بسم الله الرحمن الرحیم
یاری خدا کی خواهد رسید؟
أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ ۗ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ
.
آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید، بیآنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یاری خدا کی خواهد آمد؟!» آگاه باشید، یاریِ خدا نزدیک است!(2:214)
.
Or did you suppose that you would go to Paradise untouched by that endured by those before you! Affliction and adversity befell them; and they were shaken until the Messenger, and those who believed with him, said: 'When will the victory of Allah come' Is it not so that the victory of Allah is near.(2:214)
.
Oder meint ihr etwa, ihr würdet ins Paradies eingehen, ohne (daß etwas) Ähnliches über euch gekommen sei wie über diejenigen, die vor euch dahingegangen sind? Not und Unheil erfaßte sie, und sie sind erschüttert worden, bis der Gesandte und diejenigen, die mit ihm gläubig waren, sagten: "Wann kommt die Hilfe Allahs?" Doch wahrlich, Allahs Hilfe ist nahe.(2:214)
.
Pensez-vous entrer au Paradis alors que vous n'avez pas encore subi des épreuves semblables à celles que subirent ceux qui vécurent avant vous? Misère et maladie les avaient touchés; et ils furent secoués jusqu'à ce que le Messager, et avec lui, ceux qui avaient cru, se fussent écriés: «Quand viendra le secours d'Allah?» - Quoi! le secours d'Allah est sûrement proche.(2:214)
.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا شیعه پاسخ گفته است؟
در رد دلایل قرآنی اثبات تقیه مورد نظر شیعه – مومن آل فرعون
مجموعه پست های "آیا شیعه پاسخ گفته است" نقد و ردیه ای است بر کتاب "شیعه پاسخ می دهد" که من در سایت آقای مکارم شیرازی خواندم و تصمیم به این گرفتم که تا حد توان ام به تمامی ادعاهای مطرح شده در این کتاب جواب بدهم. این کتاب را شیعیان در جواب نقد های اهل سنت نوشته اند و سعی کرده اند با قویترین دلایل، بقول خودشان جوابی دندان شکن به اهل سنت بدهند. البته بسیار جای تعجب دارد که مورد خطابشان بیشتر متوجه "وهابیت" است!!! در حالی که عنوان این کتاب در اصل جوابیه به اهل سنت است و این روشن می کند که درواقع منظور آنان از وهابیت، اهل سنت است.!
در اولین پست در این زمینه به رد اولین دلیلی می پردازیم که این کتاب با عنوان دلایل قرآنی تایید تقیه از آن یاد می کند. یعنی آیه 28 سوره بسیار زیبای غافر که البته ما آیات 28 تا 45 را با هم خواهیم خواند.
ابتدا ادعاهای کتاب شیعه پاسخ می دهد را بخوانید:
تقیّه آن است که انسان، عقیده دینى خود را در برابر مخالفان متعصّب و سرسخت که ممکن است خطرى براى او بیافرینند، کتمان کند.
به عنوان مثال یک مسلمان شیعى در بیابانى گرفتار یک فرد وهّابى تندرو مى شود که ریختن خون مسلمان شیعه را مباح مى داند، در این حالت براى حفظ جان و مال و ناموس خود، عقیده خود را از او پنهان می کند.
هر عاقلى تصدیق مى کند که این کار کاملا منطقى است و عقل بر آن حاکم است، چرا که نباید جان خود را فداى تعصّب متعصّبان کرد.
تقیّه اى که ما مى گوییم این است که شخص در باطن اعتقاد صحیح اسلامى دارد، منتها تابع نظر بعضى از تندروان وهّابى که همه مسلمین را جز خودشان، کافر مى دانند و براى آنها خط و نشان مى کشند و تهدید مى کنند، نیست; هرگاه فرد با ایمانى عقیده خود را براى حفظ جان و مال و ناموس خود، از این گروه متعصّب کتمان کند، تقیّه است و عکس آن نفاق.
تقیّه در واقع یک سپر دفاعى است و به همین جهت در روایات ما به عنوان «تُرس المُؤمن» یعنى «سپر افراد با ایمان» معرّفى شده است.
هیچ عقلى اجازه نمى دهد که انسان عقیده باطنى خود را در برابر افراد خطرناک و غیرمنطقى اظهار کند و جان یا مال یا ناموس خود را به خطر بیندازد، چرا که هدر دادن نیروها و امکانات بدون فایده عاقلانه نیست.
تمام عقلاى دنیا براى حفظ جان خود در برابر دشمنان سرسخت، از روش تقیّه استفاده مى کنند، و هرگز کسى را بر استفاده کردن از این روش، سرزنش نخواهند کرد. در تمام دنیا نمى توانید کسى را پیدا کنید که تقیّه را با شرایطش نپذیرفته باشد.
بعد از این توضیحات، نویسنده کتاب شیعه پاسخ می دهد، به ذکر اولین آیه از قرآن می پردازد یعنی آیه 28 سوره غافر و مثل همیشه هرگز ادامه آیات را نمی خوانند، و البته مردم هم همیشه چشم شان به دهان آنها هست و قرآن نمی خوانند.! و در توضیح این آیه نوشته اند:
به این ترتیب مؤمن آل فرعون در عین تقیّه و «کتمان ایمان خود» نصایح لازم را به آن گروه متعصّب لجوج که تصمیم گرفته بودند خون پیامبر الهى موسى را بریزند، مى کند.
می بینید که این کتاب از کل حرف های آن مومن که در مقابل فرعون و آل فرعون می گفته است با عنوان "نصایح" یاد می کند و به این ترتیب می خواهد گفته های او را در جمع "امامان جهنم" کوچک جلوه دهد.
اینها نصیحت است، درست. ولی چه جور نصیحتی کرده است؟ در مقابل چه کسانی و در چه شرایطی؟ شما می گویید وقتی در شرایط خطر قرار گرفتید مجاز هستید که عقیده خود را آنطور که طرف ظالم می خواهد بیان کنید و از بیان عقیده راستین خود خودداری کنید، آیا زمان فرعون آن شرایط نیست؟
ما اکنون به حرف هایی که بین فرعون و آن مومن از بزرگانش ردوبدل شد می پردازیم و با حرف هایی که رسولان به مردم می زدند مقایسه می کنیم، لطفا به این نکته توجه داشته باشید که این مومن در دربار فرعون و با شخص فرعون مجادله می کند. شرایط حکومت جبار فرعون را که منکر نیستید؟ حکومتی از بس ظالم که خدا از آنها به عنوان پیشواها و امامان جهنم یاد کرده است و این مومن درواقع در مقابل ظالم ترین اشخاصی این سخنان را گفته که هزاران برابر بدتر از آن غولی که شما بعنوان "وهابی" به دروغ ساختید، بوده اند به طوری که فرعونیان امامان جهنمیان هستند.!
