که ما مى گوییم این است که شخص در باطن اعتقاد صحیح اسلامى دارد، منتها تابع نظر بعضى از تندروان وهّابى که همه مسلمین را جز خودشان، کافر مى دانند و براى آنها خط و نشان مى کشند و تهدید مى کنند، نیست; هرگاه فرد با ایمانى عقیده خود را براى حفظ جان و مال و ناموس خود، از این گروه متعصّب کتمان کند، تقیّه است و عکس آن نفاق.

تقیّه در واقع یک سپر دفاعى است و به همین جهت در روایات ما به عنوان «تُرس المُؤمن» یعنى «سپر افراد با ایمان» معرّفى شده است.

هیچ عقلى اجازه نمى دهد که انسان عقیده باطنى خود را در برابر افراد خطرناک و غیرمنطقى اظهار کند و جان یا مال یا ناموس خود را به خطر بیندازد، چرا که هدر دادن نیروها و امکانات بدون فایده عاقلانه نیست.

تمام عقلاى دنیا براى حفظ جان خود در برابر دشمنان سرسخت، از روش تقیّه استفاده مى کنند، و هرگز کسى را بر استفاده کردن از این روش، سرزنش نخواهند کرد. در تمام دنیا نمى توانید کسى را پیدا کنید که تقیّه را با شرایطش نپذیرفته باشد.

 

بعد از این توضیحات، نویسنده کتاب شیعه پاسخ می دهد، به ذکر اولین آیه از قرآن می پردازد یعنی آیه 28 سوره غافر و مثل همیشه هرگز ادامه آیات را نمی خوانند، و البته مردم هم همیشه چشم شان به دهان آنها هست و قرآن نمی خوانند.! و در توضیح این آیه نوشته اند:

به این ترتیب مؤمن آل فرعون در عین تقیّه و «کتمان ایمان خود» نصایح لازم را به آن گروه متعصّب لجوج که تصمیم گرفته بودند خون پیامبر الهى موسى را بریزند، مى کند.

 

می بینید که این کتاب از کل حرف های آن مومن که در مقابل فرعون و آل فرعون می گفته است با عنوان "نصایح" یاد می کند و به این ترتیب می خواهد گفته های او را در جمع "امامان جهنم" کوچک جلوه دهد.

اینها نصیحت است، درست. ولی چه جور نصیحتی کرده است؟ در مقابل چه کسانی و در چه شرایطی؟ شما می گویید وقتی در شرایط خطر قرار گرفتید مجاز هستید که عقیده خود را آنطور که طرف ظالم می خواهد بیان کنید و از بیان عقیده راستین خود خودداری کنید، آیا زمان فرعون آن شرایط نیست؟

ما اکنون به حرف هایی که بین فرعون و آن مومن از بزرگانش ردوبدل شد می پردازیم و با حرف هایی که رسولان به مردم می زدند مقایسه می کنیم، لطفا به این نکته توجه داشته باشید که این مومن در دربار فرعون و با شخص فرعون مجادله می کند. شرایط حکومت جبار فرعون را که منکر نیستید؟ حکومتی از بس ظالم که خدا از آنها به عنوان پیشواها و امامان جهنم یاد کرده است و این مومن درواقع در مقابل ظالم ترین اشخاصی این سخنان را گفته که هزاران برابر بدتر از آن غولی که شما بعنوان "وهابی" به دروغ ساختید، بوده اند به طوری که فرعونیان امامان جهنمیان هستند.!

مرد مومن از آل فرعون گفت:

مردى مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان مى‌داشت، گفت: «آیا مردى را مى‌کشید که مى‌گوید: پروردگار من خداست؟ و مسلماً براى شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکارى آورده، و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان اوست، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسید،

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

بگو: «به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خداوند باشد و شما به آن کافر شوید، چه کسی گمراهتر خواهد بود از کسی که در مخالفت شدیدی قرار دارد؟!(41:52)

یا مى‌گویند: «آن (قرآن) را بربافته است.» بگو: «اگر آن را به دروغ سر هم کرده‌ام، گناه من بر عهده خود من است، و[لى‌] من از جُرمى که به من نسبت مى‌دهید برکنارم.»(11:35)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

چرا که خدا کسى را که افراطکار دروغزن باشد هدایت نمى‌کند.(40:28)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

خداوند آن کس را که دروغگو و کفران‌کننده است هرگز هدایت نمی کند‌!(39:3)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

اى قوم من، امروز فرمانروایى از آنِ شماست [و] در این سرزمین مسلطید، و[لى‌] چه کسى ما را از بلاى خدا -اگر به ما برسد- حمایت خواهد کرد؟

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

بگو: «چه کسی می‌تواند در برابر خداوند از شما دفاع کند هرگاه زیانی برای شما بخواهد، و یا اگر نفعی اراده کند (مانع گردد)؟! و خداوند به همه کارهایی که انجام می‌دهید آگاه است!»(48:11)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

کسى که ایمان آورده بود، گفت: «اى قوم من، من از [روزى‌] مثل روز دسته‌ها[ى مخالف خدا] بر شما مى‌ترسم.(40:30)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

و به سوى [اهل‌] مَدْیَن، برادرشان شعیب را [فرستادیم‌]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستید. براى شما جز او معبودى نیست. و پیمانه و ترازو را کم مکنید. به راستى شما را در نعمت مى‌بینم. و[لى‌] از عذاب روزى فراگیر بر شما بیمناکم.»(11:84)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

[از سرنوشتى‌] نظیر سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود، و کسانى که پس از آنها [آمدند]. و [گرنه‌] خدا بر بندگان [خود] ستم نمى‌خواهد.(40:31)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

خداوند هیچ به مردم ستم نمی کند‌؛ ولی این مردمند که به خویشتن ستم می‌کند!(10:44)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

و اى قوم من، من بر شما از روزى که مردم یکدیگر را [به یارى هم‌] ندا درمى‌دهند، بیم دارم.(40:32)

روزى که پشت‌کنان [به عنف‌] بازمى‌گردید، براى شما در برابر خدا هیچ حمایتگرى نیست؛ و هر که را خدا گمراه کند او را راهبرى نیست.»(40:33)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمی‌کند؛ و هیچ‌گونه عوضی از او قبول نمی‌شود؛ و شفاعت، او را سود نمی‌دهد؛ و (از هیچ سوئی) یاری نمی‌شوند!(2:123)

کسی را که خدا گمراه کند، ولیّ و یاوری جز او نخواهد داشت؛ و ظالمان را (روز قیامت) می‌بینی هنگامی که عذاب الهی را مشاهده می‌کنند میگویند: «آیا راهی به سوی بازگشت وجود دارد؟!»(42:44)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

و آن کس که ایمان آورده بود گفت: «اى قوم من، مرا پیروى کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم.(40:38)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

بگو: «اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»(3:31)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

اى قوم من، این زندگى دنیا تنها کالایى [ناچیز] است، و در حقیقت، آن آخرت است که سراى پایدار است.(40:39)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست! و سرای آخرت، برای آنها که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمی‌اندیشید؟!(6:32)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

هر که بدى کند، جز به مانند آن کیفر نمى‌یابد؛ و هر که کار شایسته کند -چه مرد باشد یا زن- در حالى که ایمان داشته باشد، در نتیجه آنان داخل بهشت مى‌شوند و در آنجا بى‌حساب روزى مى‌یابند.(40:40)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

هر کس کار نیکی بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدی انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید؛ و ستمی بر آنها نخواهد شد.(6:160)

 

همانطور که در این آیه می خوانید، مرد مومن به صورت آشکار می گوید که به خدای یکتا ایمان دارد!!! کجای این تقیه است؟ این ایات در رد تقیه است و نه تایید تقیه! چرا تعقل نمی کنید؟

مرد مومن از آل فرعون گفت:

و اى قوم من، چه شده است که من شما را به نجات فرا مى‌خوانم و [شما] مرا به آتش فرا مى‌خوانید؟(40:41)

مرا فرا مى‌خوانید تا به خدا کافر شوم و چیزى را که بدان علمى ندارم با او شریک گردانم؛ و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مى‌کنم.(40:42)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، و اگر آن دو تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آنها پیروی مکن! بازگشت شما به سوی من است، و شما را از آنچه انجام می‌دادید با خبر خواهم ساخت!(29:8)

بگو: «آیا به جاى خدا چیزى را بخوانیم که نه سودى به ما مى‌رساند و نه زیانى؛ و آیا پس از اینکه خدا ما را هدایت کرده از عقیده خود بازگردیم؟

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

آنچه مرا به سوى آن دعوت مى‌کنید، به ناچار نه در دنیا و نه در آخرت [درخور] خواندن نیست، و در حقیقت، برگشت ما به سوى خداست، و افراطگران همدمان آتشند.(40:43)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

خداوند بحقّ داوری می‌کند، وکسانی را که غیر از او می‌خوانند هیچ گونه داوری ندارند؛ خداوند شنوا و بیناست!(40:20)

مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین برای خداست؛ و آن روز که قیامت برپا شود اهل باطل زیان می‌بینند!(45:27)

و اوست خدا[یى که‌] جز او معبودى نیست. در این [سراى‌] نخستین و در آخرت، ستایش از آنِ اوست، و فرمان، او راست و به سوى او بازگردانیده مى‌شوید.(28:70)

بگو: «کسانى را که جز خدا [معبود خود] پنداشته‌اید بخوانید؛ هموزن ذرّه‌اى نه در آسمانها و نه در زمین مالک نیستند، و در آن دو شرکتى ندارند، و براى وى از میان آنان هیچ پشتیبانى نیست.»(34:22)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

پس به زودى آنچه را به شما مى‌گویم به یاد خواهید آورد. و کارم را به خدا مى‌سپارم؛ خداست که به [حال‌] بندگان [خود] بیناست.»(40:44)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

او آفریننده آسمانها و زمین است و از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفتهایی از چهارپایان آفرید؛ و شما را به این وسیله زیاد می کند؛ هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست!(42:11)

اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلّط است؛ و اوست حکیم آگاه!(6:18)

 

همانطور که خواندید، این مومن تماما داشت حرف هایی را میزد که رسولان می گفتند. ما رسولانی داریم که بخاطر گفتن همین نصیحت ها، تهدید به مرگ شان کرده اند و آنها را کشته اند، از جمله ابراهیم و شعیب و... حال این مومن آن هم در برابر ظالم ترین حکومتی که از دید الله بشریت به خود دیده است، همان حرف های رسولان را میزده است!!! حتی اگر به حرف هایش دقت کنید می بینید که حرف هایی بالاتر از حرف های موسی گفته است و به هیچ وجه تقیه ای در کار نیست. درواقع اگر شما بجای این مومن بنویسید مثلا موسی، هیچ تضادی با شریعت الله نمی بینید و خواهید دید که صراحتا دعوت به الله می کند فقط اسم آن مومن آل فرعون است و رسول نیست، همین! ضمن این که عقیده خود را نیز آشکار می کند. فرعون می توانست بخاطر این حرف ها او را گردن بزند یعنی حرف هایش تا این حد صریح بود.

و هرگز کتمان عقیده نیست خصوصا آنجا که گفت: من را دعوت می کنید که به خدای یکتا کافر شوم!!! در این آیه او ایمان خود را به صراحت بیان کرده است، آیا این مومن تقیه کرده است؟ براستی این آیات تایید تقیه می کنند؟ باید به کسانی که این آیات را دلیل بر اثبات تقیه بیان می کنند و با آن کتاب پر می کنند و به خورد مردم می دهند و مردمی که چشم بسته قبول می کنند، خندید و بس.!

به صرف این که خدا فرموده او ایمان خود را تا آن موقع پنهان کرده بود، آیا دلیل بر تایید تقیه مورد نظر شیعه در این آیه از جانب الله است؟ مگر الله از این کارش رضایت خود را اعلام کرده است؟ وقتی الله می فرماید او ایمانش را مخفی کرده بود و سپس در ادامه می بینیم الله می فرماید که مومن ایمانش را آشکار کرده است، مشخص است که الله از کتمان عقیده اش رضایت ندارد در غیر این صورت به این نمی پرداخت که آن مومن چه حرف هایی زده است!!! اگر از کتمان عقیده اش راضی بود به حرف های بعدی اش نمی پرداخت و تا همین جا بسنده می کرد تا این آیه دلیل تایید تقیه کند!!! او عقیده اش را آشکار کرد آن هم در حضور فرعون پس این رد تقیه است.! آیا کمی تعقل نمی کنید؟!!!

چرا او در حضور فرعون عقیده اش را آشکار کرد؟ نمی دانید چرا؟ چون همانطور که از اسمش پیداست او "یک مومن" بود. یعنی ایمان به الله در قلبش عمیقا نفوذ کرده بود و به این گفته الله ایمان داشت که می فرماید:

و در نهایت:

پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ مى‌کردند حمایت فرمود، و فرعونیان را عذاب سخت فرو گرفت.(40:45)

و الله می فرماید:

خدا به دشمنان شما آگاهتر است. و کافی است که خدا ولیِّ شما باشد؛ و کافی است که خدا یاور شما باشد.(4:45)

برای خداست آنچه در آسمانها و زمین است؛ و کافی است که خدا، حافظ و نگاهبان آنها باشد.(4:132)

او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادایان پیروز کند؛ و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد!(48:28)

 

اما حالا خوب است به این موضوع نیز بپردازیم که، شیعیان در تقیه افراط می کنند و روایاتشان را در پست های بعدی را ان شاء الله بررسی می کنیم.

آنها برای تایید تقیه مثال یک وهابی را می زنند که در بالا خواندید، حالا شرایطی را که این مومن در آن زمان این حرف ها را میزده است ضمن این که این آیات را می خوانید تصور کنید. او عقیده اش را در مقابل امامان جهنم صراحتا آشکار کرده است.

شرایطی که شخص مومن از آل فرعون این حرف ها را زد:

هنگامی را که موسی به قومش گفت: «نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانی که شما را از آل فرعون رهایی بخشید! همانها که شما را به بدترین وجهی عذاب می‌کردند؛ پسرانتان را سر می‌بریدند، و زنانتان را (برای خدمتگاری) زنده می‌گذاشتند؛ و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود!»(14:6)

(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع می‌کنم؛ و شما را از تنه‌های نخل به دار می‌آویزم؛ و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!»(20:71)

سرانجام، کسى به موسى ایمان نیاورد مگر فرزندانى از قوم وى، در حالى که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند، و در حقیقت، فرعون در آن سرزمین برترى‌جو و از اسرافکاران بود.(10:83)

 

شما از کجا می دانید؟ شاید آن مومن از خویشان و نزدیکان موسی بوده که همراه با خود موسی از مقربان فرعون شده بودند و به این خاطر عقیده اش را پنهان می کرده تا برای موسی از فرعون خبر بیاورد، شاید دلیل پنهان کاری اش ترس نبوده و جاسوسی بوده است! مگر خدا فرموده از ترس عقیده اش را مخفی می کرده است؟ مگر هرگز خدا فرموده این عملش را تایید می کنم؟ در حالیکه چند آیه پایین تر خدا فرموده او ایمانش را آشکار گفت و خدا بخاطر این عمل شجاعانه اش فرمود که خود حافظ او شد! چه چیز مطمین تر از این که خدا حافظ و نگهبان ما باشد؟؟؟ این را فقط مومنان درک می کنند و بس!

خیلی از مفسرین حتی عقیده دارند وقتی موسی یک نفر از فرعونیان را کشت آن کسی که از دور آمد و برای او خبر آورد که فرعونیان دنبال تو می گردند تا دستگیر ات کنند و تو را بکشند، همین شخص بوده یا با همکاری او که خبرچینی از دربار فرعون می کرده صورت گرفته است. در این صورت او ایمانش را هرگز از روی ترس مخفی نمی کرده است و نمی توانید از آن استفاده ببرید. ضمن این که او در حضور فرعون صراحتا گفت که من به خدا ایمان دارم!!!