مرد مومن از آل فرعون گفت:
مردى مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان مىداشت، گفت: «آیا مردى را مىکشید که مىگوید: پروردگار من خداست؟ و مسلماً براى شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکارى آورده، و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان اوست، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مىدهد به شما خواهد رسید،
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
بگو: «به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خداوند باشد و شما به آن کافر شوید، چه کسی گمراهتر خواهد بود از کسی که در مخالفت شدیدی قرار دارد؟!(41:52)
یا مىگویند: «آن (قرآن) را بربافته است.» بگو: «اگر آن را به دروغ سر هم کردهام، گناه من بر عهده خود من است، و[لى] من از جُرمى که به من نسبت مىدهید برکنارم.»(11:35)
مرد مومن از آل فرعون گفت:
چرا که خدا کسى را که افراطکار دروغزن باشد هدایت نمىکند.(40:28)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدایت نمی کند!(39:3)
مرد مومن از آل فرعون گفت:
اى قوم من، امروز فرمانروایى از آنِ شماست [و] در این سرزمین مسلطید، و[لى] چه کسى ما را از بلاى خدا -اگر به ما برسد- حمایت خواهد کرد؟
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
بگو: «چه کسی میتواند در برابر خداوند از شما دفاع کند هرگاه زیانی برای شما بخواهد، و یا اگر نفعی اراده کند (مانع گردد)؟! و خداوند به همه کارهایی که انجام میدهید آگاه است!»(48:11)
مرد مومن از آل فرعون گفت:
کسى که ایمان آورده بود، گفت: «اى قوم من، من از [روزى] مثل روز دستهها[ى مخالف خدا] بر شما مىترسم.(40:30)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
و به سوى [اهل] مَدْیَن، برادرشان شعیب را [فرستادیم]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستید. براى شما جز او معبودى نیست. و پیمانه و ترازو را کم مکنید. به راستى شما را در نعمت مىبینم. و[لى] از عذاب روزى فراگیر بر شما بیمناکم.»(11:84)
مرد مومن از آل فرعون گفت:
[از سرنوشتى] نظیر سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود، و کسانى که پس از آنها [آمدند]. و [گرنه] خدا بر بندگان [خود] ستم نمىخواهد.(40:31)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
خداوند هیچ به مردم ستم نمی کند؛ ولی این مردمند که به خویشتن ستم میکند!(10:44)
مرد مومن از آل فرعون گفت:
و اى قوم من، من بر شما از روزى که مردم یکدیگر را [به یارى هم] ندا درمىدهند، بیم دارم.(40:32)
روزى که پشتکنان [به عنف] بازمىگردید، براى شما در برابر خدا هیچ حمایتگرى نیست؛ و هر که را خدا گمراه کند او را راهبرى نیست.»(40:33)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمیکند؛ و هیچگونه عوضی از او قبول نمیشود؛ و شفاعت، او را سود نمیدهد؛ و (از هیچ سوئی) یاری نمیشوند!(2:123)
کسی را که خدا گمراه کند، ولیّ و یاوری جز او نخواهد داشت؛ و ظالمان را (روز قیامت) میبینی هنگامی که عذاب الهی را مشاهده میکنند میگویند: «آیا راهی به سوی بازگشت وجود دارد؟!»(42:44)
مرد مومن از آل فرعون گفت:
و آن کس که ایمان آورده بود گفت: «اى قوم من، مرا پیروى کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم.(40:38)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»(3:31)
مرد مومن از آل فرعون گفت:
اى قوم من، این زندگى دنیا تنها کالایى [ناچیز] است، و در حقیقت، آن آخرت است که سراى پایدار است.(40:39)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست! و سرای آخرت، برای آنها که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمیاندیشید؟!(6:32)
مرد مومن از آل فرعون گفت:
هر که بدى کند، جز به مانند آن کیفر نمىیابد؛ و هر که کار شایسته کند -چه مرد باشد یا زن- در حالى که ایمان داشته باشد، در نتیجه آنان داخل بهشت مىشوند و در آنجا بىحساب روزى مىیابند.(40:40)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
هر کس کار نیکی بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدی انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید؛ و ستمی بر آنها نخواهد شد.(6:160)
همانطور که در این آیه می خوانید، مرد مومن به صورت آشکار می گوید که به خدای یکتا ایمان دارد!!! کجای این تقیه است؟ این ایات در رد تقیه است و نه تایید تقیه! چرا تعقل نمی کنید؟
مرد مومن از آل فرعون گفت:
و اى قوم من، چه شده است که من شما را به نجات فرا مىخوانم و [شما] مرا به آتش فرا مىخوانید؟(40:41)
مرا فرا مىخوانید تا به خدا کافر شوم و چیزى را که بدان علمى ندارم با او شریک گردانم؛ و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مىکنم.(40:42)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، و اگر آن دو تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آنها پیروی مکن! بازگشت شما به سوی من است، و شما را از آنچه انجام میدادید با خبر خواهم ساخت!(29:8)
بگو: «آیا به جاى خدا چیزى را بخوانیم که نه سودى به ما مىرساند و نه زیانى؛ و آیا پس از اینکه خدا ما را هدایت کرده از عقیده خود بازگردیم؟
مرد مومن از آل فرعون گفت:
آنچه مرا به سوى آن دعوت مىکنید، به ناچار نه در دنیا و نه در آخرت [درخور] خواندن نیست، و در حقیقت، برگشت ما به سوى خداست، و افراطگران همدمان آتشند.(40:43)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
خداوند بحقّ داوری میکند، وکسانی را که غیر از او میخوانند هیچ گونه داوری ندارند؛ خداوند شنوا و بیناست!(40:20)
مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین برای خداست؛ و آن روز که قیامت برپا شود اهل باطل زیان میبینند!(45:27)
و اوست خدا[یى که] جز او معبودى نیست. در این [سراى] نخستین و در آخرت، ستایش از آنِ اوست، و فرمان، او راست و به سوى او بازگردانیده مىشوید.(28:70)
بگو: «کسانى را که جز خدا [معبود خود] پنداشتهاید بخوانید؛ هموزن ذرّهاى نه در آسمانها و نه در زمین مالک نیستند، و در آن دو شرکتى ندارند، و براى وى از میان آنان هیچ پشتیبانى نیست.»(34:22)
مرد مومن از آل فرعون گفت:
پس به زودى آنچه را به شما مىگویم به یاد خواهید آورد. و کارم را به خدا مىسپارم؛ خداست که به [حال] بندگان [خود] بیناست.»(40:44)
دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:
او آفریننده آسمانها و زمین است و از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفتهایی از چهارپایان آفرید؛ و شما را به این وسیله زیاد می کند؛ هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست!(42:11)
اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلّط است؛ و اوست حکیم آگاه!(6:18)
همانطور که خواندید، این مومن تماما داشت حرف هایی را میزد که رسولان می گفتند. ما رسولانی داریم که بخاطر گفتن همین نصیحت ها، تهدید به مرگ شان کرده اند و آنها را کشته اند، از جمله ابراهیم و شعیب و... حال این مومن آن هم در برابر ظالم ترین حکومتی که از دید الله بشریت به خود دیده است، همان حرف های رسولان را میزده است!!! حتی اگر به حرف هایش دقت کنید می بینید که حرف هایی بالاتر از حرف های موسی گفته است و به هیچ وجه تقیه ای در کار نیست. درواقع اگر شما بجای این مومن بنویسید مثلا موسی، هیچ تضادی با شریعت الله نمی بینید و خواهید دید که صراحتا دعوت به الله می کند فقط اسم آن مومن آل فرعون است و رسول نیست، همین! ضمن این که عقیده خود را نیز آشکار می کند. فرعون می توانست بخاطر این حرف ها او را گردن بزند یعنی حرف هایش تا این حد صریح بود.
و هرگز کتمان عقیده نیست خصوصا آنجا که گفت: من را دعوت می کنید که به خدای یکتا کافر شوم!!! در این آیه او ایمان خود را به صراحت بیان کرده است، آیا این مومن تقیه کرده است؟ براستی این آیات تایید تقیه می کنند؟ باید به کسانی که این آیات را دلیل بر اثبات تقیه بیان می کنند و با آن کتاب پر می کنند و به خورد مردم می دهند و مردمی که چشم بسته قبول می کنند، خندید و بس.!
به صرف این که خدا فرموده او ایمان خود را تا آن موقع پنهان کرده بود، آیا دلیل بر تایید تقیه مورد نظر شیعه در این آیه از جانب الله است؟ مگر الله از این کارش رضایت خود را اعلام کرده است؟ وقتی الله می فرماید او ایمانش را مخفی کرده بود و سپس در ادامه می بینیم الله می فرماید که مومن ایمانش را آشکار کرده است، مشخص است که الله از کتمان عقیده اش رضایت ندارد در غیر این صورت به این نمی پرداخت که آن مومن چه حرف هایی زده است!!! اگر از کتمان عقیده اش راضی بود به حرف های بعدی اش نمی پرداخت و تا همین جا بسنده می کرد تا این آیه دلیل تایید تقیه کند!!! او عقیده اش را آشکار کرد آن هم در حضور فرعون پس این رد تقیه است.! آیا کمی تعقل نمی کنید؟!!!
چرا او در حضور فرعون عقیده اش را آشکار کرد؟ نمی دانید چرا؟ چون همانطور که از اسمش پیداست او "یک مومن" بود. یعنی ایمان به الله در قلبش عمیقا نفوذ کرده بود و به این گفته الله ایمان داشت که می فرماید:
و در نهایت:
پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ مىکردند حمایت فرمود، و فرعونیان را عذاب سخت فرو گرفت.(40:45)
و الله می فرماید:
خدا به دشمنان شما آگاهتر است. و کافی است که خدا ولیِّ شما باشد؛ و کافی است که خدا یاور شما باشد.(4:45)
برای خداست آنچه در آسمانها و زمین است؛ و کافی است که خدا، حافظ و نگاهبان آنها باشد.(4:132)
او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادایان پیروز کند؛ و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد!(48:28)
اما حالا خوب است به این موضوع نیز بپردازیم که، شیعیان در تقیه افراط می کنند و روایاتشان را در پست های بعدی را ان شاء الله بررسی می کنیم.
آنها برای تایید تقیه مثال یک وهابی را می زنند که در بالا خواندید، حالا شرایطی را که این مومن در آن زمان این حرف ها را میزده است ضمن این که این آیات را می خوانید تصور کنید. او عقیده اش را در مقابل امامان جهنم صراحتا آشکار کرده است.
شرایطی که شخص مومن از آل فرعون این حرف ها را زد:
هنگامی را که موسی به قومش گفت: «نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانی که شما را از آل فرعون رهایی بخشید! همانها که شما را به بدترین وجهی عذاب میکردند؛ پسرانتان را سر میبریدند، و زنانتان را (برای خدمتگاری) زنده میگذاشتند؛ و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود!»(14:6)
(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع میکنم؛ و شما را از تنههای نخل به دار میآویزم؛ و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!»(20:71)
سرانجام، کسى به موسى ایمان نیاورد مگر فرزندانى از قوم وى، در حالى که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند، و در حقیقت، فرعون در آن سرزمین برترىجو و از اسرافکاران بود.(10:83)
شما از کجا می دانید؟ شاید آن مومن از خویشان و نزدیکان موسی بوده که همراه با خود موسی از مقربان فرعون شده بودند و به این خاطر عقیده اش را پنهان می کرده تا برای موسی از فرعون خبر بیاورد، شاید دلیل پنهان کاری اش ترس نبوده و جاسوسی بوده است! مگر خدا فرموده از ترس عقیده اش را مخفی می کرده است؟ مگر هرگز خدا فرموده این عملش را تایید می کنم؟ در حالیکه چند آیه پایین تر خدا فرموده او ایمانش را آشکار گفت و خدا بخاطر این عمل شجاعانه اش فرمود که خود حافظ او شد! چه چیز مطمین تر از این که خدا حافظ و نگهبان ما باشد؟؟؟ این را فقط مومنان درک می کنند و بس!
خیلی از مفسرین حتی عقیده دارند وقتی موسی یک نفر از فرعونیان را کشت آن کسی که از دور آمد و برای او خبر آورد که فرعونیان دنبال تو می گردند تا دستگیر ات کنند و تو را بکشند، همین شخص بوده یا با همکاری او که خبرچینی از دربار فرعون می کرده صورت گرفته است. در این صورت او ایمانش را هرگز از روی ترس مخفی نمی کرده است و نمی توانید از آن استفاده ببرید. ضمن این که او در حضور فرعون صراحتا گفت که من به خدا ایمان دارم!!!
(در این هنگام) مردی با سرعت از دورترین نقطه شهر [= مرکز فرعونیان] آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیّت برای کشتن تو به مشورت نشستهاند؛ فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!»(28:20)
درسی که خدا در این ایات به ما می دهد این است که حتی در مقابل امامان جهنم که ظالم ترین افراد بودند نیز عقیده تان را مخفی نکنید که من با شما هستم و حافظتان خواهم بود همیشه به حق دعوت کنید و از باطل نترسید که حق پیروز است.
وقتی گفته می شود فقط یک آیه یا قسمتی از یک آیه را به تنهایی نخوانید، برای همین است. در آیه 28 آورده که او ایمانش را مخفی می کرد ولی در آیات 41 و 42 صراحتا اعتقاد خود را در حضور فرعونیان آشکار می کند. پس در حق خودتان لطف کنید و قرآن را مثل ما کامل بخوانید، نه یک بخش از یک آیه به تنهایی و نه یک آیه به تنهایی، بر خدا دروغ نبندید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا به چه کسی اذن داده است؟
گمراهان هر وقت دلیلی بر چیزی که می گویند نمی یابند، نهایتا جواب شان جز این نخواهد بود که: این کار به "اذن خدا" صورت می پذیرد
اگر این رویه درست باشد هر دینی با هر تفکری می تواند بر ادعاهای باطل خود با همین استدلال رنگ "حق بودن" بزند و ایراداتی را که دیگران بر آنها وارد می کنند رد کرده و خود را حق بنمایانند
این دین ها و تفکرات باطل تنها کافی است بگویند: این به اذن خدا صورت گرفته است. اصلا فرقی نمی کند، چه بودایی باشد، چه هندو، چه مسیحی و...
خدا این همه دین را نازل نکرده است، بلکه خدا تنها یک دین و آن هم تسلیم بودن بی چون و چرا در مقابل فرمانش را نازل کرده است و این انسان بوده که در اثر گذر زمان، فراموشی و غفلت، دست به فرقه فرقه کردن آیین یکتا و واحد خدا زده است
ولی مگر آیا ممکن است هر چیزی را به خدا نسبت داد که بله این به اذن خدا است؟ از کجا باید بدانیم که خدا به کسی اذن داده است یا خیر؟ و چطور بدانیم چه کسی است که بر خدا دروغ می بندد؟ آیا هر انسانی می تواند کتابی بنویسد و به نیابت از خدا و از جانب او به دیگران اذن دهد و بگوید فلانی این اذن را دارد؟ در این صورت آیا خدا برای حقانیت آن ادعا و آن کتاب دلیلی نازل کرده است؟
این قرآن کتابی است از سوی الله و هر چیزی که در آن ذکر شده به علم او ضروری آمده که گفته بشود. اگر در مورد مطلبی چیزی ذکر نشده به علم الله آن ضروری نبوده است. چون قرآن کتاب پیش گویی و اتم و هسته و... نیست بلکه کتاب قوانین و حدود و شریعت الله است. مثل کتاب قانون جمهوری اسلامی ایران! درواقع قرآن کتاب زندگی است. برخی انتظار دارند که الله در این کتاب در مورد هر چیزی سخن گفته باشد و در پی این هستند که ناآگاهانه چیزهایی را به قرآن نسبت بدهند
در حالی که این عملی گمراهانه است و فقط از سوی کسانی صورت می گیرد و دنبال می شود که سست ایمانانند. کسانی اند که خیال می کنند قرآن اکنون، بنظر می آید فقط برای زمان 1400 سال قبل بوده و اکنون باید به روز آوری شود و اگر نشود انگار باطل بر حق پیروز شده است!
همین تفکر باعث می شود که نه تنها خود گمراه شوند بلکه خلق را هم به گمراهی بکشانند، چیزهایی را به آیات نسبت می دهند که نه تنها منظور آیه آن نبوده بلکه دروغی است که بر خدا می بندند و خیلی زود از سوی دشمنان دین رد می شود و باعث سستی ایمان و حتی بی ایمانی کسانی خواهد شد که بر همین تفکر باطل اند و آن را نیز دنبال می کنند.
می گویند امامت از بس مقام والایی دارد که امام همه رمز و راز هستی را به "اذن الله" می داند و.... چیزهایی دیگر که همگی به خوبی می دانیم و در اینجا دیگر چند باره مطرح نمی شوند
می گویند امامت مقام والایی ایست از رسول هم والاتر، امامت بعد از مقام رسول است و هر کسی امام نمی شود.! استناد آنها به آیه 124 سوره بقره است که خدا پس از آنکه ابراهیم حنیف (درود بر او باد) را به پیامبری برگزید و مورد آزمایش های سخت قرار داد و آزمود، به امامت رسانید
پس آیا هر امامی قبل از امامت باید رسول باشد؟ چون خدا ابراهیم را ابتدا رسول برگزید و تحت آزمایش های بسیار سخت قرار داد، کدام یک از ائمه تحت این آزمایش ها قرار گرفته اند؟ شما که می گویید آنها حتی از طفولیت امام هستند!!! و این نشان می دهد که تمام این ها را از جانب خود بر می بافید. ولی مگر امامان شما رسول بوده اند؟ خاتم پیامبران چه می شود؟ اگر از طریق ابراهیم که پدرش مشرک بود به رسولی که طبق قرآن پدر هیچ کس نبوده به علی!!! رسیده است، پس اولا اگر امامت مقام والایی است، چرا خدا نفرموده که رسول امام است؟ این ظلمی است بر مردم. در طول تاریخ تمام اهداف خدا فقط سعادت انسان است و خدا به صراحت می فرماید که هرگز از گفتن حق شرم نمی کند و بخاطر چیزی و کسی حق را کتمان نمی کند، ولی چرا وقتی به ائمه شما که می رسد همه چیز برعکس می شود؟
پس ابراهیم و محمد که امام بوده اند امامان چندم شما هستند ای 12 امامی ها؟ این درست نیست که خدا مقام امامت را به ابراهیم بدهد ولی ما او را امام خود ندانیم!
این همه توانایی به امام داده اید و همه را این گونه توجیه می کنید که به اذن الله هستند، از آن طرف می گویید که اطاعت از امام اطاعت از خدا و رسول است و درواقع واجب است
روایات بسیاری عرضه می کنید که هر کس به امامت اعتقاد نداشته باشد کافر است (ذکر این نکته لازم است: کافر بدلیل گمراهی اش کافر می شود، پس فرقی نمی کند اگر به جای کلمه کافر، بگویید کسی به امامت اعتقاد نداشته باشد گمراه است. کما این که آقای رفیعی در برنامه سمت خدا که رد بر سخنان شان در پست های قبل گذشت، این را گفتند. همه ی گمراهان اگر در زندگی دنیا مورد عنایت خدا قرار نگرفته باشند قطعی است که در آخرت بازخواست می شوند)
پس اگر اطاعت از امام و عدم اطاعت باعث سعادت یا کفر و گمراهی و جهنمی شدن می شود، باید الله این امام را به مردم می شناساند تا از او پیروی کنند و راه سعادت را پیش بگیرند چون می دانیم که الله تمام راههایی را که باعث سعادت انسان می شوند به روشنی و نه در قالب سر و راز و... بر مردم عرضه کرده است.