(در این هنگام) مردی با سرعت از دورترین نقطه شهر [= مرکز فرعونیان‌] آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیّت برای کشتن تو به مشورت نشسته‌اند؛ فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!»(28:20)

درسی که خدا در این ایات به ما می دهد این است که حتی در مقابل امامان جهنم که ظالم ترین افراد بودند نیز عقیده تان را مخفی نکنید که من با شما هستم و حافظتان خواهم بود همیشه به حق دعوت کنید و از باطل نترسید که حق پیروز است.

وقتی گفته می شود فقط یک آیه یا قسمتی از یک آیه را به تنهایی نخوانید، برای همین است. در آیه 28 آورده که او ایمانش را مخفی می کرد ولی در آیات 41 و 42 صراحتا اعتقاد خود را در حضور فرعونیان آشکار می کند. پس در حق خودتان لطف کنید و قرآن را مثل ما کامل بخوانید، نه یک بخش از یک آیه به تنهایی و نه یک آیه به تنهایی، بر خدا دروغ نبندید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

خدا به چه کسی اذن داده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا به چه کسی اذن داده است؟

 

گمراهان هر وقت دلیلی بر چیزی که می گویند نمی یابند، نهایتا جواب شان جز این نخواهد بود که: این کار به "اذن خدا" صورت می پذیرد

اگر این رویه درست باشد هر دینی با هر تفکری می تواند بر ادعاهای باطل خود با همین استدلال رنگ "حق بودن" بزند و ایراداتی را که دیگران بر آنها وارد می کنند رد کرده و خود را حق بنمایانند

این دین ها و تفکرات باطل تنها کافی است بگویند: این به اذن خدا صورت گرفته است. اصلا فرقی نمی کند، چه بودایی باشد، چه هندو، چه مسیحی و...

خدا این همه دین را نازل نکرده است، بلکه خدا تنها یک دین و آن هم تسلیم بودن بی چون و چرا در مقابل فرمانش را نازل کرده است و این انسان بوده که در اثر گذر زمان، فراموشی و غفلت، دست به فرقه فرقه کردن آیین یکتا و واحد خدا زده است

ولی مگر آیا ممکن است هر چیزی را به خدا نسبت داد که بله این به اذن خدا است؟ از کجا باید بدانیم که خدا به کسی اذن داده است یا خیر؟ و چطور بدانیم چه کسی است که بر خدا دروغ می بندد؟ آیا هر انسانی می تواند کتابی بنویسد و به نیابت از خدا و از جانب او به دیگران اذن دهد و بگوید فلانی این اذن را دارد؟ در این صورت آیا خدا برای حقانیت آن ادعا و آن کتاب دلیلی نازل کرده است؟

این قرآن کتابی است از سوی الله و هر چیزی که در آن ذکر شده به علم او ضروری آمده که گفته بشود. اگر در مورد مطلبی چیزی ذکر نشده به علم الله آن ضروری نبوده است. چون قرآن کتاب پیش گویی و اتم و هسته و... نیست بلکه کتاب قوانین و حدود و شریعت الله است. مثل کتاب قانون جمهوری اسلامی ایران! درواقع قرآن کتاب زندگی است. برخی انتظار دارند که الله در این کتاب در مورد هر چیزی سخن گفته باشد و در پی این هستند که ناآگاهانه چیزهایی را به قرآن نسبت بدهند

در حالی که این عملی گمراهانه است و فقط از سوی کسانی صورت می گیرد و دنبال می شود که سست ایمانانند. کسانی اند که خیال می کنند قرآن اکنون، بنظر می آید فقط برای زمان 1400 سال قبل بوده و اکنون باید به روز آوری شود و اگر نشود انگار باطل بر حق پیروز شده است!

همین تفکر باعث می شود که نه تنها خود گمراه شوند بلکه خلق را هم به گمراهی بکشانند، چیزهایی را به آیات نسبت می دهند که نه تنها منظور آیه آن نبوده بلکه دروغی است که بر خدا می بندند و خیلی زود از سوی دشمنان دین رد می شود و باعث سستی ایمان و حتی بی ایمانی کسانی خواهد شد که بر همین تفکر باطل اند و آن را نیز دنبال می کنند.

 

می گویند امامت از بس مقام والایی دارد که امام همه رمز و راز هستی را به "اذن الله" می داند و.... چیزهایی دیگر که همگی به خوبی می دانیم و در اینجا دیگر چند باره مطرح نمی شوند

می گویند امامت مقام والایی ایست از رسول هم والاتر، امامت بعد از مقام رسول است و هر کسی امام نمی شود.! استناد آنها به آیه 124 سوره بقره است که خدا پس از آنکه ابراهیم حنیف (درود بر او باد) را به پیامبری برگزید و مورد آزمایش های سخت قرار داد و آزمود، به امامت رسانید

پس آیا هر امامی قبل از امامت باید رسول باشد؟ چون خدا ابراهیم را ابتدا رسول برگزید و تحت آزمایش های بسیار سخت قرار داد، کدام یک از ائمه تحت این آزمایش ها قرار گرفته اند؟ شما که می گویید آنها حتی از طفولیت امام هستند!!! و این نشان می دهد که تمام این ها را از جانب خود بر می بافید. ولی مگر امامان شما رسول بوده اند؟ خاتم پیامبران چه می شود؟ اگر از طریق ابراهیم که پدرش مشرک بود به رسولی که طبق قرآن پدر هیچ کس نبوده به علی!!! رسیده است، پس اولا اگر امامت مقام والایی است، چرا خدا نفرموده که رسول امام است؟ این ظلمی است بر مردم. در طول تاریخ تمام اهداف خدا فقط سعادت انسان است و خدا به صراحت می فرماید که هرگز از گفتن حق شرم نمی کند و بخاطر چیزی و کسی حق را کتمان نمی کند، ولی چرا وقتی به ائمه شما که می رسد همه چیز برعکس می شود؟

پس ابراهیم و محمد که امام بوده اند امامان چندم شما هستند ای 12 امامی ها؟ این درست نیست که خدا مقام امامت را به ابراهیم بدهد ولی ما او را امام خود ندانیم!

این همه توانایی به امام داده اید و همه را این گونه توجیه می کنید که به اذن الله هستند، از آن طرف می گویید که اطاعت از امام اطاعت از خدا و رسول است و درواقع واجب است

روایات بسیاری عرضه می کنید که هر کس به امامت اعتقاد نداشته باشد کافر است (ذکر این نکته لازم است: کافر بدلیل گمراهی اش کافر می شود، پس فرقی نمی کند اگر به جای کلمه کافر، بگویید کسی به امامت اعتقاد نداشته باشد گمراه است. کما این که آقای رفیعی در برنامه سمت خدا که رد بر سخنان شان در پست های قبل گذشت، این را گفتند. همه ی گمراهان اگر در زندگی دنیا مورد عنایت خدا قرار نگرفته باشند قطعی است که در آخرت بازخواست می شوند)

پس اگر اطاعت از امام و عدم اطاعت باعث سعادت یا کفر و گمراهی و جهنمی شدن می شود، باید الله این امام را به مردم می شناساند تا از او پیروی کنند و راه سعادت را پیش بگیرند چون می دانیم که الله تمام راههایی را که باعث سعادت انسان می شوند به روشنی و نه در قالب سر و راز و... بر مردم عرضه کرده است.

در قرآن داریم که رسولان برای سعادت انسان، به اذن الله برگزیده می شوند تا مردم را تذکر دهند و یادآوری کنند و از طرفی فرموده است که من به اینان اذن داده ام از آنها اطاعت کنید که راه سعادتان را که من می خواهم، از طریق آنها به شما نشان میدهم، هر کس از رسولان اطاعت نکند کافر است.

سوره احزاب آیات 45 و 46

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا

اى پیامبر، ما تو را فرستادیم تا شاهد و مژده‌دهنده و بیم‌دهنده باشى.(33:45)

وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا

و مردم را به فرمان خدا به سوى او بخوانى، و چراغى تابناک باشى.(33:46)

سوره مائده آیه 110

إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی ۖ وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِی ۖ وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ

یاد کن‌ هنگامى را که خدا فرمود: «اى عیسى پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آنگاه که تو را به روح‌القدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالى [به وحى‌] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم؛ و آنگاه که به اذن من، از گِل، [چیزى‌] به شکل پرنده مى‌ساختى، پس در آن مى‌دمیدى، و به اذن من پرنده‌اى مى‌شد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا مى‌دادى؛ و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون مى‌آوردى؛ و آنگاه که [آسیب‌] بنى‌اسرائیل را -هنگامى که براى آنان حجتهاى آشکار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس کسانى از آنان که کافر شده بودند گفتند: این‌[ها چیزى‌] جز افسونى آشکار نیست.(5:110)

سوره ابراهیم آیه 11

قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَمَا کَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

پیامبرانشان به آنان گفتند: «ما جز بشرى مثل شما نیستیم. ولى خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت مى‌نهد، و ما را نرسد که جز به اذن خدا براى شما حجّتى بیاوریم، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»(14:11)

سوره احزاب آیه 36

هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و پیامبرش در کارى حکمى کردند آنها را در آن کارشان اختیارى باشد. هر که از خدا و پیامبرش نافرمانى کند سخت در گمراهى افتاده است.

 

همچنین خدا به فرشتگان اذن داده است و ایمان و اطاعت آنها را نیز واجب کرده است.

سوره نساء آیه 136

اى کسانى که ایمان آورده‌اید، به خدا و پیامبر او و کتابى که بر پیامبرش فرو فرستاد، و کتابهایى که قبلا نازل کرده بگروید؛ و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد، در حقیقت دچار گمراهى دور و درازى شده است.(4:136)

سوره بقره آیه 98

هر که دشمن خدا، و فرشتگان و فرستادگان او، و جبرئیل و میکائیل است [بداند که‌] خدا یقینا دشمن کافران است.(2:98)

 

این آیات، اذن خدا را به فرشتگان نشان می دهند.

سوره صافات آیه 2

سوگند به آن فرشتگان که ابرها را مى‌رانند،

سوره اعراف آیه 37

تا آنگاه که فرشتگان ما به سراغشان بیایند که جانشان بستانند، مى‌گویند: «آنچه غیر از خدا مى‌خواندید کجاست؟» مى‌گویند: «از [چشم‌] ما ناپدید شدند» و علیه خود گواهى مى‌دهند که آنان کافر بودند.(7:37)

سوره مریم آیه 64

و [ما فرشتگان‌] جز به فرمان پروردگارت نازل نمى‌شویم. آنچه پیش روى ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو است، [همه‌] به او اختصاص دارد، و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده است.(19:64)

سوره مدثرآیه 31

مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم،

سوره حاقه آیه 17

فرشتگان در اطراف آسمان قرارمی‌گیرند (و برای انجام مأموریتها آماده می‌شوند)؛ و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل می‌کنند!(69:17)

سوره تحریم آیه 6

ای کسانی که ایمان آورده‌اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی‌کنند و آنچه را فرمان داده شده‌اند اجرا می‌نمایند!(66:6)

سوره ذاریات آیه 4

و سوگند به فرشتگانی که کارها را تقسیم می‌کنند،(51:4)

سوره زخرف آیه 80

آیا آنان می‌پندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی آنان را نمی‌شنویم؟ آری، رسولان ما نزد آنها هستند و می‌نویسند!(43:80)

سوره فاطر آیه 1

ستایش مخصوص خداوندی است آفریننده آسمانها و زمین، که فرشتگان را رسولانی قرار داد دارای بالهای دوگانه و سه‌گانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرینش می‌افزاید، و او بر هر چیزی تواناست!(35:1)

سوره انفطار آیات 10 تا 12

و قطعاً بر شما نگهبانانى [گماشته شده‌]اند:(82:10)

[فرشتگان‌] بزرگوارى که نویسندگان [اعمال شما] هستند؛(82:11)

آنچه را مى‌کنید، مى‌دانند.(82:12)

 

هم چنین اذن خدا بر شیاطین که به این آیه اکتفا می کنیم، البته آیات سرکشی شیطان و درخواست از الله برای مهلت و اذن الله به او کافی است.

سوره زخرف آیه 36

و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست!(43:36)

 

همانطور که خواندید، در این آیات خدا به وضوح اذن خود را به رسولان داده است و هم به فرشتگان، که یک سری اعمال را به اذن الله انجام دهند و در ادامه فرموده اطاعت از اینان واجب است به این دلیل که آنها سعادت شما را که من می خواهم به شما می گویند پس از ایشان اطاعت کنید و اگر دشمن شان باشید و مخالفت کنید کافر هستید چون به سعادتی که من از طریق آنها شما را راهنمایی کرده ام نرسیده اید

از طرفی خدا به جن نیز اذن داده است که انسان را وسوسه کند ولی چون ایمان به جن اصلا ربطی به سعادت انسان ندارد و بلکه باعث گمراهی اوست، خدا با آنکه به جن اذن داده نفرموده که به جن نیز ایمان بیاورید در غیر این صورت گمراه هستید، بلکه عکس آن صادق است

اگر براستی ایمان به امامت منصوص از جانب الله آن اندازه مهم است که سبب سعادت انسان ها و عدم اطاعت از آنها سبب گمراهی شان می شود، پس چرا خدا یکی از قدرت هایی که شما نسبت می دهید به امام و می گویید به اذن الله هست، در مورد آنها برای معرفی و اتمام حجت بر مردم نفرموده است؟ چرا الله تمام راههای سعادت انسان را بی آن که شرم کند و بترسد و تقیه کند و... در تمام طول تاریخ ذکر می کند، اما به ائمه شما که به میان می آیند اینطور می شود؟

خدا اذن خود را حتی به جن که ایمانش را فرض نکرده در قرآن آورده و اذن خود را به تمام کسانی که اطاعت از آنها سبب سعادت می شود داده و فرموده عدم اطاعت از اینان سبب دوزخ می شود و دشمنی با رسولان دشمنی با خداست

ما در این پست دنبال این نیستیم که از شما بخواهیم یک نصف آیه از این که عدم اطاعت از امام سبب دوزخ می شود یا اطاعت از او سعادت می آورد، بیاورید. کما این که نیست!

بلکه از شما می خواهیم همانطور که خدا به تمام کسانی که به علم خود الله ضروری است که به آنها ایمان داشته باشیم، اذن خود را به آنها در قرآن ذکر فرموده است، شما نیز آن اذنی را که خدا به امام عطا کرده است را از قرآن برای ما بیاورید!

این غیرممکن است که خدا امامت را در حدود خود قرار داده باشد ولی نه تنها اذنی که شما ادعا می کنید به او داده، نداده است بلکه حتی هرگز نصف آیه ای هم ذکر نکرده که اطاعت از امام واجب است

ما وقتی صحبت از اذن خدا می کنیم باید در کلام خود خدا دنبال آن بگردیم نه در کتاب هایی که هیچ حجتی نیستند. خدا در مورد کتاب های دیگر هرگز دلیل و سلطانی نازل نکرده و فقط کتاب خود را هدایتگر می داند

همانطور که ابتدا گفتم هر کسی می تواند در هر کتابی چیزی را به خدا نسبت دهد. خدا در کتاب خود به هر چیز ضروری ای که ایمان به آن باعث سعادت و عدم ایمان به آن باعث گمراهی می شود به روشنی آورده که این اذن من است به این بنده پس برای سعادتان از او اطاعت کنید.

وقتی امامت جایگاهی به آن اندازه والا دارد اما خبری از آن همه اذن هایی که شما ادعا می کنید نیست، یعنی در شریعت الله امامت نه تنها هیچ جایگاهی ندارد بلکه تمام حرف هایی که شما از جانب خدا به دروغ بر می بافید  که اذن به امام داده که این کار را انجام دهد و فلان و فلان، همه از ریشه باطل است

دروغی است که بر خدا می بندید و باید از کار خود بترسید اگر مومن هستید

 

پس ای مردم! خدا را آن گونه که شایسته ی خدایی اش هست مستقیم بخوانید و عبادت کنید چون احدی چون الله نمی شنود و نمی بیند. و بدانید چه ملک، چه جن و چه انس از عملش پرسیده خواهد شد و این خداست که از هر کاری که انجام دهد بازخواست نمی شود

این جمله عینا در قرآن آمده است و سبحان الله که او بیهوده سخن نمی گوید. از خدا بخواهید خالصانه، که در بخشش و عذابش از کسی اجازه نمی گیرد و با کسی مشورت نمی کند و احدی را در کارهایش شریک نمی کند

معنای اخلاص در دین را می دانید؟ معنای اخلاص جمله بالا بود که با رنگ سبز برجسته شده بود.!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

ما پیش از این چیزی را نمی خواندیم

بسم الله الرحمن الرحیم

ما پیش از این چیزی را نمی خواندیم

مشرکان در قیامت انکار می کنند که چیزی را خوانده اند، منظورشان چیست؟

 

بسیاری از علما، ماموستاها، مراجع و... در منبرها و خطابه هایشان بیشتر به بحث های جزیی و فرعی می پردازند

آن ها با این عمل شان و مانور دادن و توجه بیشتر به بحث های جزیی، در واقع اصل و مبنا را کم اهمیت جلوه می دهند، گر چه در بسیاری از مواقع این آگاهانه نیست! ولی حتی اگر آگاهانه نباشد، دلیل نمی شود این کار را انجام دهند، و بگوییم خب آن ها که غرض ورزی ندارند و با نیت بد و از روی قصد این کار را انجام نمی دهند، پس اشکال ندارد!

وقتی به گمراهان آیاتی مثل این آیه نشان میدهی و به آن ها می گویی که پایین تر از الله را به فریاد مخوانید

إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ

کسانی را که غیر از خدا می‌خوانید، بندگانی همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانید، و اگر راست می‌گویید باید به شما پاسخ دهند!(7:194)

الذین=کسانی    تدعون=می خوانید         عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ= بندگانی مثل شما

نکته اول- کلمه الذین برای انسان بکار میرود و نه بت و سنگ و چوب و... برای اشاره به جمع چند سنگ "کسانی" به کار نمی برند و نمی گویند!

نکته دوم- تدعون یعنی خواندن و صدا زدن، این کلمه پرستش کردن معنی نمی دهد!، صرف این که خواندن خدا برای دفع شر و جلب نعمت پرستش هست، دلیل نمی شود کلمه ای که معنی اش خواندن هست را پرستش کردن ترجمه کنیم! و در عوض در بحث های دیگر بگوییم خواندن عبادت نیست! اگر عبادت نیست چرا این جا و جاهای دیگر در ترجمه کلمه "تدعون" پرستش کردن می آورید؟!، خواندن عبادت هست ولی متاسفانه مترجمان شیعی بر هوای نفس خود مثلا در همین آیه 194 سوره اعراف، تدعون را پرستش کردن ترجمه می کنند ولی وقتی عمل صدا زدن ائمه خودشان را می خواهی که بگویی خواندن شما عبادت هست، نمی پذیرند!!! این یعنی بر هوای نفس، این یعنی تعصب!. خود همین بکار بردن کلمه "پرستش" در ترجمه ها جالب است و کمتر پیش می اید تر ترجمه کلمه عبادت را به کار ببرند، چون باز هم بکار بردن همین کلمه بر هوای نفس شان است، کلمه پرستش کردن در بین مردم معنی سجده بردن و نماز خواندن و... معنی می دهد. این کلمه به مرور زمان به این معنی بین مردم برداشت می شود. در حالیکه این کلمه در ترجمه "تعبدون" معنی می شود به معنای عبادت کردن و هرگز سجده بردن و نماز و از این قبیل اعمال معنی نمی دهد. کلمه ای است کلی که شامل هر نوع عمل عبادی می شود. پس اگر خواندن، عبادت نیست؛ چرا در این چنین آیاتی خواندن را پرستش کردن می دانید و ترجمه می کنید؟!!!

می دانید چرا؟ چون اگر خواندن را پرستش کردن ترجمه نکنند، کسانی که ترجمه هایشان را می خوانند با توجه به کلمه "بندگانی همچون شما" به راه راست بر می گردند. چون رسول هم در بسیاری از آیات فرموده من مثل شما هستم! پس نتیجه این می شود خواندن کسی مثل رسول نیز اشتباه است، چون اولا رسول بارها گفته مثل ما است و در این جا خدا فرموده آن ها کسانی را می خوانند که مثل خودشان هستند!!!

نکته سوم- کلیدی ترین نکته در این آیه برای رد نظر علمای به خطا رفته، "عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ" است. اگر منظور بت است، در اینجا فرموده کسانی را می خوانیم که مثل خودمان هستند!!! آیا ما بت هستیم؟ آیا ما سنگ هستیم؟ آیا عقل شما روشن است؟!!! براستی اگر در وقت ترجمه این آیه بر هوای نفس شان ترجمه نکرده اند، در چه فکری دیگری بوده اند که اولا تدعون را به جای خواندن و صدا زدن، پرستش کردن ترجمه کرده اند و دوما ما را مثل بت دانسته اند!!!

آنها همیشه در جواب می گویند ما که بعنوان شریک خدا نمی دانیم و نمی خوانیم، این عمل ما اصلا عبادت ائمه نیست؛ در جواب این دسته از گمراهان باید گفت، اصلا مهم نیست که شما در مورد عمل خود چه فکر می کنید، مهم این است دستور خدا چه بوده است.

اولا قبل از شما کسان دیگری بوده اند که دقیقا مثل شما فکر می کرده اند و اعتقاد داشته اند! آنها کسانی دیگر را برای قرب به الله دوست و اولیای خود می گرفتند. آنها مثل شما گمراهان جواب می دادند و می گفتند: ما هرگز این ها را عبادت نمی کنیم! بلکه این ها مقربان در پیشگاه الله و ما را شفاعت می کنند!

أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ

آگاه باشید که دین خالص از آن خداست، و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: اینها را عبادت نمی کنیم، مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند(39:3)

خدا خواندن را عبادت می داند

قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ

بگو: «من از عبادت کسانی که غیر از خدا می‌خوانید، نهی شده‌ام!

سوره انعام آیه 56

این آیه می فرماید عمل خواندنی که شما انجام می دهید عبادت است و من از این نوع عبادت برای غیر از الله نهی شده ام. آیا روشن نیست؟

بعضی از گمراهان برای رفع گرفتاری هایشان، مثلا این که خدا به او بچه بدهد یا هر مورد دیگری، نابخردانه متوسل می شوند به بندگان صالحی چون امام رضا و...

این آیات را بخوانید تا بهتر بفهمید این عمل خواندن چه معنی ای می دهد

وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ

و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را ندا داد (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی!»(21:89)

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ ۚ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا ۖ وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ

ما هم دعای او را پذیرفتیم، و یحیی را به او بخشیدیم؛ و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (بارداری) کردیم؛ چرا که آنان همواره در کارهای خیر بسرعت اقدام می‌کردند؛ و در حال بیم و امید ما را می‌خواندند؛ و پیوسته برای ما (خاضع و) خاشع بودند.(21:90)

این نوع خواندن، در صورتی که به جای الله کسی دیگر خطاب قرار گیرد، شرک به الله است، این یعنی خواندن الله

 

 

ولی جالب است که حتی پیشینیان نیز مانند شما همین خواندن "من دون الله" را عبادت نمی دانستند!!!

و دقیقا مثل شما، حتی در وقت قیامت و در هنگام سوال و جواب دادگاه عدل الهی می گویند، ما اصلا پیش از این چیزی را نمی خواندیم

یعنی آنها و شما حتی در قیامت نیز همچنان عمل خواندن خود را هم چنان، همتا قرار دادن برای خدا و عبادت کردن غیر الله نمی دانید تا این که بسوی جهنم حرکت کنید و آنوقت است متوجه می شوید که راهتان شما ره بسوی آتش می برد و اشتباه بوده است! خدا همین عمل را همتا قرار دادن برای خود میداند

ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ

پس گفته شود بدیشان کجایند آنچه را که شرک می ورزیدید

مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُو مِنْ قَبْلُ شَیْئًا ۚ کَذَٰلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکَافِرِینَ

جز خدا، می گویند: همگی از ما گم شدند بلکه ما پیش از این چیزی را نمی خواندیم، (آری) بدینسان گمراه می‌کند خدا کافران را

سوره غافر آیات 73و74

ندعو=خواند      این کلمه خواندن معنی می دهد نه پرستش کردن

حالا قابل توجه علما و ماموستا های محترم!

شما همیشه برای مردم از اخلاقیات و بحث های جزیی صحبت می کنید، در صورتی که اصل و مبنا را اشتباه رفته اید، شما خواندن غیر الله را عبادت نمی دانید و با این پیش زمینه است که بحث های جزیی را مطرح می کنید، و اگر نه مطرح کردن بحث های جزیی جزء ضروریات هست.

ولی وقتی شما اصل را اشتباه رفته اید، کل راهتان حتی همانی که طبق شریعت الله هست نیز تباه می شود، کل حسنات تان تباه می شود

الان فکر می کنید این که می گویم تندروی و افراطی گری است؟ بسیار خب! بیایید با هم این آیه را بخوانیم تا ببینیم که در نظر الله چه چیز مهم تر از همه چیز است!

وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ

به تو و کسانی که (پیامبران پیشین) پیش از تو بودند وحی شده که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می‌شود و از زیانکاران خواهی بود!(39:65)

شرک در نظر الله و در نظام الله مهم ترین و اصل است، اگر کسی مشرک به الله باشد حتی اگر کارهای نیک انجام دهد، همان شرک اش باعث خواهد شد که همه اعمال نیک اش تباه شود و از "خاسرین" شود خاسرینی که گفته هایشان را بخوانید در قرآن در وقتی که در جهنم هستند، همین برای بیداری تان کافی است!

وقتی الله به رسول که در کل زندگیش فقط نیکی و حسنه کرده است می گوید، اگر مشرک شوی کل اعمال نیک ات تباه می شود، دقیقا همین منظور را می رساند که شرک در نظام الله مهم ترین و درواقع اصل و مبنا است.

آقایان و خانم ها، شرک فقط این نیست که شما به خدا اعتقاد نداشته باشی یا به دو خدا اعتقاد داشته باشی یا خورشید و... را خدا بدانی یا بگویی فلانی خدا هست.

روزی را خدا می دهد خدا رازق است اگر شما اعتقاد داشته باشی که چیزی یا کسی دیگر روزی ات را میدهد و از او روزی ات را بخواهی، شریک قرار دادی برای خدا، چرا؟ چون خدا روزی می دهد

اگر شما کسی و چیزی جز خدا را بخوانی که حاجت ات را برآورده کند شریک قرار دادی برای خدا

فقط شایسته خداست که چشم بسته و کورکورانه از حرف هاش تبعیت کرد، اگر شما شخصی دیگر را اینطوری قبول داشته باشی دقیقا او را "اله" گرفتی.

خدا اله گرفته می شود به این خاطر که از همه حرف هایش تبعیت می شود، حالا اگر شخص دیگری را دقیقا مثل خدا از همه حرف هایش تبعیت شود، او را اله گرفته اند، الان در ذهن بعضی کج فهم ها این فکر می اید پس اطاعت از رسول چه معنی ای می دهد؟ خدا خودش دشتور داده که اطاعت از رسول اطاعت از خداست، یعنی خدا خودش دستور داده مشرک شویم؟

هر چند جواب این حرف در تک تک پست ها ذکر شده یعنی تقریبا در پستی نبوده که به این اشاره نشود، با وجود این باز هم این را مطرح می کنم که کلام الله دقیقا و حساب شده است، هر کلمه ای که الله بکار می برد به جا است

وقتی الله می گوید از حرف های "رسول" تبعیت کنید این هیچ تضادی با چیزی که در بالا گفتم ندارد!!! مثلا این آیه را بخوانید

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۙ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ

و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد (ص) نازل شده و همه حقّ است و از سوی پروردگارشان نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را می‌بخشد و کارشان را اصلاح می‌کند!(47:2)

این آیه فرموده است، مومنان به چیزی ایمان دارند که از سوی خدا بر رسول نازل شده، همان وحی، همان قرآن، و مونان موظف به اطاعت بی چون و چرا از همین هستند، چون رسول وقتی حرفی میزد، از او می پرسیدند این از طرف خدا بود و وحی بود، اگر می گفت بله، در این صورت هر چه بود اطاعت بی چون و چرا می کردند

چون رسول هرگز حرف خودش را نمی گفته است، وقتی به کسی می گویند رسول یعنی آن شخص حرفی را می زند که کلام کس دیگری است

فرض کنید مثلا رییسی دستور العملی را مشخص می کند فرض کنید این دستورالعمل در مورد خنثی کردن یک بمب است، اما شخصی دیگر را مسئول اجرا و عملی کردن آن می کند، آن شخص هرگز خارج از دستورالعمل را نمی گوید و کسانی که از حرف آن شخص تبعیت می کنند به این خاطر است که او حرف رییس و مهر و امضاء او را دارد، در غیر این صورت دستورات خارج از دستورالعمل را نادیده می گیرند.

نظر رسول نیز با نظر محمد فرق دارد، و خدا خود شاهد است که رسول هر وقت فرموده این حرفم از طرف خداست، راست گفته است و بر خدا دروغ نبسته است. وقتی کسی بی چون و چرا از نظر رسول تبعیت می کند، از وحی ای تبعیت کرده که از جانب الله بوده است و به همین خاطر اطاعت از رسول اطاعت از خداست

ولی وقتی محمد نظر شخصی اش را ذکر کرده است، هر کسی می تواند مخالفت کند چون از جانب الله نبوده است و مردم مکه این را می دانستند و روایاتی هم در این زمینه است که در پست های بعدی ان شاء الله ذکر می شوند

در نهایت عزیزان، هدف از این پست همان آیه 74 سوره غافر بود آنهایی که کسانی دیگر را می خواندند و با این عمل شان مشرک شدند، ولی در نظر خودشان این خواندن همتا قرار دادن برای خدا نبود، بلکه می گفتند ما این ها را می خوانیم که به خدا نزدیک مان کنند. برای همین است وقتی خدا می فرماید کجایند آنچه را که با آن همتا قرار می دادید برای خدا و شرک می ورزیدید، آنها در جواب گفتند ما چیزی را نمی خواندیم

منظور آنها از این جواب، ما قبل از این چیزی را نمی خواندیم این است که ما به عنوان شریک قرار دادن و همتا دانستن برای تو، آن ها را نمی خواندیم

می گویید اشتباه می کنم؟ این آیات از سوره شعراء را بخوانید

إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ

هنگامی که به پدرش و قومش گفت: «چه چیز را عبادت می کنید؟!»(26:70)

قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِینَ

گفتند: «بتهایی را عبادت می کنیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم.»(26:71)

قَالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ

گفت: «آیا هنگامی که آنها را می‌خوانید صدای شما را می‌شنوند؟!(26:72)

أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ

یا سود و زیانی به شما می‌رسانند؟!»(26:73)

قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا کَذَٰلِکَ یَفْعَلُونَ

گفتند: «ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین می‌کنند.»(26:74)

این آیات روشن است ولی با وجود این توضیح میدهم

ابراهیم حنیف (سلام و درود خدا بر او باد) به آنها گفت: چه چیز را عبادت می کنید؟ آنها گفتند: این بت ها را عبادت می کنیم، ابراهیم گفت: آیا وقتی آن ها را صدا میزنید و می خوانید و حاجت تان را به آن ها می گویید، صدای شما را می شنوند و بعد از آن، آنها پاسخ می گویند و اجابت می کنند؟ آن ها گفتند: پدرانمان را بر این عمل دیدیم و کاری به غلط و درست و عجیب بودنش نداریم.