در قرآن داریم که رسولان برای سعادت انسان، به اذن الله برگزیده می شوند تا مردم را تذکر دهند و یادآوری کنند و از طرفی فرموده است که من به اینان اذن داده ام از آنها اطاعت کنید که راه سعادتان را که من می خواهم، از طریق آنها به شما نشان میدهم، هر کس از رسولان اطاعت نکند کافر است.
سوره احزاب آیات 45 و 46
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا
اى پیامبر، ما تو را فرستادیم تا شاهد و مژدهدهنده و بیمدهنده باشى.(33:45)
وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا
و مردم را به فرمان خدا به سوى او بخوانى، و چراغى تابناک باشى.(33:46)
سوره مائده آیه 110
إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی ۖ وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِی ۖ وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ
یاد کن هنگامى را که خدا فرمود: «اى عیسى پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آنگاه که تو را به روحالقدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم؛ و آنگاه که به اذن من، از گِل، [چیزى] به شکل پرنده مىساختى، پس در آن مىدمیدى، و به اذن من پرندهاى مىشد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا مىدادى؛ و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون مىآوردى؛ و آنگاه که [آسیب] بنىاسرائیل را -هنگامى که براى آنان حجتهاى آشکار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس کسانى از آنان که کافر شده بودند گفتند: این[ها چیزى] جز افسونى آشکار نیست.(5:110)
سوره ابراهیم آیه 11
قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَمَا کَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
پیامبرانشان به آنان گفتند: «ما جز بشرى مثل شما نیستیم. ولى خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت مىنهد، و ما را نرسد که جز به اذن خدا براى شما حجّتى بیاوریم، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»(14:11)
سوره احزاب آیه 36
هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و پیامبرش در کارى حکمى کردند آنها را در آن کارشان اختیارى باشد. هر که از خدا و پیامبرش نافرمانى کند سخت در گمراهى افتاده است.
همچنین خدا به فرشتگان اذن داده است و ایمان و اطاعت آنها را نیز واجب کرده است.
سوره نساء آیه 136
اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خدا و پیامبر او و کتابى که بر پیامبرش فرو فرستاد، و کتابهایى که قبلا نازل کرده بگروید؛ و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد، در حقیقت دچار گمراهى دور و درازى شده است.(4:136)
سوره بقره آیه 98
هر که دشمن خدا، و فرشتگان و فرستادگان او، و جبرئیل و میکائیل است [بداند که] خدا یقینا دشمن کافران است.(2:98)
این آیات، اذن خدا را به فرشتگان نشان می دهند.
سوره صافات آیه 2
سوگند به آن فرشتگان که ابرها را مىرانند،
سوره اعراف آیه 37
تا آنگاه که فرشتگان ما به سراغشان بیایند که جانشان بستانند، مىگویند: «آنچه غیر از خدا مىخواندید کجاست؟» مىگویند: «از [چشم] ما ناپدید شدند» و علیه خود گواهى مىدهند که آنان کافر بودند.(7:37)
سوره مریم آیه 64
و [ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمىشویم. آنچه پیش روى ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو است، [همه] به او اختصاص دارد، و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده است.(19:64)
سوره مدثرآیه 31
مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم،
سوره حاقه آیه 17
فرشتگان در اطراف آسمان قرارمیگیرند (و برای انجام مأموریتها آماده میشوند)؛ و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل میکنند!(69:17)
سوره تحریم آیه 6
ای کسانی که ایمان آوردهاید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند اجرا مینمایند!(66:6)
سوره ذاریات آیه 4
و سوگند به فرشتگانی که کارها را تقسیم میکنند،(51:4)
سوره زخرف آیه 80
آیا آنان میپندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی آنان را نمیشنویم؟ آری، رسولان ما نزد آنها هستند و مینویسند!(43:80)
سوره فاطر آیه 1
ستایش مخصوص خداوندی است آفریننده آسمانها و زمین، که فرشتگان را رسولانی قرار داد دارای بالهای دوگانه و سهگانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرینش میافزاید، و او بر هر چیزی تواناست!(35:1)
سوره انفطار آیات 10 تا 12
و قطعاً بر شما نگهبانانى [گماشته شده]اند:(82:10)
[فرشتگان] بزرگوارى که نویسندگان [اعمال شما] هستند؛(82:11)
آنچه را مىکنید، مىدانند.(82:12)
هم چنین اذن خدا بر شیاطین که به این آیه اکتفا می کنیم، البته آیات سرکشی شیطان و درخواست از الله برای مهلت و اذن الله به او کافی است.
سوره زخرف آیه 36
و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست!(43:36)
همانطور که خواندید، در این آیات خدا به وضوح اذن خود را به رسولان داده است و هم به فرشتگان، که یک سری اعمال را به اذن الله انجام دهند و در ادامه فرموده اطاعت از اینان واجب است به این دلیل که آنها سعادت شما را که من می خواهم به شما می گویند پس از ایشان اطاعت کنید و اگر دشمن شان باشید و مخالفت کنید کافر هستید چون به سعادتی که من از طریق آنها شما را راهنمایی کرده ام نرسیده اید
از طرفی خدا به جن نیز اذن داده است که انسان را وسوسه کند ولی چون ایمان به جن اصلا ربطی به سعادت انسان ندارد و بلکه باعث گمراهی اوست، خدا با آنکه به جن اذن داده نفرموده که به جن نیز ایمان بیاورید در غیر این صورت گمراه هستید، بلکه عکس آن صادق است
اگر براستی ایمان به امامت منصوص از جانب الله آن اندازه مهم است که سبب سعادت انسان ها و عدم اطاعت از آنها سبب گمراهی شان می شود، پس چرا خدا یکی از قدرت هایی که شما نسبت می دهید به امام و می گویید به اذن الله هست، در مورد آنها برای معرفی و اتمام حجت بر مردم نفرموده است؟ چرا الله تمام راههای سعادت انسان را بی آن که شرم کند و بترسد و تقیه کند و... در تمام طول تاریخ ذکر می کند، اما به ائمه شما که به میان می آیند اینطور می شود؟
خدا اذن خود را حتی به جن که ایمانش را فرض نکرده در قرآن آورده و اذن خود را به تمام کسانی که اطاعت از آنها سبب سعادت می شود داده و فرموده عدم اطاعت از اینان سبب دوزخ می شود و دشمنی با رسولان دشمنی با خداست
ما در این پست دنبال این نیستیم که از شما بخواهیم یک نصف آیه از این که عدم اطاعت از امام سبب دوزخ می شود یا اطاعت از او سعادت می آورد، بیاورید. کما این که نیست!
بلکه از شما می خواهیم همانطور که خدا به تمام کسانی که به علم خود الله ضروری است که به آنها ایمان داشته باشیم، اذن خود را به آنها در قرآن ذکر فرموده است، شما نیز آن اذنی را که خدا به امام عطا کرده است را از قرآن برای ما بیاورید!
این غیرممکن است که خدا امامت را در حدود خود قرار داده باشد ولی نه تنها اذنی که شما ادعا می کنید به او داده، نداده است بلکه حتی هرگز نصف آیه ای هم ذکر نکرده که اطاعت از امام واجب است
ما وقتی صحبت از اذن خدا می کنیم باید در کلام خود خدا دنبال آن بگردیم نه در کتاب هایی که هیچ حجتی نیستند. خدا در مورد کتاب های دیگر هرگز دلیل و سلطانی نازل نکرده و فقط کتاب خود را هدایتگر می داند
همانطور که ابتدا گفتم هر کسی می تواند در هر کتابی چیزی را به خدا نسبت دهد. خدا در کتاب خود به هر چیز ضروری ای که ایمان به آن باعث سعادت و عدم ایمان به آن باعث گمراهی می شود به روشنی آورده که این اذن من است به این بنده پس برای سعادتان از او اطاعت کنید.
وقتی امامت جایگاهی به آن اندازه والا دارد اما خبری از آن همه اذن هایی که شما ادعا می کنید نیست، یعنی در شریعت الله امامت نه تنها هیچ جایگاهی ندارد بلکه تمام حرف هایی که شما از جانب خدا به دروغ بر می بافید که اذن به امام داده که این کار را انجام دهد و فلان و فلان، همه از ریشه باطل است
دروغی است که بر خدا می بندید و باید از کار خود بترسید اگر مومن هستید
پس ای مردم! خدا را آن گونه که شایسته ی خدایی اش هست مستقیم بخوانید و عبادت کنید چون احدی چون الله نمی شنود و نمی بیند. و بدانید چه ملک، چه جن و چه انس از عملش پرسیده خواهد شد و این خداست که از هر کاری که انجام دهد بازخواست نمی شود
این جمله عینا در قرآن آمده است و سبحان الله که او بیهوده سخن نمی گوید. از خدا بخواهید خالصانه، که در بخشش و عذابش از کسی اجازه نمی گیرد و با کسی مشورت نمی کند و احدی را در کارهایش شریک نمی کند
معنای اخلاص در دین را می دانید؟ معنای اخلاص جمله بالا بود که با رنگ سبز برجسته شده بود.!