جواب ابراهیم مبنی بر این که "آیا آن ها را می خوانید" و قبل از آن که پرسیده بود "چه چیز را عبادت می کنید" نشان می دهد، عمل عبادی آنها خواندن بت ها بوده است! این یعنی خواندن غیر خدا عبادت است و حتی در زمان ابراهیم نیز مردم همین عقیده امروزه را داشتند. در حالیکه همین مشرکان در دادگاه عدل الهی و در سوره غافر که در بالا ذکر شد، می گویند: "ما پیش از این چیزی را نمی خواندیم"

متوجه شدید مردم؟ آنها بت هایی که نماد اشخاص و بندگانی بودند را می خواندند ولی در قیامت می گویند ما پیش از این چیزی را نمی خواندیم، چرا؟ این یعنی این که آن ها خواندن بت هایشان، در نظر خودشان با این پیش زمینه نبوده است که این ها شریک خدا هستند یا خدا هستند، بلکه آن ها طبق آیه 3 سوره زمر می گفتند این ها فقط ما را به خدا نزدیک می کنند! و ما عبادت شان نمی کنیم! آن ها به خدا اعتقاد داشتند برای همین است می گفتند این بت ها شفیع ما نزد خدا هستند!

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ

 

بعضی از مردم خدا را تنها با زبان می‌پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است)؛ همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا می‌کنند؛ اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، دگرگون می‌شوند (و به کفر رومی‌آورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست داده‌اند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است!(22:11)

یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُ وَمَا لَا یَنْفَعُهُ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِیدُ

او جز خدا کسی را می‌خواند که نه زیانی به او می‌رساند، و نه سودی؛ این همان گمراهی بسیار عمیق است.(22:12)

یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ ۚ لَبِئْسَ الْمَوْلَىٰ وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ

او کسی را می‌خواند که زیانش از نفعش نزدیکتر است؛ چه بد مولا و یاوری، و چه بد مونس و معاشری!(22:13)

زیانش این است که شرک به الله کرده است، آیا زیانکار تر از مشرکان که در گمراهی آشکار هستند سراغ دارید؟ به آن ها بوضوح گفته شده که کسی جز خدا را تخوانید، بعد آنها در جهالت محض کسانی را می خوانند که خدا هیچ دلیلی برای آن کار نازل نکرده بلکه خودشان از روی هوای نفس و تقدیس، به این کارها روی آوردند، آری این است گمراهی آشکار!.

 

راست گفت خداوند که:

بگو: «آیا غیر از خدا، چیزی را بخوانیم که نه سودی به حال ما دارد، نه زیانی؛ و (به این ترتیب،) به عقب برگردیم بعد از آنکه خداوند ما را هدایت کرده است؟! همانند کسی که بر اثر وسوسه‌های شیطان، در روی زمین راه را گم کرده، و سرگردان مانده است؛ در حالی که یارانی هم دارد که او را به هدایت دعوت می‌کنند (و می‌گویند:) به سوی ما بیا!» بگو: «تنها هدایت خداوند، هدایت است؛ و ما دستور داریم که تسلیم پروردگار عالمیان باشیم.(6:71)

سبحان الله! چه آیه ی پر محتوایی، ان شاء الله در پست های بعدی بحث همین آیه 71 سوره انعام را خواهم کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

در جواب گفته های آقای رفیعی در برنامه سمت خدا مبحث امامت

بسم الله الرحمن الرحیم

در جواب گفته های آقای رفیعی در برنامه سمت خدا مبحث امامت

 

یکی از کاربران وبلاگ به اینجانب یکی از برنامه های سمت خدا را که اخیرا از شبکه سه سیما پخش شد، توصیه کردند تا ببینم، گفتند؛ تمام بحث های ما در این برنامه توسط آقای رفیعی جواب داده شده است.

من نیز برنامه را مشاهده کردم، ولی واقعا چیز خاصی در گفته های آقای رفیعی نشنیدم، و این جوابیه را هم فقط به احترام کاربر می نویسم.

 

این ویدیو را در اینجا و از طریق کانال یوتوب "قرآن هدایتگر است" مشاهده فرمایید.

 

 

برنامه سمت خدا همانطور که از حرف های آقای رفیعی پیداست، برنامه ایست که کمتر به بحث های اصلی و اعتقادی پرداخته می شود، بحث های مثل امامت، توحید و... در این برنامه و دیگر برنامه های مذهبی در سیما بیشتر به بحث های اخلاقی و مدح ائمه اختصاص دارد

ایشان از همان ابتدا با طرح این که بحث های اعتقادی مثل امامت، برای مردم خسته کننده است، سعی دارند درواقع همین را هم القا کنند که حتی اگر حقیقتا این بحث ها برای آنها خسته کننده نباشد با این حرف شان، آن را پیچیده و غیر قابل فهم! نشان می دهند و به همین دلیل برای مردم خسته کننده هستند!.

ایشان از همان ابتدا بحث های اعتقادی را می خواهد طوری تبیین کند که برای مردم سنگین است و در فهم مردم نیست، برای همین مردم از طرح این بحث ها خسته می شوند، همانطور که در ادامه و چندین بار این گفته اش را تکرار می کند.

ایشان بیشتر دوست دارند که مردم را سوق بدهند به اخلاقیات، آیا واقعا وقتی کسی از اساس عقیده اش اشتباه باشد، بحث از جزییات معنا پیدا می کند؟ مثلا مسیحیان عیسی را پسر خدا و خود خدا می دانند و مریم را نیز شفیع می گیرند، اگر مسیحی ها که از اساس راهشان اشتباه هست، درست است که به بحث های جزیی بپردازند؟

پس آقای رفیعی محترم، بحث های اعتقادی اساس هست و دیگر سعی نکنید که اینطور القا کنید، این بحث ها در فهم مردم نیست و برای مردم خسته کننده است، بازخورد هایی هم که دریافت کرده اید بماند برای خودتان، چون آدم مبلغ نباید به میل مردم حرف بزند و هر حرفی را که مردم دوست داشتند بزند، بر عکس باید آن چیزی را که حق است ذکر کند، چون وظیفه مبلغ فقط همین است.

اگر اینطور باشد که شما میگویی هر مشرکی در قیامت می تواند همین را بهانه کند و قطعا به بهشت برود!!! می تواند به خدا بگوید امامتی که تو از آن بحث کردی، در فهم من نبود!

در ایران شاهد فیلتر شدید در همه حوزه ها هستیم، و آقای رفیعی نیز همین را فرمود و از شبکه مجازی و کتاب و... بعنوان دشمن یاد کرد، این در حالی است که خدا و رسول دشمنان شان را به تحدی می کشانند، آنها را شکنجه نمی دهند، نمی کشند، بلکه با آنها به بحث می نشینند و هرگز مورد اذیت قرار نمی دهند بلکه از جان و مال و ناموس شان هم دقاع می کنند!

خب براستی اگر مذهب شما همین دین الهی است، چرا مخالفانتان را زندانی، شکنجه، اعدام و سرکوب می کنید؟

در صدر اسلام، دشمنان تا توانستند شبهه افکنی کردند، آیه جعل کردند و هر کار کثیف دیگری، و خدا دستور به کشتن آنها، بخاطر این اعمالشان را هرگز نداد، چرا؟ چون حرف خدا حق است و خدا از حرف خود یقین دارد که روشن است و با این شبهات هرگز باطل نمی شود

پس وقتی عکس العمل خدا در مورد مخالفانش این است، آیا واقعا مذهب حق شما نیز این گونه است؟ طبق شریعت الله است؟

کار به جایی رسید؛ حتی یهودیان در مورد آفرینش خدا گفتند که خدا بعد از آفریدن همه چیز، خسته شد و روز جمعه را برای رفع خستگی روز تعطیلی و استراحت قرار داد

آیا خدا بخاطر این گفته آنها دستور شکنجه شان را داد؟ زندانی شان کرد؟ خیر خدا اینطور جواب داد

ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روزآفریدیم، و هیچ گونه رنج و سختی به ما نرسید (50:38)

آقای رفیعی این را هم مورد توجه داشته باشند، که وقتی مبانی اصلی و اعتقادی شما قابل رد هست، و به هیچ وجه با قرآن قابل اثبات نیست، پس قاعدتا درست نیست

ایشان قبل از این که امامت را اثبات کند، از خاطرات آقای بهجت صحبت به میان می آورد که ایشان گفته اند هر کس بحث اعتقادی کند، من بهشت اش را تضمین می کنم

این خاطره من را یاد خاطره ای دیگر انداخت که یهودیان هم به گمان خودشان حق را می گفتند و بزرگان دینی شان، بهشت را به مردم می فروختند، بله دقیقا یعنی آنها متضمن بهشتی بودن اشخاص می شدند

آقای رفیعی، در جواب آقای بهجت باید گفت؛ هنوز که قیامت نشده و هیچ کس نتیجه اعمالش را نمی داند، آن وقت چطور ایشان تضمین بهشتی بودن می دهند؟

حتی رسول الله هم نمی دانست که عاقبت افراد که هیچ، حتی نمی دانست عاقبت خودش چه خواهد شد، روشن است چون هنوز قیامت و دادگاه عدل الهی برپا نشده است. رسول اینطور می گفت:

بگو: «من پیامبر نوظهوری نیستم؛ و نمی‌دانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحی می‌شود پیروی می‌کنم، و جز بیم‌دهنده آشکاری نیستم!»(46:9)

وقتی می گوییم اصول دین، دیگر بحث روایت نیست، بلکه بحث خود قرآن است، در اثبات اصول دین اگر واقعا درست باشند، قرآن کفایت می کند

ولی شما بحث امامت را آیاتی برای آن می آورید، و برای آنکه منظور خود را برسانید متوسل به روایات می شوید، این یعنی، آن آیه به روشنی چیزی که شما از آن برداشت کردی را نمی گوید و متشابه هست، به روایاتی متوسل می شوید. روایاتی، که خدا قول حفاظت از آنها را نداده است، خدا قول حفاظت از قرآن را داده است ولی در مورد روایات این صدق نمی کند. خدا نفرموده هر چی از روایات به شما رسید درست است چون من حافظ روایات هستم. ولی خدا قول حفاظت از قرآن را داده است

ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم!(15:9)

کار درستی نیست که اصول دین را با روایات به اثبات برسانید، در این برنامه شما تمام ادله تان روایاتی بود که فقط برای خود شما حجت است. و آیاتی که می آوردید از بس منظور شما را نمی رساند که برای پیشبرد منظورتان و تحمیل منظورتان به آیه قرآن، دست به دامان روایات شدید!

درثانی، بحث توحید، نبوت، معاد در قرآن مشخص و روشن است یعنی اگر به آنها اعتقاد داشته باشی جزای تو فلان هست و اگر اعتقاد نداشته باشی جزای تو فلان است، اگر واقعا امامت از اصول دین است پس باید حداقل یک نصف آیه بیاورید فرموده باشد "کسی که به امامت منصوص از جانب الله اعتقاد نداشته باشد جزایش جهنم است و کسی که معتقد باشد جزایش بهشت است" آیا یک نصف آیه هست؟

من برای شما آیه میاورم که همه اصول دین ام را ذکر کرده است، شما هم به این روشنی آیه بیاورید

پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آورده‌اند؛ (و می‌گویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمی‌گذاریم. و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داریم)؛ و بازگشت (ما) به سوی توست.»(2:285)

اگر واقعا امامت از اصول دین است پس باید جزای آن مشخص باشد، در غیر این صورت دیگر هیچ کس کافر نیست! این را برای این می گویم که شما اعتقاد دارید امامت به این خاطر که از اصول دین است، هر کس به آن اعتقاد نداشته باشد کافر است. چون اصول دین به چیز هایی اطلاق می شود که عدم اعتقاد به آنها موجب جهنمی شدن شخص می شود.

هر کسی در قیامت می تواند به این کار خدا ایراد بگیرد و بگوید: تو در کتاب ات هرگز نگفتی که اگر من امامت را قبول نکنم مرا عذاب خواهی داد، پس تو نمی توانی برای کاری که نگفته ای من را عذاب بدهی! تو ای الله حتی در مورد امامت یک آیه هم نیاورده ای، حرف زدن از جزای امامت که جای خود دارد!!!

آقای رفیعی نقل قولی آورد از ابوالحسن اشعری که گفته است؛ از مهم ترین موارد مورد بحث اختلافی در اسلام، امامت هست، و ایشان در ادامه نفرمود که همین اشعری که اهل سنت است، به عنوان مخالف امامت مورد ادعای شیعه این حرف را گفته است

همیشه از این شیطنت ها می کنند و نظرات اهل سنت را نصفه میاورند و قیچی می کنند، تا بلکه این را القا کنند که اهل سنت با ما اختلاف ندارند، خب اگر اختلاف ندارند و اختلاف جزیی است، چرا به آنها می گویند اهل سنت؟ چرا مثل شما به آنها نمی گویند شیعه؟

بعد برای پیشبرد همین هدف خود، روایتی را از مسند احمد از کتب ششگانه اهل سنت آورد که نقل شده است "هر کس بدون امام بمیرد، مرگ جاهلی کرده است"

و دیگر نمی گویند، این روایت در کتب اهل سنت هرگز منظور از امام، امامت مورد ادعای شیعه نیست!

ولی این را نمی گوید تا چند نفر ساده لوح را فریب دهد که بله، اهل سنت امامت را قبول دارند و در کتاب هایشان هم هست، پس اینهایی که امامت شیعه را قبول ندارند همان وهابی ها هستند!!!.

این فریب است، اهل سنت امامت منصوص از جانب الله را هرگز قبول نداشته است، چیزی که اهل سنت از امامت قبول دارد با چیزی که شیعه از آن معنی می کند، زمین تا آسمان تفاوت دارد و آخوند های شیعی نظرات اهل سنت را همیشه یا نمی گویند یا اگر بگویند اشاره ای کمرنگ به آن می کنند و قضیه را طوری نشان می دهند که اهل سنت در تایید شیعه این را گفته است، هر اهل سنتی وقتی اسمی از امامت آورد، منظور امامت طبق نظر و تعریف خودش است که نظر مقابل شیعه در همین مورد است!

ایشان در ادامه روایتی از کتاب اصول کافی! آوردند و گفتند که طبق گفته امام صادق منظور از حدیث بالا این است؛ شخصی که امام زمانش را نشناسد کافر از دنیا نرفته بلکه گمراه از دنیا رفته است!

آقای رفیعی، این حرف شما در اصل قضیه هیچ تغییری ایجاد نکرد و بلکه بدتر و درواقع صریح تر شد!!!، چون هم کافران و هم گمراهان یک جا هستند، ایشان به این خاطر کلمه گمراه را جایگزین کافر می کند، تا از بار بسیار منفی کلمه کافر برداشت آنچنانی که مد نظر آنها هست، نشود!!! آقای رفیعی، کافران به این دلیل که گمراه هستند در جهنم میروند!!!، پس کلمه ی گمراه بالاتر و عام تر از کافر هست. طبق این ایات:

اولا که شیطان قول داده است که انسان را گمراه کند

وَلَأُضِلَّنَّهُمْ

و آنها را گمراه می کنم سوره نساء آیه 119

دوما خدا گمراهان را در جهنم قرار می دهد

آنها با تکبّر و بی‌اعتنایی، می‌خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! برای آنان در دنیا رسوایی است؛ و در قیامت، عذاب سوزان به آنها می‌چشانیم!(22:9)

(در آن روز،) بهشت برای پرهیزکاران نزدیک می‌شود،(26:90)

و دوزخ برای گمراهان آشکار می‌گردد،(26:91)

«به خدا سوگند که ما در گمراهی آشکاری بودیم،(26:97)

حالا اگر برداشت شما صحیح است و این مسئله این اندازه مهم است، چرا هرگز حتی یک نصف آیه هم در مورد جزای اعتقاد داشتن و نداشتن به امامت در قرآن نیست، اگر از اصول است؟ اصول دین را از قرآن می گیرند نه از روایات!!!

امامت در بین ما اهل سنت منصوص از جانب الله نیست، بلکه وقتی ما می گوییم امامت، منظورمان امامی است که خود ما مردم، انتخاب می کنیم!