بسم الله الرحمن الرحیم
کسانی که مومنان را تنها به بهانه اخلاص شکنجه می دهند این را بخوانند
شاهد دستگیری، شکنجه و اعدام بسیاری از جوانان اهل سنت در ایران هستیم، تنها دلیل دستگیری آنان این است که خدا را به یگانگی ستایش می کنند!
این پست خطاب به کسانی است که باعث آن شکنجه ها، چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم هستند و همچنین کسایی که می گویند: بزار دشمنان ولایت علی را دستگیر کنن و بکشن و بفرستن پیش همون عمرشون!!!"
اصطلاحا می گویند کافر همه را به کیش خود پندارد، این حرف در مورد این قشر افراد که دیگران را "عمرپرست" می داند صدق می کند. وقتی کسی خارج از اسلام و یا... بخواهد مسلمان شود، اگر گذرش به یک شیعه بیافتد، به او چه خواهد گفت؟ چگونه و به چه چیز او را می خواند؟
غیر از این است که او را بسوی علی فرا می خواند و می گوید باید حاجتی که داری بواسطه علی به خدا بگویی؟
خب یک مومن چی؟ همان کسی که انگ "عمر پرست" بودن به او میزنند؟ آیا او نیز شخص غیر مسلمان را فرا می خواند که "عمر" را واسطه کند؟ و یا هر حرف دیگری که او را بسوی عمر فراخواند؟ یا آنکه به او می گوید: خدا همه جا ناظر است و می شنود و قول اجابت داده است و طبق آیه 16 سوره بروج دقیقا خدا خود فاعل است و نیازی به کسی ندارد تا کاری را انجام دهد سخنی را بشنود و... پس از او بخواه.
فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ
هر چه را بخواهد (خود) انجام مىدهد.(85:16)
حالا با مقایسه طریق دعوت مومن با شیعه، آیا در دعوت مومن اسمی از عمر برده شد؟ کسی گفت بیا عمر را واسطه کن؟ پس کسایی که مخلصان دین خدا را "عمر پرست" خطاب میکنن، حرف باطلی را میزنند، البته شاید عمر پرست به این خاطر می گویند که خود عمر همانند رسول الله و علی بن ابی طالب و هزاران رسول دیگر به مردم می گفت فقط الله
در مملکتی که مومنان را بخاطر مومن بودنشان و اخلاص در دین، شکنجه و اعدام می کنند، دیگر اسم "اسلامی" نگذارید؛ قطع بر یقین آنجا بلاد اسلام نیست. چون اسلام و قرآن خود می گوید مومن شوید و دین خود را خالص کنید و خدا خود مدافع مخلصان است.
اما کسانی هستند که چه بصورت مستقیم و چه غیر مستقیم باعث می شوند بندگان خدای رحمان که دین شان را برای او خالص کرده اند، دستگیر و شکنجه و اعدام می کنند. تنها دلیل دستگیری و شکنجه بندگان مخلص همانطور که از اسم شان نیز پیداست، اخلاص شان است
ای کسانی که این بندگان مخلص را می کشید و اسم مومن و مسلمان را روی خود می گذارید، مگر نمی دانید که بدتر از این نیست که خدا کسانی را با این لفظ خطاب کند؟ مثلا عرض کند: " وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند"
عقیده ما در مورد رسول الله-عمر-علی-عثمان-حسین-فاطمه-عایشه و... این است
تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ ۖ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ ۖ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ
آنها امتی بودند که درگذشتند. آنچه کردند، برای خودشان است؛ و آنچه هم شما کردهاید، برای خودتان است؛ و شما مسئول اعمال آنها نیستید.(2:141)
همه آن بزرگواران مسلمانانی بودند که از ما سبقت گرفتند، خدا به آنها حیات بخشید و فرصت زندگی داد، نهایت استفاده را بردند و تا توانستند برای آخرت خود جمع کردند و ما مومنان در پناه این که همه آنها را به یک اندازه دوست داریم و احترام می گذاریم، این گونه از خدا می خواهیم؛
وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ
کسانی که بعد از آنها [مهاجرین و انصار] آمدند و میگویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما سبقت گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!»(59:10)
در صدر اسلام نیز کسانی را که الله را به یگانگی یاد می کردند، شکنجه می دادند. خدا دلیل این شکنجه دادن را فقط همین می داند. فقط به جرم این که دین شان را برای الله خالص کرده و او را به یگانگی ستایش می کردند.
خداوند در سوره بروج خطاب به شکنجه گران می گوید "وای بر شما از آتش جهنم"
شکنجه گران و کسانی که نقشی به هر طریقی در این فرایند دارند آیات سوره بروج را از اول تا انتها بخوانند
شما بندگان خدای رحمان را فقط به این دلیل شکنجه می دهید که می گویند: فقط الله؟ با چه پررویی اسم مومن روی خود می گذارید؟ بلکه شما منافق و فاسق هستید!
با هم آیات سوره بروج را بخوانیم، براستی اگر شکنجه گران مومن باشند باید به خود بیایند و در وقت خواندن این آیات بدنشان از ترس خدا بلرزد و مو بر بدنشان سیخ شود، اگر مومن باشند! اگر!!!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ
قسم به آسمان که دارنده برج هاست،(85:1)
وَالْیَوْمِ الْمَوْعُودِ
و قسم به روز موعود،(85:2)
وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ
و قسم به شهادتدهنده و آنچه بدان شهادت دهند،(85:3)
قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ
مرگ بر اصحاب اُخدود (آدمسوزان خندق).(85:4)
النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ
همان آتش مایهدار [و انبوه].(85:5)
إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ
آنگاه که آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند.(85:6)
وَهُمْ عَلَىٰ مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ
و بر آنچه بر سر مؤمنان مىآوردند، شاهد بودند.(85:7)
وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ
و هیچ عیبى در آنها نیافته بودند جز آنکه به خداى پیروزمند در خور ستایش ایمان آورده بودند.(85:8)
الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
همان [خدایى] که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست و خدا[ست که] بر هر چیزى گواه است.(85:9)
إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ
کسانى که مردان و زنان مؤمن را آزار کرده و بعد توبه نکردهاند، ایشان راست عذاب جهنم، و ایشان راست عذاب سوزان.(85:10)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، براى آنان باغهایى است که از زیر [درختان] آن جویها روان است؛ این است [همان] رستگارى بزرگ.(85:11)
إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ
آرى، عقاب پروردگارت سخت سنگین است.(85:12)
إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَیُعِیدُ
هم اوست که [آفرینش را] آغاز مىکند و بازمىگرداند.(85:13)
وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ
و اوست آن آمرزنده دوستدار [مؤمنان].(85:14)
ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ
صاحب ارجمند عرش.(85:15)
فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ
هر چه را بخواهد انجام مىدهد.(85:16)
هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْجُنُودِ
آیا حدیث [آن] سپاهیان بر تو آمد؟(85:17)
فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ
فرعون و ثمود (که چه قوم قدرمندی بودند و مومنان را شکنجه می دادند، عاقبت شان چه شد؟)؟(85:18)
بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی تَکْذِیبٍ
[نه،] بلکه آنان که کافر شدهاند، در تکذیباند؛(85:19)
وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِیطٌ
و خدا از همه سو بر آنها احاطه دارد.(85:20)
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ
آرى، آن قرآنى ارجمند است،(85:21)
فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ
که در لوحى محفوظ است.(85:22)
بسم الله الرحمن الرحیم
ما بد می گوییم یا مسیحیان؟!!!
با وجود اینکه قرآن دم دست مان هست، جدا جای تعجب و تاسف بی نهایت دارد از کسانی می شنوی که می گویند مشرکان مکه، شرک شان این بود که می گفتند: این بت ها خدا هستند!!!