آخوند ها هر وقت به روایتی استناد می کنند؛ یا مثل این حرف آقای رفیعی عمل می کنند، یعنی به نقل از ائمه می گویند که فلان امام گفته این حرف را از رسول الله شنیدم، یا هر وقت کلام خود ائمه باشد می گویند که این کلام معصوم است

آقایان آخوند! مگر این روایت ها دست نوشت خود معصومین!!! است؟ هر کسی می تواند هر چیزی را به هر کسی نسبت دهد. شگرد این ها همیشه این است که با گفتن این حرف ها حرف خود را به کرسی بنشانند، با برانگیختن احساسات و عواطف در مردم!

مجری هم وقتی آقای رفیعی این را گفت، چنان تحت تاثیر قرار گرفت که خنده ای کرد، بله آخوندها همین را می خواهند، احساسات را بربیاانگیزند و عقل را خاموش کنند.

ایشان قبل از این که بیاید و امامت را اثبات کند، آنرا اثبات شده فرض کرده است، اینطوری که نمی شود، شما باید اول اثبات کنی، و بعد ورود کنی به بقیه موارد جزیی در محدوده بحث امامت

ما چیزی داریم به نام غیب و دیگری بنام علم غیب و دیگری بنام اخبار غیب

این سه چیز با هم متفاوت هستند، علم غیب و غیب را فقط خدا دارد و فقط خاص خداست، اگر کسی علم غیب داشته باشد، خود غیب را هم دارد، چون بوسیله ی علم غیب است که از غیب آگاه می شویم

هیچ کس جز خدا، احدی جز خدا، از بدو خلقت، از همیشه، نه غیب می داند و نه علم غیب دارد. منظور از کلید های غیب همان علم غیب است.

بگو: «کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب نمی‌دانند جز خدا، و نمی‌دانند کی برانگیخته می‌شوند!»(27:65)

کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمی‌داند (6:59)

(ای پیامبر!) این، از خبرهای غیبی است که به تو وحی می‌کنیم؛ (3:44)

من هرگز به شما نمی‌گویم خزائن الهی نزد من است! و غیب هم نمی‌دانم! (11:31)

بحث معصومیت را پیش کشیدند و فرمودند که ما نمی توانیم سرنوشت مان را به کسی بسپاریم که از او مطمین نباشیم!

آقای رفیعی! اولا خدا خود بر رسول نگهبان گمارده است و دقیقا به این خاطر که بداند آیا رسولان بدون کم و کاست پیامی را که از خدا دریافت می کنند را به خدا می رسانند یا خیر

عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى? غَیْبِهِ أَحَدًا

دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد،(72:26)

إِلَّا مَنِ ارْتَضَى? مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا

مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می‌دهد...(72:27)

لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَى? کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا

تا بداند پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند؛ و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصاء کرده است!»(72:28)

قیامت، آن روزی است که خدا قدرت خود را نشان می دهد و همه را از غیبی که می دانسته آگاه می کند. عملی که هیچ کس جز خدا نمی تواند آن را صورت بدهد و قیامت تبلور و نمایش قدرت خداست. هزاران بار در قرآن فرموده رسولان :مثل ما: هستند، مگر ما معصوم هستیم؟! براستی آقای رفیعی اگر امثال شما با این گفته الله که خود مراقب رسولان است قانع نمی شوید، پس به کدام سخن بعد از آن قانع هستید؟ آیا مایلید که خدا شخصا بیاید و بگوید رسولان مثل شما بودند و عصمت نداشتند؟!!! وقتی خدا می فرماید نگهبانانی دارند و مراقب آنهاست، آیا شما به نگهبانی الله شک داری که می گویی حتما باید معصوم باشند؟!!! پس شما ضعیف الایمان هستید!

دوما ما حداقل روزی 17 بار از خدا می خواهیم که راه ما را از راه گمراهان جدا کند گمراه یعنی کسی که (ضال) هست در ضلالت است.

صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ

راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کرده‌ای؛ و نه گمراهان.(1:7)

در بالا مشخص شد که جایگاه گمراهان کجاست

خدا به رسولش اینطور می گوید

وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى?

و تو را گمراه یافت و هدایت کرد،(93:7)

وقتی می گوید هدایت کرد، دقیقا یعنی اینکه قبل از آن بر هدایت نبوده و دقیقا قبل از آن رسول گمراه بوده و راه صحیح را از غلط نمی دانسته، رسول خدا سردرگم بوده است. و لطف خدا شامل حالش شده است که او را هدایت کرده و راه را به او نشان داده و او را برگزیده است.

ایشان ایراد می گیرند که حاکم شرعی یا همان امامت مورد قبول اهل سنت، ابتدا به انتخاب مردم بود و سپس موروثی شد، این اشکال به خود شما هم وارد است، شما بدتر از آن می گویید. شما می گویید که امامت از فلان امام به فلان امام به صورت موروثی میرسد، می گویید از جانب خداست؟ پس چرا حسن بن علی خلافت از جانب خدا را واگذار کرد؟ خیلی حقیرانه است اگر بگویید شرایط اقتضا می کرد.

خدا به حسن امامتی داده و او را برگزیده طبق تعریف ناقص شما؛ درست؟ خدا یونس را هم بعنوان فرستاده خودش برگزید و به او مقام رسالت داد، ولی یونس سر باز زد و خدا به او اینطور می گوید

فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ

و ماهی عظیمی او را بلعید، در حالی که مستحقّ سرزنش بود!(37:142)

یونس خلاف دستور خدا عمل کرده برای همین خدا او را مستحق این می داند که 40 سال در شکم نهنگ او را زندانی کند. یونس بخاطر این خلاف دستور خدا عمل کردن به خود می گوید

لَا إِلَ?هَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

جز تو معبودی نیست! منزّهی تو! من از ستمکاران بودم!»(21:87)

خدا ظالمین را در جهنم قرار می دهد، یعنی کسی مثل امام حسن را، چون به عقیده اشتباه شما، امام حسن امامتی را که خدا به او داده بود، به یک کافر داد! هم به خود ظلم کرده، هم به امت و هم خلاف امر خدا عمل کرده است.

هیچ برگزیده ی خدایی، حق ندارد حکومتی را که برای دفاع از مسلمین به او میدهد، به یک کافر بسپارد و اگر این کار را انجام دهد از ظالمین است و خدا هم در مورد ظالمین حکم مشخصی دارد!

همچنین ایشان گفت که امامت در فهم مردم نیست

جواب این است: طبق این حرف دین خدا روی هواست! چون ایشان شناخت خدا را منوط به شناخت امام می دانند و سپس می افزایند که امامت از بس مقام بالایی دارد که عقل مردم عادی توان فهم آن را ندارد!!!

آقای رفیعی! پس وقتی من امام را نمی شناسم، قاعدتا خدا را هم نمی توانم بشناسم، پس با وجود این حرف ناقص، همه غیر مسلمانان می توانند خود را معاف کنند!!!

هر مسیحی و بلکه هر کافری می تواند بگوید، تو به من عقلی داده ای که توان شناخت نه خودت را داشتم و نه امام ات را پس من شایسته مواخذه و عذاب نیستم! من را حق نداری عذاب بدهی!

این حرف های آقای رفیعی از کتاب اصول کافی کلینی است، همین کتاب به تنهایی برای گمراهی کل بشریت کافی است و لزومی ندارد که شیطان خود را به زحمت بیاندازد!

دیگر بحث های امامت در پست های قبلی جواب داده شد و من نمی خواهم تکرار مکررات بکنم

بعد ایشان در ادامه به حالت دست بالا را گرفتن؛ گفت: بعضی ها روشنفکری می کنند و می گویند هر چیزی که در قرآن آمده باشد را قبول دارم!!!

آقای رفیعی! شما یا جاهل هستی، یا خودت را به نادانی زده ای! عزیز من! اصول دین را فقط باید از قرآن گرفت، من برای شما آیه ای آوردم از اصول دین اهل سنت، آن قدر واضح و روشن بود که هیچ جای توضیح اضافی ندارد، آیه از بس واضح است که نیاز به تببین آن با روایات نیست

اصول دین باید به این صورت باشد، شما  آیه ای را میاوری که برای اثبات و تحمیل عقیده ات متوسل می شوی به دهها روایات

آیه اطاعت از رسول چه ربطی به امامت دارد؟ آیه ولایت چه ربطی به امامت دارد؟ البته سر همین ولایت هم بحث هست و برداشت شما هرگز قابل قبول نیست، ولی باز هم هیچ ربطی به امامت ندارد، شما نمی توانی برای اثبات امامت آیه اطاعت بیاوری! مگر اصول دین اینطوری است؟ اصول دین از بس واضح است که نیازی حتی به اثبات نیست! به طرف آیه ای نشان میدهی و او قبول می کند

آقای رفیعی ایه 7 سوره حشر را برای اثبات امامت ذکر می کنند!!!

واقعا این ایه چه ربطی دارد به امامت؟ اگر امامت از اصول دین است نباید برای اثبات حرفشان هیچ روایتی یا ایه دیگری برای توضیح آن بیاورند، ولی هیچ عقل سلیمی از این آیه برداشت امامت نمی کند

آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او، و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است، تا (این اموال عظیم) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد! آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است!(59:7)

این آیه در مورد نارضایتی برخی از تقسیم غنایم از سوی رسول هست! و خدا فرموده هر غنیمتی که رسول به شما داد بگیرید و دیگر چانه نزنید! چه ربطی به امامت دارد؟

آیه اطاعت از رسول را میاورند که فرموده، اطاعت از رسول اطاعت از خداست

مگر ما چیزی غیر از این را گفته ایم؟ بسیار خب! این ایه می گوید که اطاعت از رسول اطاعت از خداست و هرگز نگفته که اطاعت از امام! رسول با امامت تعریف شده شما فرق دارد! شما هم می گویید که ائمه ی ما رسول نیستند، اینجا هم خدا فرموده از رسول اطاعت کنید نه از امام! درثانی اطاعت از رسول اطاعت از خداست و نه اطاعت از محمد! آیا ذهن شما نمی تواند بین این موارد تفاوت قایل بشود

محمد با رسول فرق دارد! رسول با امام فرق دارد! رسول به خاطر فقط آن دسته از حرف هایی اطاعتش واجب است؛ که از جانب الله می گوید، برای همین است که علی وقتی رسول به جنگ می رفت، او را به عنوان جانشین در مدینه انتخاب می کرد اعتراض می نمود! اگر هر حرف محمد باید اطاعت می شد و هیچکس اعتراض نمی کرد، پس علی خلاف عمل کرده است و به مخالفت با خدا و رسولش برخاسته است! و خیلی موارد دیگر!

و باز هم! اطاعت از رسول چه ربطی به اثبات امامت دارد؟ چرا واقعا مغز شما این را درک نمی کند و نمی فهمد؟

یک آیه صریح بیاورید که دیگر نیازی به هیچ چیز دیگر نداشته باشد. الان من می توانم برای اثبات این که محمد رسول بوده است آیه بیاورم و برای اثبات آن نیاز به هیچ روایت یا آیه ی دیگری نیست

مثلا:

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ?

محمد (ص) فقط فرستاده خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند

سوره آل عمران ایه 144

آیا در شک ماندید که محمد رسول الله نیست؟ پس مثل این ایه بیاورید. واقعا نمی فهمید؟

کار شما می دانید به چه می ماند؟ فرض کنید در قرآن هرگز نیامده است که محمد رسول الله است و همچنین فرض کنید در قرآن آیه ای داریم فرضا اینطوری "اطیعوا الامام". بعد کسی بیاید و از آیه مثلا اطیعوا الامام اثبات این بکند که محمد رسول است!!! چه ربطی دارد؟

چرا ادله ی شما این اندازه ضعیف و سخیف است؟

بعد ایشان گفت که رسول امام هست! این دروغ است! یک آیه برای اثبات حرفتان بیاورید که گفته باشد محمد امام منصوص از جانب الله است؟ یعنی همان امامتی که شما تعریف می کنید. شما هنوز اثبات امامت نکردید، رسول را امام کردی؟ واقعا جالب هستید!

رسول خدا یک انسان عادی بود دقیقا مثل ما فقط به او وحی می شد همین! نه معصوم است و نه غیب می داند و نه علم غیب دارد، بلکه خدا او را از خبر های غیبی آگاه می کند، خبرهای غیبی نه غیب است و نه علم غیب، مثلا کشته نشدن عیسی و این که خدا او را بسوی خود بالا برد، خبر غیب است. یا داستان مریم خبر غیب است و این نه غیب است و نه علم غیب. این خبر غیبی است

خب ما هم الان هر خبر غیبی ای که رسول از آن آگاه شده را می دانیم، ما هم مثل رسول از خبر اصحاب کهف می دانیم

خدا همه رسولانش را بنا بر روایات از 40 سالگی به بعد به رسالت برگزیده است، یعنی در سن و سالی که بلوغ عقلی رسیده باشند بعد اقایان ادعا دارند که فلان امام در بچگی امام برگزیده شده است!!!.

ایشان آوردند که چرا اسم فرزندت را فلان گذاشته ای، اشاره ایشان به این واقعیت است که علی بن ابی طالب اسم فرزندش را قاتل همسرش انتخاب کرد!!!

و این که چرا فلانی با فلانی ازدواج کرده است. و اشاره ایشان باز هم به ازدواج عمر خطاب با دختر علی بن ابی طالب است

ولی آقای رفیعی حتی جرات گفتن این را هم ندارد، فرمودند که این را فقط مثال میزنم، یعنی واقعیت ندارد! ایشان گفتند کسانی که این حرف ها را میزنند، ضد دین هستند، و دقیقا این حرف ها از سوی اهل سنت مطرح شده است! و واقعیتی است که حتی در کتاب های اصلی شیعه یعنی بحارالانوار و اصول کافی نیز ذکر شده است!

کتاب هایی مثل بحارالانوار حتی یک جلد آن برای گمراه کردن کل ملت ایران کافی است، برای ایشان که این کتاب را خوانده اند یک بچه 7 ساله و بلکه یک بچه 5 ساله می تواند امام شود، برای ایشان چون عیسی از نوزادی حرف میزد، پی امام هم از نوزادی حرف میزند! برای ایشان چون عیسی مرده را زنده می کند، امام هم عین این کار را می تواند انجام دهد

ما برای اثبات این که خدا اذن داده به مثلا عیسی که این کار ها را انجام دهد آیه داریم، ولی شما حتی یک نصف آیه و بلکه حتی یک کلمه هم ندارید که امام بتواند مرده را زنده کند، این دلیل نمی شود که چون خدا به عیسی اذن داده ائمه شما هم همین کار را بتوانند بکنند

خدا به عیسی اذن داده است، این چه ارتباطی به ائمه شما دارد؟ مثل این است که مریم عیسی را بی پدر بدنیا آورد بعد دهها نسل بعد از طایفه آل عمران گروهی پیدا بشوند و بگویند چون خدا این کار با با مریم انجام داد مثلا فلان زن هم می تواند اینطور بشود، این چه منطقی است؟

این اذن به عیسی داده شده است چه ارتباطی به ائمه شما دارد؟ این را می گویم چون این چرندیات در کتاب های بحارالانوار و اصول کافی بدون این که سندی از قرآن برای آن ارائه بدهند آورده اند

بهرحال این امر بزرگی است که به خدا نسبت می دهند و اگر قرار بر این باشد که امام این قدرت را داشته باشد، باید برای این که مردم به آن ها ایمان بیاورند در قرآن اشاره ای به آن ها میکرد، همانطور که در مورد معجزات عیسی اشاره شده است! نمی شود که همینطوری بگویند خدا اذن داده است! این اذن خدا کجاست؟

هنگامى را که خدا فرمود: «اى عیسى پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آنگاه که تو را به روح‌القدس تأیید کردم که در گهواره و در میانسالى با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم؛ و آنگاه که به اذن من، از گِل، [چیزى‌] به شکل پرنده مى‌ساختى، پس در آن مى‌دمیدى، و به اذن من پرنده‌اى مى‌شد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا مى‌دادى؛ و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون مى‌آوردى؛ و آنگاه که [آسیب‌] بنى‌اسرائیل را -هنگامى که براى آنان حجتهاى آشکار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس کسانى از آنان که کافر شده بودند گفتند: این‌[ها چیزى‌] جز افسونى آشکار نیست.(5:110)

هر حرفی را نمی توانید به خدا نسبت دهید که به فلانی اذن داده است!