در پست های قبلی به آیات زیادی در رد این حرف که فقط برای زینت دادن حرف باطل شان آن را ادعا می کنند، آورده شد. در این پست کوتاه اما به آیه ای دیگر اشاره می شود
بر طبق قرآن به گمراهان می گوییم نه از کسی غیر خدا بخواه و نه کسی غیر خدا را بخوان و نه کسی غیر خدا را شفیع بگیر چون شفاعت فقط از آن کسی است که مالکیت از آن او باشد
آنها می گویند عمل ما که مثل عمل مشرکان مکه نیست و ما فلانی را خدا نمی دانیم! این حربه را شیطان همیشه بکار برده است و عمل، عمل کننده گان را همیشه در نظرشان با کوچک جلوه دادن آراسته است. گمراهان امروزی همانگونه که می گویند عمل ما بدتر و مثل مشرکان مکه نیست، این دقیقا کلام مشرکان مکه نیز بود
چطور؟
عزیزان! مشرکان مکه اولا هرگز بت را خدا نمی دانستند و دوما عمل خود را بهتر از هر آیین دیگر می پنداشتند
وقتی رسول آیاتی را بر آنها می خواند در مورد این که مسیحیان عیسی را پسر خدا می دانستند، مشرکان به پیغمبر می گفتند: ای محمد! ما که بدتر از آنها نمی گوییم، مگر نمیدانی آنها شرک می گویند که عیسی پسر خداست؟ مگر ما اینگونه می گوییم؟ ای محمد! مگر ما می گوییم این بتان پسران خدا یا خدا هستند؟ عمل ما بدتر از آنها نیست. ما فقط می گوییم اینان نمادهایی از بندگان مخلص خدا هستند که نزد خدایند و ما نمادشان را برای خودمان ساخته ایم تا از آنها برای خود نزد خدا، بخواهیم که طلب شفاعت کنند
این آیات روشنگر را بخوانید
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ
اگر از آنها بپرسى: چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟ مىگویند: آنها را آن پیروزمند دانا آفریده است.(43:9)
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ
اگر از ایشان بپرسى که چه کسى آنها را آفریده است، مىگویند: الله. پس چرا از حق روى مىگردانند؟(43:87)
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ
اگر از آنها بپرسى: چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه را رام کرده است؟ خواهند گفت: خداى یکتا. پس، از چه روى عقیده دگرگون مىکنند؟(29:61)
وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ
و چون داستان پسر مریم آورده شد، قوم تو به شادمانى فریاد زدند،(43:57)
وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ۚ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ
و گفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او؟ و این سخن را جز براى جدال با تو نگفتند، که مردمى ستیزهجویند.(43:58)
بسم الله الرحمن الرحیم
در جواب کلیپی از یاوه گویی های رائفی پور
یک شخصی به من کلیپی را توصیه کرد که در آن استاد این شخص به اسم رائفی پور یک سخنرانی ای داشت.
اگر مایل به دیدن این کلیپ هستید روی این لینک کلیک کنید
من واقعا حرفی ندارم، من با امثال این آقا (رائفی پور) واقعا اصلا کاری ندارم! این اشخاص چیز خاصی برای گفتن ندارند و هر چی میدهند خدمت شما از کتاب های بحارالانوار حفظ کرده اند. پس چرا من هم سراغ سرچشمه و منبع اصلی نروم؟
چون اگر بخواهم نظرات همین آقایان را که بیشتر یاوه گویی هست، جواب بدهم شما میایید و موضع می گیرید که آقای رائفی پور در مذهب شیعه هیچ کاره است؟
می گویید نظر شخصی اش را گفته و اگر اشتباه است، فقط نظر خودش هست و هیچ ربطی به شیعه ندارد
برای همین است که با امثال این آقایان کاری ندارم و به نظرات شان و سخنرانی هایشان اهمیتی نمیدهم
من فکر کردم حالا حتما این رائفی پور یک چیز مهمی گفته که این شخص دیدن این کلیپ را به من توصیه کرده است، ولی جز یاوه گویی چیزی نگفت.
این که من بیام و نظر شما را خیلی منطقی، مستند و مستدل رد کنم و شما با انواع لقب ها از جمله فتنه گر و آشوبگر و داعشی و وهابی و... جواب من را بدهی، این گونه نظر شما تایید نمی شود
مثلا فرض کنید که یک دانشمند یک نظریه ای را در مورد بیماری ها ارائه بدهد، یک دکتر دیگر صد سال هم با این ادعا که آن شخص فلان هست و فلان نمی تواند نظر او را رد یا حتی تایید کند
رد و تایید چیزی فقط با ادله ای محکم تر از ادله ی ردیه ممکن است و شما هرگز با توهین و تخریب طرف تان نمی توانید نظر خود را به اثبات برسانید!
در این کلیپ این آقا مدعی بود که بیت شیرازی ها از سوی غربی ها یعنی استکبار جهانی و دشمن فرضی، بازیچه شده اند و فتنه گر هستند و از این قبیل القاب که حاکمان نظام ایران همیشه به مخالفان خود نسبت می دهند
مدعی شده بود که فتنه آنها این است که سنی را علیه شیعه و شیعه را علیه سنی بربیاندازد
بله، ظاهرا حرف قشنگی زده است، این شخص در ادامه گفت که این بیت شیرازی ها انواع و اقسام توهین ها را به ائمه و مراجع بزرگ شیعه فرمایش کرده اند.
و دیگر نگفت که توهین شان چی بود؟ خب توهین شان چی بود آقای رائفی پور؟ شما که این کلیپ را به من توصیه کردی شما به من بگو توهینی که رائفی پور ذکر کرده بود، آیا حتی خود تو هم میدانی چه بود؟
مگر نه این که شما اگر بنا بر قرآن کسی عصمت را رد کرده باشد، همین را هم توهین قلمداد می کنید؟
اینطور که نمی شود! توهین کردن قاعده مشخصی دارد و هر حرفی توهین نیست، شما خیلی جالب هستید کسی اعتقاد شما را با محکم ترین دلایل رد کند به اول لقب فتنه گر و آشوبگر می دهید و حرف او را توهین به خود می دانید
این چه منطقی است؟ چرا بر نمی تابید که کسی شما را نقد کند؟ خدا در مورد دین خود کفار را به تحدی می کشاند که بیایید و دین و آیین من را نقد و رد کنید! اگر خدا از دین خود اطمینان نداشته باشد این تحدی را هرگز نمی کند، پس اگر مذهب شما هم همان دین الهی است پس نباید از نقد بدتان بیاید و به اسم حفظ وحدت هر نظر مخالفی را سرکوب کنید یا دست ببرید در گوش هایتان یا چشمانتان را ببندید که نشنوید و نبینید؟
بعد در ادامه این استاد فرمایش کرده که هر کسی در هر لباسی که بود و دانستید که وحدت را به هم میزند، یا عامل فتنه هست یا در دام فتنه افتاده است
این حرف او مغلطه است! این شخص می خواهد القا کند که هرگز نباید در مورد امور مذهبی صحبت کرد
اصلا وحدت از منظر شما چیست آقای رائفی پور؟
این که شیعیان در کتاب هایشان به بزرگان اهل سنت توهین کنند؟ و در کتب اهل سنت فقط مدح ائمه شما باشد؟
این که علمای شما به شاگردانشان نحوه توهین کردن به بزرگان اهل سنت را آموزش بدهند؟ بصورت تخصصی؟ واحد ها و درس های تخصصی نحوه توهین کردن به صورت پیشرفته و نامحسوس؟!!!
این که دیگران را در کتاب هایتان تکفیر کنید و همه را خرمگس بدانید؟ فقط خود شما بهشتی هستید؟
این که خدا دنیا را برای شیعه خلق کرد و بقیه خرمگس هستند؟
شما هر چی روایت هست از مدح ائمه تان در کتاب های حدیثی اهل سنت آمده است.
آن هم از چه کسانی؟ از عمر فاروقی که به ادعای شما دختر رسول را کشت!!!
از ام المومنینی که به ادعای شما با پسر عموی رسول جنگید و شورش کرد!!!
وحدت یعنی این؟ شرم به منطق و عقل شما!
این که حتی یک بزرگ اهل سنت به شما توهین که هیچ نکرده باشد، بلکه فقط در مدح و ستایش شما تعریف کرده باشد؟ آن وقت شما کمترین توهین تان در کتب تان خرمگس دانستن هر کسی جز خودتان است؟
ما هستیم که وحدت را با مدح ائمه تان به هم میزنیم؟ آنوقت اگر شما به بزرگان دین توهین بکنید می شود وحدت؟
وحدت یعنی این که شما همیشه در منبر هایتان به بزرگان اهل سنت توهین کنید و اگر کسی جواب توهین شما را داد به او بگویید وهابی و داعشی و فتنه گر و... است؟
اهل سنت مگر ذلیل هست که در مقابل توهین های شما سکوت کند؟ اهل سنت مگر خار هست که شما به بزرگش توهین کنی و او بخاطر وحدت ظاهری و پوشالی شما ساکت باشد؟
وحدت یعنی شما توهین کنی و ما ساکت بشینیم؟
وحدت یعنی اینکه ما ائمه شما را هم در کتب و هم در مساجدمان مدح کنیم و شما فقط توهین کنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر الله را بی واسطه و مستقیم قبول کنید، شما قطعا گمراه هستید
این پست برای یک کاربر نوشته شده است
من به یکی از کاربرها در چتروم گفتم: که جز خدا را عبادت نکن چون خدا فرموده جز من را عبادت نکنید
او در جواب این دعوت من گفت: تو قطعا در گمراهی هستی و شیطان تو را فریب داده است
عقیده او این بود: من به کسی جز خدا هم، ضمن اینکه خدا رو هم قبول دارم، میتونم متوسل بشم
حتی با وجود اینکه خدا فرموده باشد جز من را عبادت نکنید
یعنی واقعا میخاهی بگویی مهدی و علی و حسین جزء آن "پایین تر از من" که الله فرموده، نمی شوند؟ اگر نمی شوند پس این ها کی هستند؟ خدا هستند؟ خب پایین تر از خدا یعنی هر کسی، وقتی آنها را پایین تر از خدا نمیدانی، فقط دو حالت ممکن هست که باشند، یکی این که برابر اند با خدا و خود خدا هستند و دیگر آن که از خدا بالاتر هستند!!!