بعد ایشان شروع به گفتن قصه ای کردند که از اول تا آخر قصه پر از اشکال هست

ایشان می گویند که وحی با وفات رسول تمام شد، بعد از کجا امام از کسی که در دل خودش حرف بزند خبر دارد؟ پس یعنی امام غیب می داند؟ این خود غیب است که فقط خدا می داند. سر درون را کسی جز خدا نمی داند و برای همین است که رسول هر کسی را که می گفت ایمان آوردم ولو ظاهری در پناه اسلام قرار می داد، چون جز خدا کسی از دل دیگری خبر ندارد، بعد از کجا این امام جواد از دل آن زیدی مذهب خبر داشت؟ راهی ندارید جز این که بگویید به امام وحی می شود که در این صورت خلاف هم قرآن حرف زدید و هم خلاف حرفی که قبلا زدید و گفتید به امام وحی نمی شود. اگر بگویید به اذن خداست، بفرمایید آیه ای بیاورید و این را ثابت کنید، چون کاری ره به خدا نسبت می دهید که خدا حتی به رسول هم نداده است!

اما داستانی که ایشان تعریف کردند در مورد ایات سوره قمر و نسبت دادند به ائمه از اساس مخمل بافی است.

اولا که این ها قرآن است یعنی چیزی بوده که وحی شده به رسول، شما که می گویید به ائمه وحی نمی شود! و بعد اینکه این غیب نیست یعنی برخلاف ادعای آقای رفیعی در اینجا مردم در دل خودشان نمی گفتند او ساحر است و بعد رسول از خودش جوابشان را می داد بلکه این گفتگو و این آیات در مورد قوم ثمود است و نه رسول و مشرکان مکه!!!. یعنی صالح به عنوان بشری مثل خودشان نزد آنها رفته و دعوتشان کرده و ایشان هم این جواب ها را به صالح داده اند، و حتی اگر در زمان رسول در شرایطی به رسول این ایات وحی شده که به صورت معجزه بوده است، در این صورت هم وحی است، باز میگم که به ائمه شما وحی نمی شود!

مثلا فرض کنیم رسول در جمعی از مشرکان یا هر جای دیگری نشسته و آن ها در دل خود می گویند که آیا از یکی که مثل خود ما هست پیروی کنیم؟ خب در این صورت هم هرگز نمی توانید این را نسبت بدهید به ائمه، چون اینجا رسول همانطور که بارها گفته است از دل کسی خبر ندارد و این آیات از جانب خداست که بر او "وحی" می شود، پس رسول از خود نمی گفته است بلکه قرآن بوده که بر او وحی شده است. ولی شما در داستانی که تعریف کردید، گفتید که امام جواد از دل فلان شخص زیدی خبر داشت و هر چیزی که زیدی در دل خود می گفت، امام بلند جوابش را می داد، این باطل است!

طایفه ثمود (نیز) انذارهای الهی را تکذیب کردند،(54:23)

و گفتند: «آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود!(54:24)

آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است!(54:25)

ولی فردا می‌فهمند چه کسی دروغگوی هوسباز است!(54:26)

اما آقای رفیعی قصه (دروغیات ساختگی) دیگری را این بار هم از کتاب "اصول کافی" ذکر کردند، و گفتند شخصی با هشام (شیعه) بحث می کرده که آن شخص معتقد بوده امامت از فروع دین است (یعنی آن شخص اهل سنت بوده) و هشام به او گفته ما در خدا و پیغمبر با هم توافق داریم، ولی آیا بنظر تو این دو برای هدایت مردم کافی هستند؟ اگر همه به این دو عمل کنند اختلافات تمام می شود؟ آن شخص گفت: بله. هشام به او گفت: پس چرا الان من و تو با هم اختلاف داریم؟ الان پیغمبر هست که ما پیش او برویم؟ آیات قرآن هم توضیح می خواهد و کسی باید باشد تا آن ها را تبیین کند. و آن امام است.

اما جواب این قصه؛ آقای رفیعی البته که قرآن و خدا برای هدایت بشر کافی است، شما وقتی اعتقاد داری که خدا به تنهایی برای هدایت بشر کافی نیست در ایمان خودت شک کن.

آیا خداوند برای بنده‌اش کافی نیست؟!(39:36)

و کافران و منافقان را اطاعت نکن و آزارشان را نادیده بگیر، و بر خدا توکّل کن، که حمایت خدا کفایت مى‌کند(33:48)

به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القا می‌شود.(27:6)

این قرآنی است که از سوی خداوند عزیز و رحیم نازل شده است‌(36:5)

که این (قرآن) سخنی است که حقّ را از باطل جدا می‌کند،(86:13)

این (قرآن) مایه هدایت است، و کسانی که به آیات پروردگارشان کافر شدند، عذابی سخت و دردناک دارند!(45:11)

بله آقای رفیعی امثال شما همیشه در شک هستید که آیا واقعا قرآن به تنهایی برای هدایت کافی است؟ یقینا این قرآن برای کسانی مایه هدایت می شود که به آن ایمان دارند، قلبا. خدا اینطور جواب امثال شما را می دهد

کافران همواره در باره قرآن در شکّ هستند، تا آنکه روز قیامت بطور ناگهانی فرارسد، یا عذاب روز عقیم به سراغشان آید!(22:55)

این (قرآن) وسایل بینایی و مایه هدایت و رحمت است برای مردمی که (به آن) یقین دارند!(45:20)

آقای رفیعی، می گویید امام باید باشد که ما نزد او برویم؟ کجاست این امام؟ هان؟ شما گفتید هشام در جواب آن شخص گفت که رسول نیست تا ما نزدش برویم، پس اگر امکانش هست و مقدور هست برایتان، آن امامی که از آن سخن می گویید را به همگان نشان دهید تا ما هم نزد او برویم، اگر نیست و ما نمی توانیم نزد امام برویم پس هر اشکالی که به جواب آن شخص گرفتید به خودتان هم وارد است! و دیگر اینکه، شما فرمودید که سنی و شیعه با این که به خدا و رسول معتقدند، ولی اختلاف دارند باید کسی باشد و...

شما به من جواب بده ای عقل، شما شیعیان که همگی به امامت معتقد هستید، حتی آن زیدیه ای که فرمودید، پس چرا خود شما شیعیان 12 فرقه شده اید؟ پس چه فرقی بین ما که معتقد به امامت نیستیم با شما هست؟ شما که معتقد هستید و باز اختلاف دارید! پس باز هر چیزی را که به این جواب شخص وارد دانسته اید، به کلام خودتان نیز وارد است! چون با وجود معتقد بودن شما به امامت، اما اختلاف همچنان باقی است! و هر کدام از فرقه ها هم خود را حق و دیگری را باطل می داند می خواهید اسم ببرم؟

علویه-امریه-اسحاقیه-ناووسیه-امامیه-یزدیه-عباسیه-متناسخه-رجعیه-لاعنیه-متربصه- اسماعیلیّه- فطحیّه- واقفیّه- هاشمیّه- راوندیّه-زیدیه-قرمطیان و...

جواب شما این است که قرآن امام است

وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى? إِمَامًا وَرَحْمَةً ? وَهَ?ذَا کِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى? لِلْمُحْسِنِینَ

و پیش از آن (قرآن)، کتاب موسی (تورات) که پیشوا و رحمت بود، و این کتاب هماهنگ با نشانه‌های تورات است در حالی که به زبان عربی و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و برای نیکوکاران بشارتی باشد!(46:12)

همه بسوی قرآن حرکت می کنند، حتی مومنان زمان رسول هم بسوی قرآنی حرکت میکردند که از طرف خدا به زبان رسول جاری می شد، نه بسوی خود رسول! این قرآن است که به ما خبر میدهد از اخبار آسمان و زمین!

هیچ کس نمی تواند از آسمان ها خبر بیاورد حتی شیاطین، تنها کسی می تواند از آسمان ها خبر داشته باشد، که خدا روح القدس بر او نازل کند و به او وحی شود و او را رسول برگزیند که طبق حرف خود شما بر هیچ امامی وحی نمی شود چون وحی با وفات رسول خاتمه یافت!

آنها (شیاطین) نمی‌توانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هرگاه چنین کنند) از هر سو هدف قرارمی‌گیرند!(37:8)

در ادامه یکی از دعاهای قرآنی را خواندند که من توصیه میکنم بیشتر قرآن بخوانند تا بیشتر این گونه دعاها را ببینند! چون گویا ایشان از این دعا خیلی ذوق زده شده اند! قرآن پر است از دعاهای این طوری که باید بیشتر مورد توجه شما قرار بگیرند. در ضمن دعاهای قرآن را با دعاهای مفاتیح الجنان یکی ندانید!

بعد در ادامه ایشان گفت یکی از وظایفی را که خدا به امامان داده، هدایت است! این حرف بسیار چرندی است، حتی رسول هم همچین وظیفه ای نداشته است!

تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می‌کند؛ و او به هدایت یافتگان آگاهتر است!(28:56)

هدایت آنها بر تو نیست؛ ولی خداوند، هر که را بخواهد هدایت می‌کند.(2:272)

خداوند می فرماید تنها وظیفه رسول الله رساندن وحی به مردم هست و بس و هدایت فقط با خودش هست! و رسول از دل مردم هم خبر ندارد و این خود خداست که از آنچه در دل ها می گذرد خبر دارد!

پیامبر وظیفه‌ای جز رسانیدن پیام (الهی) ندارد. و خداوند آنچه را آشکار، و آنچه را پنهان می‌دارید می‌داند.(5:99)

همینطوری آقایان هر چیزی را که از کتاب های بحارالانوار و اصول کافی خوانده اند، در تریبون هایشان به خورد مردم بیچاره می دهند و کاری به دروغ و صحیح اش ندارند. این حرف ایشان دقیقا مخالف این ایه است. هیچکس نمی تواند هدایت کند جز قرآن که کلام خداست و خدا.

وظایفی که ایشان به امام نسبت دادند را هر شخص دیگری می تواند انجام دهد

فقط همین بحث هدایت اش مخالف قرآن بود و من به دیگر موارد نمی پردازم چون بحث طولانی تر این نشود

در پایان من سعی کردم که جواب تک تک حرف ها و ادعاهای کذب آقای رفیعی را بدهم هر چند ایشان امامت را اثبات نکردند بلکه آن را اثبات شده فرض کردند و وارد جزییات و روایات شدند، در حالی که اصول دین نیازی به روایات ندارد چون روشن است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

آیا شما شیعه ی واقعی هستید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا شما شیعه ی واقعی هستید؟

 

سلام و درود بر همه شیعیان واقعی علی، نه آن کسانی که بر این بزرگوار غلو و زیاده روی می کنند

با یک شیعه بحث می کردم، پرسیدم مگر من که می گویم فقط الله، گمراهیم در چیست؟ چرا به من می گویی گمراه هستم؟

مگر رسولان هم نمی گفتند فقط الله را بخوانید؟ من هم که همین حرف آنها را میزنم، پس چرا می گویید من گمراه هستم؟ خدا که خواندن را اولا برای خودش دانسته و دوما خواندن را هم عبادت دانسته است

البته این سوال را از همه، که من را گمراه و افراطی می دانستند و خودشان را حق می دانستند، پرسیدم، ولی جوابی نمی دادند، چون فطرتا و حقیقتا می دانستند که من حق را می گویم، چون اگر می خواستند جواب من را بدهند، باید کل دین را زیر سوال می بردند!!!.

آن شیعه جواب داد: چون تو امام ها را خطا کار میدانی و می گویی پیرو راه پیامبر نبودند!!!

ای مردم!

من هرگز حکم صادر نمی کنم، من فقط استنباطم را از قرآن و کلام بزرگان می گویم، که بنا بر قرآن این راه درست است و مطلقا تا این لحظه یک نفر نبوده است که بتواند جواب بدهد

تهمت زدن، از 1000 تا فحش هم بدتر است، من چه کسی باشم که از الان بگویم که شما جهنمی هستی یا مثلا علی بن ابی طالب بهشتی است یا جهنمی!!! مگر من از قیامت و روز داوری خبر دارم؟

در تمام پست هایی که نوشتم دریغ از یک حرف بد و زشت که من به آن بزرگواران گفته باشم. در عوض تا بوده از تهمت ها و توهین های شیعه نسبت به بزرگان اهل سنت شنیدم، انصاف شما همین است! من به ائمه شما بگویم بزرگواران و... و هرگز به آنها توهین نکنم در عوض شما عمر و ابوبکر و... را کافر و مرتد بدانی؟

من هرگز نگفتم آنها از راه درست پیامبر کج شدند؟ اتفاقا برعکس می گویم آل محمد بر طریق راه رسول بودند، از شما هم می خواهیم مثل آنها باشید، می گوییم اگر امامانتان را دوست دارید، پس چرا مثل ایشان عبادت نمی کنید؟ چرا مثل ایشان مستقیما از خدا نمی خواهید؟ و خدا را به تنهایی نمی خوانید؟ برای ما، خلفا و آل محمد یک اندازه عزیز هستند، به یک اندازه

به یک اندازه عاشق همه بزرگان دین هستیم و هرگز فرقی بین آنها قایل نمی شویم، نه فرقی بین پیامبران و رسولان قایل می شویم و نه فرقی بین دیگران و ما در خلفا و آل محمد، هرگز غلو و زیاده روی نمی کنیم

چون خدا فرموده است:

بگو: «به خدا ایمان آوردیم؛ و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده؛ و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است؛ ما در میان هیچ یک از آنان فرقی نمی‌گذاریم؛ و در برابرِ (فرمان) او تسلیم هستیم.»(3:84)

مثل خودشان خدا را همان طور که شایسته مقام خدایی اش هست، او را عبادت می کنیم، آنطور که شایسته مقام خدا هست!

از خدا می خواهیم عشق مان را به همه آن بزرگواران برساند، نه برعکس

ولی شما خدا را آن طور که شایسته خدایی اش هست عبادت نمی کنید، هرگز! مگر همه آن بزرگواران، مستقیما از خدا نمی خاستند؟ مگر واسطه ای بین خود و الله قرار می دادند؟

آنها خدا را آن گونه که شایسته است نشناختند، در حالی که تمام زمین در روز قیامت در قبضه اوست و آسمانها پیچیده در دست او؛ خداوند منزّه و بلندمقام است از شریکیهایی که برای او می‌پندارند(39:67)

پیرو مگر به کسی نمی گویند، مثل کسی که از او پیروی می کند، عمل کند؟ مگر محمد و ابوبکر و علی و حسین و... مستقیم با خدا درد و دل نمی کردند؟

هیهات گمراهان، خب مگر من جز این را به شما می گویم؟ مگر من حق نمی گویم؟ حرف آنها همین بود، منم حرف ایشان را می گویم!