حالا من از شما می پرسم که دارید این متن را می خوانید، کدام کار بهتر و مطمین تر است؟
اینکه همراه خدا یا جدا از خدا کسی رو تعبد کنیم و بعبارتی دیگر عبادت کنیم؟ یا اینکه فقط خدا را عبادت کنیم؟
شما که معنی تعبد و نمی دانی، آن را فقط سجده بردن فرض کردی، با شما بحثی نیست
با شما هم که شرک را فقط این میدانی که به خدایی دیگر جز الله یا به دو خدا اعتقاد داشت، با شما هم هیچ بحثی نیست
شما اول بهتر است معنی کلمات را خوب بفهمید!
شمایی هم که میگویی تعبد یعنی، آن شفیع را بجای خدا نمی خوانیم، برو پایین تر جواب خود را بگیر
شما که هیچ دلیلی برای عبادت و پرستش غیر از خدا ندارید، دارید؟
آیا در قیامت ممکن است که خدا شما را بخاطر اینکه فقط او را عبادت کردید مواخظه کند؟
یعنی ممکن است خدا بگوید: شما باید عذاب بشوی چون در دنیا میگفتی فقط الله را عبادت کنند؟ ممکن است؟
اما، این احتمال هست که، هر کسی را غیر از خدا عبادت کنید
خدا می آید و می گوید: چرا پایین تر از الله را عبادت کردی؟ آن کسایی که شما متوسل میشوید به آن ها، اگر شامل من دون الله می شوند، که در این صورت همه چی روشن است. اگر من دون الله نمی شوند پس یعنی خدا هستند! چون در قرآن هم آیات بسیاری در این زمینه هست که خدا پرسیده چرا غیر از من را عبادت کردی!
ولی دیگر خدا در قیامت نمی آید بگوید: چرا فقط من را عبادت کردی، چون مطلقا در قرآن نه تنها چنین چیزی ذکر نشده است، بلکه آیاتی داریم که خدا وعده داده به کسانی که دستورات او را عملی می کنند خدا به این افراد می گوید که از وعده اش هرگز تخلف نمی کند، یکی از این دستورات خواندن بی واسطه و مستقیم فقط الله است
خب من دستور صریح دارم، ضمن اینکه اگر خدا رو عبادت نکنم، پس دیگر چه چیز و چه کسی را عبادت کنم؟
شیطان؟ خورشید؟ انسان های مثل خودم و...
این کاربر محترم، من را فریب خورده ی شیطان خطاب قرار داد و گفت: من دارم او را به گمراهی می کشانم؟
اینکه من میگویم جز خدا رو عبادت نکنید، چون که اگر فقط خدا را عبادت کنید مطمین تر است، آیا این دعوت به گمراهی است؟
اگر این گمراهی است، پس دیگر همه چیز بیهوده است ما نه خدایی داریم و نه تکلیف ما مشخص است
دین بی دین، خدا بی خدا
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ ? فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ
همانا آنان را که جز خدا میخوانید بندگانیند مانند شما پس بخوانیدشان تا اجابت کنند شما را اگر هستید راستگویان
سوره اعراف آیه 194
أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ ? إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا
آیا کافران پنداشتند میتوانند بندگانم را به جای من اولیای خود انتخاب کنند؟! ما جهنم را برای پذیرایی کافران آماده کردهایم
سوره کهف آیه 102
این آیه را به آن کاربر نشان دادم، گفت: مخاطب کفار هست نه من، من خدا را می پرستم.
کاربر محترم!!! اولا که این آیه خطاب به کسایی هست که بندگان را بجای الله دوست خود بگیرند، هر کسی که بجای الله کسی دیگر را دوست خود بگیرد و او را بیشتر از الله دوست داشته باشد، به آن شخص می گویند کافر، کفر آنان همین بود
دوما تو متوجه این نشده ای که کفار الله را خالق می دانستند، و بندگانی مثل خودشان را اولیا الله قرار داده بودند و بجای خدا از آن ها طلب شفاعت میکردند
ایشان به من گفت: من که امام ها را بجای خدا قرار نمیدهم
کاربر محترم، شما باز هم متوجه نشدند که مشرک های مکه، آن بندگان را که مثل خودشان بودند، واسطه قرار داده بودند، و هرگز آن ها را خالق فرض نمی کردند
وقتی می گوییم واسطه، روشن است که این واسطه برای این است که حرف شان را به یکی دیگر برسانند یعنی همان الله
آن ها می گفتند الله خالق هست و ما این ها را واسطه می کنیم تا شفاعتمان کنند نزد خدا، واسطه یعنی کسی رو بین خود و کسی دیگر قرار دادن.
وقتی تو کسی را بین خود و الله قرار بدهی. معنی آن این است که به وجود الله اعتقاد داری برای همین است که آن شخص واسط را، بین خود و خدا قرار داده ای
مشرکان مکه هم کسانی را بین خود و الله واسط قرار میدادند و عبادتشان میکردند، ضمن اینکه به الله اعتقاد داشتند
توسل و خواندن و دعا، همگی یک عبادت است
خدا خطاب قرار داده آن ها را و میگوید: ای کافران
چرا؟ چون این کارها رو میکردند و خب کسی که همچین کاری بکند کافر است دیگر
أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ? وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى? إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ? إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ
آگاه باشید که دین خالص از آن خداست، و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را عبادت نمی کنیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوری میکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدایت نمیکند
سوره زمر آیه ی 3
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ? فَأَنَّى? یُؤْفَکُونَ
و هر گاه از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخّر کرده است؟ میگویند: اللّه! پس با این حال چگونه آنان را منحرف میسازند؟!
سوره عنکبوت آیه 61
گفتند الله. نگفتند بت های ما نگفتند تکه سنگ های ما یا اینکه بگویند لات و...
تو گفتی شاید بت رو الله میدانستن برای همین ضمیر خاص انسان آمده است
تو متوجه این هم نشده ای که این الله هست برای ما توضیح میدهد
اگر آنها بت ها رو الله میدانستند
الله در تایید این کارشان در ادامه نمی گفت پس با این حال چگونه آنان را منحرف میسازند
وقتی الله این را در ادامه میاورد یعنی با این حرف شان موافق است که بت را شفیع میدانستند پس اگر به نظر تو منظور از الله، بت ها هستند خدا که دارد تایید میکند این جواب آنها را،
پس یعنی بنظر شما خدا میگوید: آفرین که دارید میگویید الله بت هست؟!!!
ولی خدا در جواب اینکه گفتند الله خالق هست میگوید: اگر معترفید الله خالق است پس دیگر چرا نمی دانید و تفکر نمی کنید؟ چرا، فقط الله رو نمی خوانید؟ چرا میروید از پایین تر از الله میخواهید که به الله بگوید؟ چرا واسط؟ چرا شفیع؟ مگر کسی جز من می شنود و می بیند؟
الله در همه جای قرآن، وقتی آورده الله، فقط و فقط منظورش ذات اقدس و پاک خودش هست
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ? قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ? بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ
و اگر از آنان بپرسی: چه کسی از آسمان آبی فرستاد و بوسیله آن زمین را پس از مردنش زنده کرد؟ میگویند: اللّه! بگو: «حمد و ستایش مخصوص خداست! امّا بیشتر آنها نمیدانند
سوره عنکبوت آیه 63
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ
هر گاه از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ مسلّماً میگویند: خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است
سوره زخرف آیه 9
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ? فَأَنَّى? یُؤْفَکُونَ
و اگر از آنها بپرسی چه کسی آنان را آفریده، قطعاً میگویند: خدا؛ پس چگونه از عبادت او منحرف میشوند؟
سوره زخرف آیه 87
إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ ? وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ
ولی و سرپرست من، خدایی است که این کتاب را نازل کرده؛ و او همه صالحان را سرپرستی میکند
این خداست که به رسولش میگوید این را بگو
وقتی "ولی" من تنها و تنها خداست، واقعا جای تاسف دارد که بنده های خدا را "ولی" خود قرار داده اید
وقتی "ولی" رسول تنها خداست، خب من نیز به تبعیت از این دستور الله "ولی" ام فقط خود الله است
وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ
و آنهایی را که جز او میخوانید، نمیتوانند یاریتان کنند، و نه خودشان را یاری دهند
وَإِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى? لَا یَسْمَعُوا ? وَتَرَاهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ
و اگر آنها را به هدایت فرا خوانید، سخنانتان را نمیشنوند! و آنها را میبینی به تو نگاه میکنند، اما در حقیقت نمیبینند
سوره اعراف آیه 196 تا 198
إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ
مسلّماً تو نمیتوانی سخنت را به گوش مردگان برسانی، و نمیتوانی کران را هنگامی که روی برمیگردانند و پشت میکنند فراخوانی
سوره نمل آیه 80
فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ
تو نمیتوانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند
سوره ی روم آیه 52
وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشَاءُ ۖ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ
و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هر کس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی
سوره فاطر آیه 22
یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ
ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانی را که میخوانید غیر خدا و پائینتر از او هرگز مگسی را خلق نکنند و اگر چه برای آن اجتماع کنند و اگر مگس چیزی را از ایشان برباید نتوانند برهانند و پس نگیرند آنرا، طالب و مطلوب (خواننده و خوانده شده) عاجزند
سوره حج آیه 73
بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ "قرآن هدایتگر است" – اهداف و سیاست ها
هدف این وبلاگ از بحث و دعوت، ایجاد کشمکش، هرج و مرج و تشویش نیست. کسانی که سعی دارند با این گونه القاب چه خود و دیگران را از نخواندن و گوش ندادن به نظرات مخالف شان قانع کنند، نتیجه کارشان جز عکس آن چیزی که می خواهند و انتظار دارند نخواهد شد. کسانی که برای دیگران این گونه تعیین تکلیف می کنند، به روشنی پیداست که مردم را "نفهم" فرض کرده اند. در غیر این صورت بجای این که انرژی شان را صرف "مسدود کردن" بکنند، اگر جوابی داشتند باید بجای مسدود کردن و شکنجه و کشتار و زندانی کردن، جوابی می دادند!!! و همانطور که الله دین خود را اختیاری دانست و نه اجباری، روش آن ها هم به تبعیت از شریعت الله می بود. وقتی عکس العمل جز مسدود کردن نیست، مشخص است که سوالات بی جواب است! وقتی می خواهند بجای پاسخ گویی، جلوی آگاه شدن مردم را بگیرند و نگذارند که مردم از نظر مخالف شان آگاه شود و درواقع با این کار برای مردم تعیین تکلیف کنند که چی درست هست و چه غلط، روشن است که نظرشان نادرست و بی پایه و اساس است و هیچ گونه جوابی ندارند و یا این که خود نیز می دانند که جواب هایشان قانع کننده نیست! در غیر این صورت اگر حق را با خود می دانستند، می گذاشتند که جمعیت 10 میلیونی اهل سنت در ایران برای پاسخ گویی هم که شده، حداقل یک شبکه تلویزونی داشته باشند تا مردم خود تصمیم بگیرند که کدام نظر درست است و کدام درست نیست!
آنها در شبکه هایشان انواع ادعاها را می کنند و اهل سنت را به مبارزه می طلبند و به بزرگان اهل سنت انواع توهین ها و برچسب ها را می زنند، خب چرا برای پاسخ گویی، به اهل سنت یک شبکه تلویزیونی نمی دهید؟
هدف وبلاگ قرآن هدایتگر است، رد نقدهایی است که چه ملحدین و چه گمراهان در اسلام به قرآن از روی ناآگاهی وارد کرده اند، بواقع آنها فرض های خودشان را بر قرآن تحمیل کرده اند، یعنی منظور قرآن چیزی نیست که آنها فهمیده اند
این وبلاگ به هیچ وجه مروج، مبلغ و حامی افراط گرایی نیست و معتقدیم اعتدال و راههای صلح طلبانه تنها راه صحیح است. چون از الله به ما دستور رسیده است
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن (سوره نحل آیه 125)
پس با تکیه بر این اعتقادات و آزادی بیان در ایران و اصل قانون ایران ( اصل 23 و اصل 26) تصمیم به توسعه وبلاگ در سرویس های وبلاگ دهی داخل ایران (بلاگ-بلاگفا-پرشین بلاگ-میهن بلاگ-لوکس بلاگ) گرفتیمُ تا هموطنان داخل ایران نیز بتوانند از مطالب بهره ببرند و بلکه طبق این آیه قرآن عمل کنند و یکطرفه قضاوت نکنند
پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند (سوره زمر آیات 17 و 18)
ما در این وبلاگ به هیچ وجه نمی خواهیم تحمیل عقیده کنیم، و هرگز ادعا نمی کنیم تمام مطالب وبلاگ "صحیح مطلق" است و هر کس غیر این را اعتقاد داشته باشد کافر و مشرک است. حکم این که کی کافر و مشرک است با خداست و کسی از بشر حتی پیامبران هرگز نمی تواند و حق ندارد دیگری را مگر تا زمانی که از الله وحی برسد کافر یا مشرک خطاب کند. و ما این جرات را به خود نمی دهیم که دیگران را کافر یا مشرک خطاب کنیم.
ما از شما می خواهیم که بسوی الله بازگردید "خالصانه"، براستی اگر معنای کلمه اخلاص را می دانستیم، امکان نداشت که از راه مستقیم الله کج بشویم.
براستی که این قرآن را الله برای هدایت انسان آسان کرد تا اتمام حجتی باشد بر تمام انسان ها در روز قیامت، هم اعراب و هم شخص رسول، نه عالم بودند و نه عمامه به سر، آنها بی سوادانی بودند که قرآن را فهمیدند و درست برعکس، باسوادان قوم از آن اعراض کردند. پس نگویید قرآن را ما نمی فهمیم و نیاز به تفسیر دارد و فقط علما می فهمند. این جواب هرگز در روز داوری کارساز نیست و جواب الله به این حرف سخیف و زشت در آن روز جز این نیست که می فرماید: "من این قرآن را آسان کردم تا همه آن را بفهمند و اتمام حجتی کرده باشم بر شما آیا بر کار و علم من ایراد می گیری؟" آیا قرآنی که خود از جانب حق مطلق نازل شده و نور است، تفسیر می طلبد؟ آیا درست است که خورشید را محجوب بدانیم و داعیه پرده براندازى از آن را داشته باشیم؟!!!
اول اینکه این قرآن بیانی است برای همه مردم، و بعد از آن تذکری است برای پرهیزکاران!
هَذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ
این، بیانی است برای عموم مردم؛ و هدایت و اندرزی است برای پرهیزگاران
سوره آل عمران آیه 138
وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ
ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟
پس به کلام خدا برگردید تا هدایت شوید، و بدانید که هدایت فقط از جانب الله و در کلام اوست و غیر آن نیست.
ما در این وبلاگ بحث منطقی، مستند و مستدل می کنیم، فحش و توهینی به احدی نمی کنیم
چون از شما هم همین انتظار را داریم، اگر ادعای مسلمان بودن و مومن بودن را دارید، باید طبق قرآنی که کلام الله است، همیشه نیک ترین گمان را ببرید و نه تهمت و توهین و لعن کردن، هرگز از روی عجز و ناتوانی فحاشی نکنید، چون فحاشی فقط یک چیز را نشان میدهد
اگر در بحث هایی که در این وبلاگ مطرح می شوند، نمی توانید اظهار نظر کنید
پس اولا، بدانید این ها ردیه هایی کاملا جدی، مستدل، مستند و منطقی است بر اعتقادات نادرست و گمراه کننده
دوما، لطفا اگر نقد دارید، نقد کنید، اگر رد می کنید دلیل رد کردن را بگو یید، نه اینکه عوامانه فقط بگویید رد می کنم بدون آنکه جوابی به پرسش "چرا رد می کنی" داشته باشید! اگر نمی دانید پس تحقیق کنید و اگر تحقیق نمی کنید پس سکوت کنید مثل همیشه، و خودتان را با توهین و فحش حقیر و خوار نکنید. ما به کسی توهین نمی کنیم چون احترام خود را اول خودمان نگه می داریم، شما هم این گونه باشید و احترام خودتان را خود نگه دارید. چون ما حقیقتا به این معتقدیم که هر کس برای این که دیگران به او توهین نکنند، ابتدا باید خود محترمانه رفتار کند.
سوما، اگر آگاه نیستید مطالب را با افراد مطلع و معتمد از نظر خودتان در میان بگذارید، این که ما می گوییم حرف مان را بشنوید و به علمای خودتان مراجعه کنید، آیا تحمیل عقیده است؟ ما مثل بزرگان شما نیستیم ترسی از این داشته باشیم شما نظر مخالف را بشنوید چون حق می گوییم و دلایل منطقی داریم.
لطفا اگر مطالب را به علمای معتمدتان ارجاع می دهید فقط در مورد آن مطلب و استدلالی که در آن باب شده است از او جواب بخواهید چون شگرد آن ها این است که جواب سر بالا می دهند.
پس لطفا در نهایت ادب و احترام حرف بزنیدچون ما به اندازه ی کافی از سوی حکومت به ظاهر آزاد و اسلامی تحت فشار و تهدید هستیم
در صورت تمایل بنر ما را در وبلاگ خود قرار دهید
اگر کد درج بنر دارید می توانید اصل بنر را از این لینک دانلود کنید
اگر کد ندارید می توانید از طریق این لینک کد آماده را دریافت کرده و در وبلاگ خود قرار دهید (اگر آدرس درج شده در کد مسدود شده است لطفا جدیدترین آدرس را جایگزین آین کنید).
با سپاس و تشکر