آنها عبادت کردن صحیح را به شما یاد دادند، ولی شما مثل ایشان عبادت نمی کنید، پس نتیجه می گیریم شما در راهی نیستید که آنها رفتند، شما کج شدید نه آن بزرگواران، اگر بر طریق آن بزرگواران باشید، هرگز کسی به شما ایراد نمی گیرد

من دارم شما را دعوت به این می کنم که مثل آن بزرگواران، مستقیم از خدا بخواهید

ایها الناس، این چه گمراهی است که من دچار آن شده ام؟

یعنی اگر راه ائمه تان را عینا عمل کنید گمراه می شوید؟ چون من شما را به همین راه دعوت می کنم، اگر مثل آنها مستقیم از خدا بخواهید، گمراه می شوید؟

پس درواقع این شما هستید که معتقدید آنها گمراه بودند!!! و این جاست که مشخص می شود این شما هستید به آن بزرگواران تهمت میزنید، نه ما، چرا به راهی که آنها می رفتند و ما هم می گوییم همان راه را بروید، می گویید این گمراهی است؟

هیچ مرده ای که جسم اش الان زیر خاک هست و روحش نزد پروردگارش زنده است، به همان دلیل که وقتی شما خواب هستید هرگز صدایی و کسی را از این دنیا نمی شنوید و نمی بینید، آن مرده نیز نمی تواند چیزی از این دنیا حس کند

چون بنابر ایه 42 سوره کوبنده زمر

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند، و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به هنگام خواب می‌گیرد؛ سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده نزد خود نگه می‌دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) بازمی‌گرداند تا سرآمدی معیّن؛ در این امر نشانه‌های روشنی است برای کسانی که اندیشه می‌کنند

روح زنده کسایی که خواب هستند دقیقا مثل روح زنده کسایی که مرده اند، هردو نزد خدا، بالا میروند. از این بابت می گویم روح زنده، چون روح که نمی میرد، روح معدوم می شود، عدم، نابودی

روح در هر صورت زنده است، چه روح شما که خواب هستید و به نزد پروردگار بالا میرود چه روح کسایی که مرده اند، روح آنها هم نزد پروردگارشان زنده است.

برای همین است که خدا در آیه 169 آل عمران به پیامبر می گوید

هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

روح نزد پروردگارش زنده است و روزی داده می شود، ولی زنده بودن روح در جهان دوم چه ارتباطی دارد به شنوایی او از این دنیا؟ مگر ما در این دنیا زنده نیستیم و حیاتی بالاتر از زنده بودن روح در جهان دیگر نداریم؟ پس چرا ما از جهان دوم بی خبر هستیم و آن جهان برای ما غیب است؟ زنده بودن نزد پروردگار هیچ ارتباطی به شنیدن و دیدن روح از این دنیا ندارد

برزخ گذر از این دنیا به جهان دوم است،  خب شما وقتی خواب هستید، آیا چیزی از این دنیا می بینید؟ مطلقا خیر!!! آیا کسی هست بگوید: بله! من وقتی خواب هستم می بینم مادرم پتو را روی من انداخت!!!

شما فقط در صورتی موفق به حس این دنیا می شوید که روح زنده تان به جسم تان برگردد

روح آن کسی هم که نزد پروردگارش زنده است، فقط در این صورت هست که می تواند این دنیا را حس کند و روح کسایی که مردند و جسم شان الان زیر خاک هست، مطلقا این روح به جسم بر نمی گردد، جز در روز رستاخیر که خدا روح همه را به جسم هایشان بر می گرداند و همه را محشور میکند

پس عزیزان، روح زنده است، و نزد پروردگارش زنده است، روح شما وقتی خواب هستید و هم روح کسی که قبلا مرده است و زیر خاک است، هردو میروند نزد پروردگارشان

یک چیز و در نظر داشته باشید

که روح، مثل ما زمان براش نمی گذرد، انشاءالله در پست های بعدی این را توضیح خواهم داد

چون الان احتمال میدهم بعضی ها تصور کنند، همه آنهایی که تا قبل از این مرده اند، الان در برزخ منتظر ما هستند تا یکی یکی بمیریم و قیامت به پا شود!!!

مثلا آدم و حوا این همه سال منتظر مانده اند که بلاخره قیامت اتفاق شود و شاهد این همه مرگ بوده اند!!! خیر از این خبرها نیست

روح مطلقا بنابر قرآن زمان برایش مثل ما نمی گذرد

از بحث خارج شدیم

به هرحال هیچ کس، نه محمد، نه عیسی، نه علی، نه مهدی و... هیچ کس جز الله ما را، نه می شنود و نه می بیند

پس فقط الله را بخوانید و خجالت بکشید که در محضر یگانه شنوا و بینا ، وقتی او همیشه صدایتان را در هر کجا و هر حالی که باشید می شنود، شما کس دیگری را که نمی شنود صدا بزنید تا حرفتان را به کسی بگوید که همیشه صدایتان را می شنود!. شما چطور یکی دیگر را صدا میزنید وحاجت تان را از یکی دیگر می خواهید یا خاسته تان را به او می گویید که او به خدا بگوید مگر همان لحظه خدا نشنیده است؟!!! اگر شنیده است چرا باید یکی دیگر به او متذکر شود؟ مگر الله رودربایستی دارد و فرق می گذارد بین بندگانش؟ درحالی که کسی جز الله هرگز صدا شما را نمی شنود، از خدایی که در آن لحظه صدایتان را شنیده شرم نمی کنید؟

بگو: «پروردگار من روزی را برای هر کس بخواهد وسیع یا تنگ می‌کند؛ ولی بیشتر مردم نمی‌دانند!(34:36)

بله مردم نمی دانند که وقتی فلان شخص را می خوانند و واسطه می کنند، و مشکل و حاجت شان برطرف می شود، درواقع برای این نیست که او نیاز و روزی اش را داده و حل کرده است، بلکه همه اینها از طرف خداست، برای این است که خدا فرموده: "ولی بیشتر مردم نمی دانند"

خدا خود قبل از اینکه به علی بگویید شما را شنیده و خواسته تان را می داند که چیست، این در حالی است که هرگز علی حرف شما رو نشنید و به گوش اش نرسید!

نهایتا حرف ما این است مردم

ما هرگز قصدمان توهین به آن بزرگواران نیست، قطعا ما بیشتر از شما آنها را دوست داریم

اگر شیعه واقعی و دوستدار واقعی علی و... هستید

پس طبق آیه ی 22 سوره فاطر عمل کنید

وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشَاءُ ۖ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ

و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می‌رساند، و تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‌اند برسانی

ما به شما می گوییم برگردید به راه مستقیم

ای مردم! عشق تان، ارادت تان و سلام تان نسبت به علی و هر کس دیگری را به خدا بگویید که به گوش علی برساند، نه بر عکس

شما دارید هم به الله توهین می کنید هم ائمه خودتان

آیا این خواسته ما که می گوییم طبق آیه 22 سوره فاطر به الله بگویید که به علی سلامتان را برسوند، این توهین به علی است؟

دوباره می پرسم، اینکه از شما می خواهیم به خدا بگویید که ارادت تان را به علی برسوند، آیا این گمراهی است؟

اینکه می گوییم، همان طور که آن بزرگواران عبادت خدا را از رسول یاد گرفتند،

شما هم مثل آنها خدا را عبادت کنید، آیا این گمراهی است؟ حرف ما که همان کلام قرآن است، خدا در بیشتر از 1000 آیه همین را فرموده است

پس شیعه واقعی و دوستدار واقعی علی باشید، به الله قسم که راهتان اشتباه است و دارید عمل شرک انجام میدهید

ای گروه جنّ و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می‌کردند، و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می دادند؟! آنها می‌گویند: «بر ضدّ خودمان گواهی می‌دهیم؛ (آری، ما بد کردیم.)» و زندگی (پر زرق و برق) دنیا آنها را فریب داد؛ و به زیان خود گواهی می‌دهند که کافر بودند!(6:130)

دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران!(43:67)

 

توبه کنید، هر لحظه از زندگی تان توبه کنید، همیشه

قطعا خدا شما را خواهد بخشید

چون خدا می فرماید

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است

سوره زمر ایه 53

إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِیمًا

خداوند (هرگز) شرک را نمی‌بخشد! و پایین‌تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‌بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است

سوره نساء آیه 48

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَٰئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ۗ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا

پذیرش توبه از سوی خدا، تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی نادانی انجام می‌دهند، سپس زود توبه می‌کنند. خداوند، توبه چنین اشخاصی را می‌پذیرد؛ و خدا دانا و حکیم است

سوره نساء آیه 17

أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَیَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ

آیا نمی‌دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می‌پذیرد، و صدقات را می‌گیرد، و خداوند توبه‌پذیر و مهربان است؟

سوره توبه ایه 104

وَإِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَىٰ

و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، می‌آمرزم

سوره طه ایه 82

 

خدا عاشق توبه کردن های ماست، به ما سختی میدهد، آزمایش مان می کند، که سطح تحمل مان را بیازمایدبهشت خدا لیاقت می خواهد، جهنم خدا هم لیاقت می خواهد!

اگر تحمل نکردیم و مرتکب اشتباه شدیم، خدا با این کار فقط می خواهد توبه مار را بشنود دوباره با توبه به سوی او برگردیم

خدا عاشق شنیدن توبه ماست، فراموش نکنیم، هر کس توبه کند مثل روز اول پاک می شود

البته این به آن معنی نیست که مجاز هستیم گناه کنیم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

وسیله برای قرب به خدا شامل چه چیزهایی می شود

بسم الله الرحمن الرحیم

وسیله برای قرب به خدا شامل چه چیزهایی می شود

 

از آنجا که قرآن را قبول ندارید و قرآن برای شما سند محکمی نیست، هیهات!!! پس از نهج البلاغه جواب این سوال را بخوانید!

در هیچ جا و از زبان هیچ بزرگواری و نه رسول و ائمه و... نیامده است که گفته باشند ما را بعنوان وسیله بخوانید و صدا بزنید، اتفاقا برعکس، رسولان برای این برگزیده شده اند که به انسان توحید و راه مستقیم به الله و فقط مستقیا الله را به انسان متذکر بشوند

ولی هر بار پس از گذشت سالیانی از دعوت آنها، مردم نسل های بعد فراموش میکردند و به شرک شان برمی گشتند، رسول هرگز برای این مبعوث نشد که به مردم بگوید، از من بخواهید، یا از علی، یا من را بخوانید...

بلکه گفت فقط خدا را صدا بزنید چون فقط خاص اوست سمیع و بصیر بودن و تمام شفاعت فقط برای خداست

رسول روحش از این دنیا بی خبر است، رسول ما و دیگر رسولان تا وقتی بین امت شان بودند می دانستند که مردم چه اجابت شان کردند ولی پس از مرگشان دیگر این مسایل برای آنها غیب بود یعنی آنها که رفتند به جهان دوم، این دنیا برایشان غیب است، همانطور که جهان دوم برای ما غیب است

آنها بعد از مردن شان نمی دانستند که آیا مردم بر راهی که دعوت شان می کردند، ماندند یا به گمراهی برگشتند! خدا در قیامت همین سوال را از رسولان می پرسد و می گوید چطور اجابت شدید؟ سرانجام دعوتتان چه شد؟

با هم بخوانیم

یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ ۖ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا ۖ إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ

 (از) روزی (بترسید) که خداوند، پیامبران را جمع می‌کند، و به آنها می‌گوید: چه پاسخی به شما داده شد؟»، می‌گویند: «ما چیزی نمی‌دانیم؛ تو خود، از همه اسرار نهان آگاهی

سوره ی مائده آیه 109

رسولان تا زمانیکه در بین امتشان بودند می دانستند که آنها بر چه طریقی بودند، اما وقتی مردند دیگر خبر نداشتند آیا مردم بر راهی که دعوت شان می کردند، ماندند یا خیر

آنها می گویند: خدایا فقط تو هستی که غیب میدانی نه ما. ما نمی دانیم سرانجام دعوتمان چه شد

این دقیقا به معنی آن است که بعد از مردن شان، این دنیا برای آنها غیب است، اگر این دنیا برای آن ها غیب نبود، در جواب الله نباید بگویند که ما نمی دانیم سرانجام دعوت مان چه شد!!! بلکه باید سرانجام دعوت شان را در جواب عرض می کردند، و نه اظهار بی اطلاعی!

وقتی در پاسخ به آن سوال می گویند ما غیب نمی دانیم، دقیقا به آن معنی است که خبر از سرانجام دعوت و خبر از این دنیا ندارند و این موارد برای آنها غیب است و غیب را نیز، جز خدا، کسی نمی داند

خدا همین سوال را از عیسی که جزء پیامبران الوالعزم است نیز می پرسد

وَإِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَٰهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیْسَ لِی بِحَقٍّ ۚ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ ۚ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ ۚ إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ

و آنگاه که خداوند به عیسی بن مریم می‌گوید: «آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را بعنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟!»، او می‌گوید: «منزهی تو! من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست، بگویم! اگر چنین سخنی را گفته باشم، تو می‌دانی! تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهی؛ و من از آنچه در ذات (پاک) توست، آگاه نیستم! بیقین تو از تمام اسرار و پنهانیها باخبری

سوره مائده آیه 116

عیسی که این دنیا برایش غیب است و روحش از اتفاقات این دنیا خبر ندارد می گوید که آنها را فقط دعوت کرده که خدا را عبادت کنند و روحش هم از این خبر نداشته است که مردم بعد از او، خودش و مادرش را شفیع قرار دادن و اله گرفتند، من دون الله=پایین تر از خدا

برای همین با تعجب می گوید: خدایا از این ها پاک و مبرا هستی تو!

عیسی فقط تا آن زمان که بین مردم بود خبر داشت، پیروانش هرگز او و مادر والا مقام اش را بعنوان شفیع نمی خواندند، ولی بعد از مردنش دیگر خبر نداشت، چون این دنیا برای او غیب است. و دقیقا بعد از مردنش مردم او و مادرش را بعنوان اله گرفتند

در حضور خداوند حقیقت را می گوید و تقیه ای هم در کار نیست!!! که او هرگز چنین حرفی به آنها نگفته است، و می گوید تا وقتی بین شان بودم و زنده بودم و زندگی می کردم، فقط دعوت شان می کردم که جز تو را نخوانند و عبادت نکنند، ولی وقتی من را میراندی دیگر خود تو مراقب شان بودی. من از هیچ چیز خبر ندارم، تویی که غیب میدانی

مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ ۚ وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ ۖ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ ۚ وَأَنْتَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

من، جز آنچه مرا به آن فرمان دادی، چیزی به آنها نگفتم؛ (به آنها گفتم:) خداوندی را بپرستید که پروردگار من و پروردگار شماست! و تا زمانی که در میان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم؛ ولی هنگامی که مرا از میانشان برگرفتی، تو خود مراقب آنها بودی؛ و تو بر هر چیز، گواهی

سوره مائده آیه 117

ولی برخلاف اعتقاد مسیحی ها که می گویند مریم و عیسی آنها را شفاعت می کنند، عیسی در حضور الله، نه از شفاعت حرف میزند و نه هیچ چیز دیگری، چون اجازه ندارد!!! و به خدا می گوید هر کاری خودت میدانی به صلاح شان است با آنها بکن. آنها بنده گان تو هستند

إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُکَ ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

اگر آنها را مجازات کنی، بندگان تواند؛ و اگر آنان را ببخشی، توانا و حکیمی

سوره مائده آیه 117

رسول ما هم وقتی خدا بهش خبر میدهد در قیامت، که امتش برگشتند و غیر خدا را صدا زدند، به خدا اینطور جواب میدهد

وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا

و پیامبر گفت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند

سوره ی کوبنده ی فرقان آیه 30

پس ای مردم! عیسی با آن همه مقام بزرگش، در قیامت شفاعت نمی کند و در آیه هایی که خواندید، بویی از شفاعت نمی آید

آیا شما آیه ای دارید در کتاب، که ائمه اجازه صحبت کردن دارند تا بخواهند شفاعت کنند؟ شفاعت پیشکش تان، شما اول ثابت کنید که خدا در قیامت اجازه میدهد که ائمه دهن باز کنند!!!

نه، هرگز چنین آیه ای نیست، بلکه دهها آیه هست که هیچ کس جز تا وقتی الله اجازه ی سخن گفتن به او ندهد، لب به سخن نخواهد گشود

چون در قیامت هیچکس جز به امر الله حرف نخواهد زد، چون قیامت حقیقتا امر، امر خداست، حقیقتا، آشکارا

وقتی در قیامت اجازه نداشته باشند. همین الان هم اجازه ندارند، شما هیچ دلیلی برای شفاعت ندارید، حتی ائمه نیز این را که شما ادعا می کنید هرگز نگفتند، چون آنها بزرگ شده مکتب رسول الله هستند و هرگز خلاف قرآن حرف نمی زنند، بلکه بر آن بزرگواران دروغ می بندند

خودتان را با یک سری روایت متضاد با قرآن گول میزنید خدا رسول میفرستد در طول تاریخ که جز خودش را شفیع قرار ندهیم، با این حال شما با استناد به روایت های متضاد قرآن در گمراهی می افتید و عمل مشرکان مکه را که مثل شما بنده گان خدا را شفیع قرار دادند، شما هم بندگان صالح خدا را واسط و شفیع خود قرار داده اید؟

آن هم وقتی که خدا فرموده است تمام شفاعت از آن خودش هست؟ یعنی دل شما به روایاتی خوش است که خلاف این آیه است؟

بگو: «تمام شفاعت از آن خداست، (زیرا) حاکمیّت آسمانها و زمین از آن اوست و سپس همه شما را به سوی او بازمی‌گردانند

سوره کوبنده ی زمر آیه 44

 

خطبه ی 109 نهج البلاغه

در مورد وسیله برای تقرب به خدا

همانا بهترین چیزی که انسانها می توانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، ایمان به خدا و ایمان به پیامبر (ص) و جهاد در راه خداست، که جهاد قله بلند اسلام، و یکتا دانستن خدا، بر اساس فطرت انسانی است، برپا داشتن نماز آیین ملت اسلام، و پرداختن زکات تکلیف واجب الهی، و روزه ماه رمضان سپری برابر عذاب الهی است، و حج و عمره، نابودکننده فقر و شستشودهنده گناهان است. و صله رحم مایه فزونی مال و طول عمر، و صدقه های پنهانی نابودکننده گناهان، و صدقه آشکارا، مرگهای ناگهانی و زشت را باز می دارد، و نیکوکاری، از ذلت و خواری نگه می دارد.

به یاد خدا باشید که نیکوترین ذکر است، و آنچه پرهیزگاران را وعده دادند آرزو کنید که وعده خدا راست ترین وعده هاست، از راه و رسم پیامبرتان پیروی کنید که بهترین راهنمای هدایت است، رفتارتان را با روش پیامبر (ص) تطبیق دهید که هدایت کننده ترین روشهاست. ارزش قرآن و قرآن را بیاموزید، که بهترین گفتار است، و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست، از نور آن شفا و بهبودی خواهید که شفای سینه های بیمار است، و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سودبخش ترین داستانهاست، زیرا عالمی که به غیر علم خود عمل کند، چونان جاهل سرگردانی است که از بیماری نادانی شفا نخواهد گرفت، بلکه حجت بر او قویتر و حسرت و اندوه بر او ثابت و در پیشگاه خدا سزاوار سرزنش است.

 

خطبه ی 186 نهج البلاغه

در بحث حاجت خواستن

خداشناسی و بدانید ای بندگان خدا! که خداوند شما را بیهوده نیافرید، و بی سرپرست رها نکرد، از میزان نعمتش بر شما آگاه، و اندازه نیکیهای خود بر شما را می داند، از خدا درخواست پیروزی و رستگاری کنید، از او بخواهید و عطای او را درخواست کنید، که میان او و شما پرده و مانعی نیست، و دری بروی شما بسته نمی گردد. خدا در همه جا، و در هر لحظه، و هر زمان، با انسان و پریان است، عطای فراوان از دارایی او نمی کاهد، و بخشیدن در گنج او کاستی نیاورد، و درخواست کنندگان، سرمایه او را به پایان نرسانند، و عطاشدگان، سرمایه او را پایان نمی دهند و کسی مانع احسان به دیگری نخواهد بود، و آوازی او را از آواز دیگر باز ندارد، و بخشش او مانع گرفتن نعمت دیگری نیست، و خشم گرفتن او مانع رحمت نمی باشد، و رحمتش او را از عذاب غافل نمی سازد، پنهان بودنش مانع آشکار بودنش نیست، و آشکار شدنش او را از پنهان ماندن باز نمی دارد. نزدیک و دور است، بلندمرتبه و نزدیک است، آشکار پنهان، و پنهان آشکار است، جزادهنده همگان است و خود جزا داده نمی شود، پدیده ها را با فکر و اندیشه نیافریده، و از آنان برای خستگی و زحمات کمکی نخواسته است.

یاد آخرت ای بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری سفارش می کنم، که مهار شما در عبادت، مایه استواری شماست، پس به رشته های تقوا چنگ آویزید، و به حقیقت های آن پناه آورید، تا شما را به سرمنزل آرامش، و جایگاه های وسیع، و پناهگاههای محکم و منزلگاههای پرعزت برساند، در روزی که چشمها خیره می شود، و همه جا در نظر انسان تاریک و گله های شتر و مال و اموال فراوان فراموش می گردد. زیرا در صور اسرافیل می دمند، که قلبها از کار می افتد، زبانها باز می ایستد، کوههای بلند و سنگهای محکم فرو می ریزد، و قسمتهای سخت آن نرم چون سرابی می ماند، کوهستانها با زمین هموار می گردد چنان که نه پستی و نه بلندی موجود است، پس در آن هنگام نه شفاعت کننده ای است که شفاعت کند و نه دوستی که نفع رساند و نه پوزش خواستن سودی دارد.

 

 

ای مردم، علی بن ابی طالب در این خطبه که در مورد وسیله قرار دادن بود هر چیزی را اسم برد جز شفاعت مورد نظر شما، این کلام اوست، اینجا خلوت گاه علی است، تقیه ای در کار نبوده و وقتی نوشته شده که علی در قدرت بوده است

پس چرا چیزی از شفاعت مورد نظر شما نگفت، اینجا مناسب ترین جایی بود تا به شیعیانش این مطلب را بگوید، قرآن فرموده وسیله را بجویید نه این که وسیله را بخوانید

پس مطمین باشید که دین شما دین ائمه نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

اگر الله را بی واسطه و مستقیم قبول کنید، شما قطعا گمراه هستید

بسم الله الرحمن الرحیم

اگر الله را بی واسطه و مستقیم قبول کنید، شما قطعا گمراه هستید

این پست برای یک کاربر نوشته شده است

 

من به یکی از کاربرها در چتروم گفتم: که جز خدا را عبادت نکن چون خدا فرموده جز من را عبادت نکنید

او در جواب این دعوت من گفت: تو قطعا در گمراهی هستی و شیطان تو را فریب داده است

عقیده او این بود: من به کسی جز خدا هم، ضمن اینکه خدا رو هم قبول دارم، میتونم متوسل بشم

حتی با وجود اینکه خدا فرموده باشد جز من را عبادت نکنید

 

یعنی واقعا میخاهی بگویی مهدی و علی و حسین جزء آن "پایین تر از من" که الله فرموده، نمی شوند؟ اگر نمی شوند پس این ها کی هستند؟ خدا هستند؟ خب پایین تر از خدا یعنی هر کسی، وقتی آنها را پایین تر از خدا نمیدانی، فقط دو حالت ممکن هست که باشند، یکی این که برابر اند با خدا و خود خدا هستند و دیگر آن که از خدا بالاتر هستند!!!

حالا من از شما می پرسم که دارید این متن را می خوانید، کدام کار بهتر و مطمین تر است؟

اینکه همراه خدا یا جدا از خدا کسی رو تعبد کنیم و بعبارتی دیگر عبادت کنیم؟ یا اینکه فقط خدا را عبادت کنیم؟

شما که معنی تعبد و نمی دانی، آن را فقط سجده بردن فرض کردی، با شما بحثی نیست

با شما هم که شرک را فقط این میدانی که به خدایی دیگر جز الله یا به دو خدا اعتقاد داشت، با شما هم هیچ بحثی نیست

شما اول بهتر است معنی کلمات را خوب بفهمید!

شمایی هم که میگویی تعبد یعنی، آن شفیع را بجای خدا نمی خوانیم، برو پایین تر جواب خود را بگیر

شما که هیچ دلیلی برای عبادت و پرستش غیر از خدا ندارید، دارید؟

آیا در قیامت ممکن است که خدا شما را بخاطر اینکه فقط او را عبادت کردید مواخظه کند؟

یعنی ممکن است خدا بگوید: شما باید عذاب بشوی چون در دنیا میگفتی فقط الله را عبادت کنند؟ ممکن است؟

اما، این احتمال هست که، هر کسی را غیر از خدا عبادت کنید

خدا می آید و می گوید: چرا پایین تر از الله را عبادت کردی؟ آن کسایی که شما متوسل میشوید به آن ها، اگر شامل من دون الله می شوند، که در این صورت همه چی روشن است. اگر من دون الله نمی شوند پس یعنی خدا هستند! چون در قرآن هم آیات بسیاری در این زمینه هست که خدا پرسیده چرا غیر از من را عبادت کردی!

ولی دیگر خدا در قیامت نمی آید بگوید: چرا فقط من را عبادت کردی، چون مطلقا در قرآن نه تنها چنین چیزی ذکر نشده است، بلکه آیاتی داریم که خدا وعده داده به کسانی که دستورات او را عملی می کنند خدا به این افراد می گوید که از وعده اش هرگز تخلف نمی کند، یکی از این دستورات خواندن بی واسطه و مستقیم فقط الله است

خب من دستور صریح دارم، ضمن اینکه اگر خدا رو عبادت نکنم، پس دیگر چه چیز و چه کسی را عبادت کنم؟

شیطان؟ خورشید؟ انسان های مثل خودم و...

این کاربر محترم، من را فریب خورده ی شیطان خطاب قرار داد و گفت: من دارم او را به گمراهی می کشانم؟

اینکه من میگویم جز خدا رو عبادت نکنید، چون که اگر فقط خدا را عبادت کنید مطمین تر است، آیا این دعوت به گمراهی است؟

اگر این گمراهی است، پس دیگر همه چیز بیهوده است ما نه خدایی داریم و نه تکلیف ما مشخص است

دین بی دین، خدا بی خدا

 

إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ ? فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ

همانا آنان را که جز خدا می‌خوانید بندگانیند مانند شما پس بخوانیدشان تا اجابت کنند شما را اگر هستید راستگویان‌

سوره اعراف آیه 194

أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ ? إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا

آیا کافران پنداشتند می‌توانند بندگانم را به جای من اولیای خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده کرده‌ایم

سوره کهف آیه 102

این آیه را به آن کاربر نشان دادم، گفت: مخاطب کفار هست نه من، من خدا را می پرستم.

کاربر محترم!!! اولا که این آیه خطاب به کسایی هست که بندگان را بجای الله دوست خود بگیرند، هر کسی که بجای الله کسی دیگر را دوست خود بگیرد و او را بیشتر از الله دوست داشته باشد، به آن شخص می گویند کافر، کفر آنان همین بود

دوما تو متوجه این نشده ای که کفار الله را خالق می دانستند، و بندگانی مثل خودشان را اولیا الله قرار داده بودند و بجای خدا از آن ها طلب شفاعت میکردند

ایشان به من گفت: من که امام ها را بجای خدا قرار نمیدهم

کاربر محترم، شما باز هم متوجه نشدند که مشرک های مکه، آن بندگان را که مثل خودشان بودند، واسطه قرار داده بودند، و هرگز آن ها را خالق فرض نمی کردند

وقتی می گوییم واسطه، روشن است که این واسطه برای این است که حرف شان را به یکی دیگر برسانند یعنی همان الله

آن ها می گفتند الله خالق هست و ما این ها را واسطه می کنیم تا شفاعتمان کنند نزد خدا، واسطه یعنی کسی رو بین خود و کسی دیگر قرار دادن.

وقتی تو کسی را بین خود و الله قرار بدهی. معنی آن این است که به وجود الله اعتقاد داری برای همین است که آن شخص واسط را، بین خود و خدا قرار داده ای

مشرکان مکه هم کسانی را بین خود و الله واسط قرار میدادند و عبادتشان میکردند، ضمن اینکه به الله اعتقاد داشتند

توسل و خواندن و دعا، همگی یک عبادت است

خدا خطاب قرار داده آن ها را و میگوید: ای کافران

چرا؟ چون این کارها رو میکردند و خب کسی که همچین کاری بکند کافر است دیگر

 

أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ? وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى? إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ? إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ

آگاه باشید که دین خالص از آن خداست، و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را عبادت نمی کنیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوری می‌کند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفران‌کننده است هرگز هدایت نمی‌کند

سوره  زمر آیه ی 3

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ? فَأَنَّى? یُؤْفَکُونَ

و هر گاه از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخّر کرده است؟ می‌گویند: اللّه! پس با این حال چگونه آنان را منحرف می‌سازند؟!

سوره عنکبوت آیه 61

گفتند الله. نگفتند بت های ما نگفتند تکه سنگ های ما یا اینکه بگویند لات و...

تو گفتی شاید بت رو الله میدانستن برای همین ضمیر خاص انسان آمده است

تو متوجه این هم نشده ای که این الله هست برای ما توضیح میدهد

اگر آنها بت ها رو الله میدانستند

الله در تایید این کارشان در ادامه نمی گفت پس با این حال چگونه آنان را منحرف می‌سازند

وقتی الله این را در ادامه میاورد یعنی با این حرف شان موافق است که بت را شفیع میدانستند پس اگر به نظر تو منظور از الله، بت ها هستند خدا که دارد تایید میکند این جواب آنها را،

پس یعنی بنظر شما خدا میگوید: آفرین که دارید میگویید الله بت هست؟!!!

ولی خدا در جواب اینکه گفتند الله خالق هست میگوید: اگر معترفید الله خالق است پس دیگر چرا نمی دانید و تفکر نمی کنید؟ چرا، فقط الله رو نمی خوانید؟ چرا میروید از پایین تر از الله میخواهید که به الله بگوید؟ چرا واسط؟ چرا شفیع؟ مگر کسی جز من می شنود و می بیند؟

الله در همه جای قرآن، وقتی آورده الله، فقط و فقط منظورش ذات اقدس و پاک خودش هست

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ? قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ? بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ

و اگر از آنان بپرسی: چه کسی از آسمان آبی فرستاد و بوسیله آن زمین را پس از مردنش زنده کرد؟ می‌گویند: اللّه! بگو: «حمد و ستایش مخصوص خداست! امّا بیشتر آنها نمی‌دانند

سوره عنکبوت آیه 63

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ

هر گاه از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ مسلّماً می‌گویند: خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است

سوره زخرف آیه 9

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ? فَأَنَّى? یُؤْفَکُونَ

و اگر از آنها بپرسی چه کسی آنان را آفریده، قطعاً می‌گویند: خدا؛ پس چگونه از عبادت او منحرف می‌شوند؟

سوره زخرف آیه 87

إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ ? وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ

ولی و سرپرست من، خدایی است که این کتاب را نازل کرده؛ و او همه صالحان را سرپرستی می‌کند

این خداست که به رسولش میگوید این را بگو

وقتی "ولی" من تنها و تنها خداست، واقعا جای تاسف دارد که بنده های خدا را "ولی" خود قرار داده اید

وقتی "ولی" رسول تنها خداست، خب من نیز به تبعیت از این دستور الله "ولی" ام فقط خود الله است

وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ

و آنهایی را که جز او می‌خوانید، نمی‌توانند یاریتان کنند، و نه خودشان را یاری دهند

 

وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى? لَا یَسْمَعُوا ? وَتَرَاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ

و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمی‌شنوند! و آنها را می‌بینی به تو نگاه می‌کنند، اما در حقیقت نمی‌بینند

سوره اعراف آیه 196 تا 198

إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ

مسلّماً تو نمی‌توانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمی‌توانی کران را هنگامی که روی برمی‌گردانند و پشت می‌کنند فراخوانی

سوره نمل آیه 80

فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ

تو نمی‌توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند

سوره ی روم آیه 52

وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشَاءُ ۖ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ

و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد می‌رساند، و تو نمی‌توانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفته‌اند برسانی

سوره فاطر آیه 22

یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ

ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانی را که می‌خوانید غیر خدا و پائین‌تر از او هرگز مگسی را خلق نکنند و اگر چه برای آن اجتماع کنند و اگر مگس چیزی را از ایشان برباید نتوانند برهانند و پس نگیرند آنرا، طالب و مطلوب (خواننده و خوانده شده) عاجزند

سوره حج آیه 73

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN