وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقاید اهل سنت، پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

آیا شیعه پاسخ گفته است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا شیعه پاسخ گفته است؟

در رد دلایل قرآنی اثبات تقیه مورد نظر شیعه مومن آل فرعون

 

مجموعه پست های "آیا شیعه پاسخ گفته است" نقد و ردیه ای است بر کتاب "شیعه پاسخ می دهد" که من در سایت آقای مکارم شیرازی خواندم و تصمیم به این گرفتم که تا حد توان ام به تمامی ادعاهای مطرح شده در این کتاب جواب بدهم. این کتاب را شیعیان در جواب نقد های اهل سنت نوشته اند و سعی کرده اند با قویترین دلایل، بقول خودشان جوابی دندان شکن به اهل سنت بدهند. البته بسیار جای تعجب دارد که مورد خطابشان بیشتر متوجه "وهابیت" است!!! در حالی که عنوان این کتاب در اصل جوابیه به اهل سنت است و این روشن می کند که درواقع منظور آنان از وهابیت، اهل سنت است.!

در اولین پست در این زمینه به رد اولین دلیلی می پردازیم که این کتاب با عنوان دلایل قرآنی تایید تقیه از آن یاد می کند. یعنی آیه 28 سوره بسیار زیبای غافر که البته ما آیات 28 تا 45 را با هم خواهیم خواند.

ابتدا ادعاهای کتاب شیعه پاسخ می دهد را بخوانید:

تقیّه آن است که انسان، عقیده دینى خود را در برابر مخالفان متعصّب و سرسخت که ممکن است خطرى براى او بیافرینند، کتمان کند.

به عنوان مثال یک مسلمان شیعى در بیابانى گرفتار یک فرد وهّابى تندرو مى شود که ریختن خون مسلمان شیعه را مباح مى داند، در این حالت براى حفظ جان و مال و ناموس خود، عقیده خود را از او پنهان می کند.

هر عاقلى تصدیق مى کند که این کار کاملا منطقى است و عقل بر آن حاکم است، چرا که نباید جان خود را فداى تعصّب متعصّبان کرد.

تقیّه اى که ما مى گوییم این است که شخص در باطن اعتقاد صحیح اسلامى دارد، منتها تابع نظر بعضى از تندروان وهّابى که همه مسلمین را جز خودشان، کافر مى دانند و براى آنها خط و نشان مى کشند و تهدید مى کنند، نیست; هرگاه فرد با ایمانى عقیده خود را براى حفظ جان و مال و ناموس خود، از این گروه متعصّب کتمان کند، تقیّه است و عکس آن نفاق.

تقیّه در واقع یک سپر دفاعى است و به همین جهت در روایات ما به عنوان «تُرس المُؤمن» یعنى «سپر افراد با ایمان» معرّفى شده است.

هیچ عقلى اجازه نمى دهد که انسان عقیده باطنى خود را در برابر افراد خطرناک و غیرمنطقى اظهار کند و جان یا مال یا ناموس خود را به خطر بیندازد، چرا که هدر دادن نیروها و امکانات بدون فایده عاقلانه نیست.

تمام عقلاى دنیا براى حفظ جان خود در برابر دشمنان سرسخت، از روش تقیّه استفاده مى کنند، و هرگز کسى را بر استفاده کردن از این روش، سرزنش نخواهند کرد. در تمام دنیا نمى توانید کسى را پیدا کنید که تقیّه را با شرایطش نپذیرفته باشد.

 

بعد از این توضیحات، نویسنده کتاب شیعه پاسخ می دهد، به ذکر اولین آیه از قرآن می پردازد یعنی آیه 28 سوره غافر و مثل همیشه هرگز ادامه آیات را نمی خوانند، و البته مردم هم همیشه چشم شان به دهان آنها هست و قرآن نمی خوانند.! و در توضیح این آیه نوشته اند:

به این ترتیب مؤمن آل فرعون در عین تقیّه و «کتمان ایمان خود» نصایح لازم را به آن گروه متعصّب لجوج که تصمیم گرفته بودند خون پیامبر الهى موسى را بریزند، مى کند.

 

می بینید که این کتاب از کل حرف های آن مومن که در مقابل فرعون و آل فرعون می گفته است با عنوان "نصایح" یاد می کند و به این ترتیب می خواهد گفته های او را در جمع "امامان جهنم" کوچک جلوه دهد.

اینها نصیحت است، درست. ولی چه جور نصیحتی کرده است؟ در مقابل چه کسانی و در چه شرایطی؟ شما می گویید وقتی در شرایط خطر قرار گرفتید مجاز هستید که عقیده خود را آنطور که طرف ظالم می خواهد بیان کنید و از بیان عقیده راستین خود خودداری کنید، آیا زمان فرعون آن شرایط نیست؟

ما اکنون به حرف هایی که بین فرعون و آن مومن از بزرگانش ردوبدل شد می پردازیم و با حرف هایی که رسولان به مردم می زدند مقایسه می کنیم، لطفا به این نکته توجه داشته باشید که این مومن در دربار فرعون و با شخص فرعون مجادله می کند. شرایط حکومت جبار فرعون را که منکر نیستید؟ حکومتی از بس ظالم که خدا از آنها به عنوان پیشواها و امامان جهنم یاد کرده است و این مومن درواقع در مقابل ظالم ترین اشخاصی این سخنان را گفته که هزاران برابر بدتر از آن غولی که شما بعنوان "وهابی" به دروغ ساختید، بوده اند به طوری که فرعونیان امامان جهنمیان هستند.!

مرد مومن از آل فرعون گفت:

مردى مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان مى‌داشت، گفت: «آیا مردى را مى‌کشید که مى‌گوید: پروردگار من خداست؟ و مسلماً براى شما از جانب پروردگارتان دلایل آشکارى آورده، و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان اوست، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسید،

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

بگو: «به من خبر دهید اگر این قرآن از سوی خداوند باشد و شما به آن کافر شوید، چه کسی گمراهتر خواهد بود از کسی که در مخالفت شدیدی قرار دارد؟!(41:52)

یا مى‌گویند: «آن (قرآن) را بربافته است.» بگو: «اگر آن را به دروغ سر هم کرده‌ام، گناه من بر عهده خود من است، و[لى‌] من از جُرمى که به من نسبت مى‌دهید برکنارم.»(11:35)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

چرا که خدا کسى را که افراطکار دروغزن باشد هدایت نمى‌کند.(40:28)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

خداوند آن کس را که دروغگو و کفران‌کننده است هرگز هدایت نمی کند‌!(39:3)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

اى قوم من، امروز فرمانروایى از آنِ شماست [و] در این سرزمین مسلطید، و[لى‌] چه کسى ما را از بلاى خدا -اگر به ما برسد- حمایت خواهد کرد؟

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

بگو: «چه کسی می‌تواند در برابر خداوند از شما دفاع کند هرگاه زیانی برای شما بخواهد، و یا اگر نفعی اراده کند (مانع گردد)؟! و خداوند به همه کارهایی که انجام می‌دهید آگاه است!»(48:11)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

کسى که ایمان آورده بود، گفت: «اى قوم من، من از [روزى‌] مثل روز دسته‌ها[ى مخالف خدا] بر شما مى‌ترسم.(40:30)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

و به سوى [اهل‌] مَدْیَن، برادرشان شعیب را [فرستادیم‌]. گفت: «اى قوم من، خدا را بپرستید. براى شما جز او معبودى نیست. و پیمانه و ترازو را کم مکنید. به راستى شما را در نعمت مى‌بینم. و[لى‌] از عذاب روزى فراگیر بر شما بیمناکم.»(11:84)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

[از سرنوشتى‌] نظیر سرنوشت قوم نوح و عاد و ثمود، و کسانى که پس از آنها [آمدند]. و [گرنه‌] خدا بر بندگان [خود] ستم نمى‌خواهد.(40:31)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

خداوند هیچ به مردم ستم نمی کند‌؛ ولی این مردمند که به خویشتن ستم می‌کند!(10:44)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

و اى قوم من، من بر شما از روزى که مردم یکدیگر را [به یارى هم‌] ندا درمى‌دهند، بیم دارم.(40:32)

روزى که پشت‌کنان [به عنف‌] بازمى‌گردید، براى شما در برابر خدا هیچ حمایتگرى نیست؛ و هر که را خدا گمراه کند او را راهبرى نیست.»(40:33)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

از روزی بترسید که هیچ کس از دیگری دفاع نمی‌کند؛ و هیچ‌گونه عوضی از او قبول نمی‌شود؛ و شفاعت، او را سود نمی‌دهد؛ و (از هیچ سوئی) یاری نمی‌شوند!(2:123)

کسی را که خدا گمراه کند، ولیّ و یاوری جز او نخواهد داشت؛ و ظالمان را (روز قیامت) می‌بینی هنگامی که عذاب الهی را مشاهده می‌کنند میگویند: «آیا راهی به سوی بازگشت وجود دارد؟!»(42:44)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

و آن کس که ایمان آورده بود گفت: «اى قوم من، مرا پیروى کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم.(40:38)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

بگو: «اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»(3:31)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

اى قوم من، این زندگى دنیا تنها کالایى [ناچیز] است، و در حقیقت، آن آخرت است که سراى پایدار است.(40:39)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست! و سرای آخرت، برای آنها که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمی‌اندیشید؟!(6:32)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

هر که بدى کند، جز به مانند آن کیفر نمى‌یابد؛ و هر که کار شایسته کند -چه مرد باشد یا زن- در حالى که ایمان داشته باشد، در نتیجه آنان داخل بهشت مى‌شوند و در آنجا بى‌حساب روزى مى‌یابند.(40:40)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

هر کس کار نیکی بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدی انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید؛ و ستمی بر آنها نخواهد شد.(6:160)

 

همانطور که در این آیه می خوانید، مرد مومن به صورت آشکار می گوید که به خدای یکتا ایمان دارد!!! کجای این تقیه است؟ این ایات در رد تقیه است و نه تایید تقیه! چرا تعقل نمی کنید؟

مرد مومن از آل فرعون گفت:

و اى قوم من، چه شده است که من شما را به نجات فرا مى‌خوانم و [شما] مرا به آتش فرا مى‌خوانید؟(40:41)

مرا فرا مى‌خوانید تا به خدا کافر شوم و چیزى را که بدان علمى ندارم با او شریک گردانم؛ و من شما را به سوى آن ارجمند آمرزنده دعوت مى‌کنم.(40:42)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، و اگر آن دو تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آنها پیروی مکن! بازگشت شما به سوی من است، و شما را از آنچه انجام می‌دادید با خبر خواهم ساخت!(29:8)

بگو: «آیا به جاى خدا چیزى را بخوانیم که نه سودى به ما مى‌رساند و نه زیانى؛ و آیا پس از اینکه خدا ما را هدایت کرده از عقیده خود بازگردیم؟

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

آنچه مرا به سوى آن دعوت مى‌کنید، به ناچار نه در دنیا و نه در آخرت [درخور] خواندن نیست، و در حقیقت، برگشت ما به سوى خداست، و افراطگران همدمان آتشند.(40:43)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

خداوند بحقّ داوری می‌کند، وکسانی را که غیر از او می‌خوانند هیچ گونه داوری ندارند؛ خداوند شنوا و بیناست!(40:20)

مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین برای خداست؛ و آن روز که قیامت برپا شود اهل باطل زیان می‌بینند!(45:27)

و اوست خدا[یى که‌] جز او معبودى نیست. در این [سراى‌] نخستین و در آخرت، ستایش از آنِ اوست، و فرمان، او راست و به سوى او بازگردانیده مى‌شوید.(28:70)

بگو: «کسانى را که جز خدا [معبود خود] پنداشته‌اید بخوانید؛ هموزن ذرّه‌اى نه در آسمانها و نه در زمین مالک نیستند، و در آن دو شرکتى ندارند، و براى وى از میان آنان هیچ پشتیبانى نیست.»(34:22)

 

مرد مومن از آل فرعون گفت:

پس به زودى آنچه را به شما مى‌گویم به یاد خواهید آورد. و کارم را به خدا مى‌سپارم؛ خداست که به [حال‌] بندگان [خود] بیناست.»(40:44)

دعوت الله و رسولان همیشه این بوده است:

او آفریننده آسمانها و زمین است و از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفتهایی از چهارپایان آفرید؛ و شما را به این وسیله زیاد می کند؛ هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست!(42:11)

اوست که بر بندگان خود، قاهر و مسلّط است؛ و اوست حکیم آگاه!(6:18)

 

همانطور که خواندید، این مومن تماما داشت حرف هایی را میزد که رسولان می گفتند. ما رسولانی داریم که بخاطر گفتن همین نصیحت ها، تهدید به مرگ شان کرده اند و آنها را کشته اند، از جمله ابراهیم و شعیب و... حال این مومن آن هم در برابر ظالم ترین حکومتی که از دید الله بشریت به خود دیده است، همان حرف های رسولان را میزده است!!! حتی اگر به حرف هایش دقت کنید می بینید که حرف هایی بالاتر از حرف های موسی گفته است و به هیچ وجه تقیه ای در کار نیست. درواقع اگر شما بجای این مومن بنویسید مثلا موسی، هیچ تضادی با شریعت الله نمی بینید و خواهید دید که صراحتا دعوت به الله می کند فقط اسم آن مومن آل فرعون است و رسول نیست، همین! ضمن این که عقیده خود را نیز آشکار می کند. فرعون می توانست بخاطر این حرف ها او را گردن بزند یعنی حرف هایش تا این حد صریح بود.

و هرگز کتمان عقیده نیست خصوصا آنجا که گفت: من را دعوت می کنید که به خدای یکتا کافر شوم!!! در این آیه او ایمان خود را به صراحت بیان کرده است، آیا این مومن تقیه کرده است؟ براستی این آیات تایید تقیه می کنند؟ باید به کسانی که این آیات را دلیل بر اثبات تقیه بیان می کنند و با آن کتاب پر می کنند و به خورد مردم می دهند و مردمی که چشم بسته قبول می کنند، خندید و بس.!

به صرف این که خدا فرموده او ایمان خود را تا آن موقع پنهان کرده بود، آیا دلیل بر تایید تقیه مورد نظر شیعه در این آیه از جانب الله است؟ مگر الله از این کارش رضایت خود را اعلام کرده است؟ وقتی الله می فرماید او ایمانش را مخفی کرده بود و سپس در ادامه می بینیم الله می فرماید که مومن ایمانش را آشکار کرده است، مشخص است که الله از کتمان عقیده اش رضایت ندارد در غیر این صورت به این نمی پرداخت که آن مومن چه حرف هایی زده است!!! اگر از کتمان عقیده اش راضی بود به حرف های بعدی اش نمی پرداخت و تا همین جا بسنده می کرد تا این آیه دلیل تایید تقیه کند!!! او عقیده اش را آشکار کرد آن هم در حضور فرعون پس این رد تقیه است.! آیا کمی تعقل نمی کنید؟!!!

چرا او در حضور فرعون عقیده اش را آشکار کرد؟ نمی دانید چرا؟ چون همانطور که از اسمش پیداست او "یک مومن" بود. یعنی ایمان به الله در قلبش عمیقا نفوذ کرده بود و به این گفته الله ایمان داشت که می فرماید:

و در نهایت:

پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ مى‌کردند حمایت فرمود، و فرعونیان را عذاب سخت فرو گرفت.(40:45)

و الله می فرماید:

خدا به دشمنان شما آگاهتر است. و کافی است که خدا ولیِّ شما باشد؛ و کافی است که خدا یاور شما باشد.(4:45)

برای خداست آنچه در آسمانها و زمین است؛ و کافی است که خدا، حافظ و نگاهبان آنها باشد.(4:132)

او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادایان پیروز کند؛ و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد!(48:28)

 

اما حالا خوب است به این موضوع نیز بپردازیم که، شیعیان در تقیه افراط می کنند و روایاتشان را در پست های بعدی را ان شاء الله بررسی می کنیم.

آنها برای تایید تقیه مثال یک وهابی را می زنند که در بالا خواندید، حالا شرایطی را که این مومن در آن زمان این حرف ها را میزده است ضمن این که این آیات را می خوانید تصور کنید. او عقیده اش را در مقابل امامان جهنم صراحتا آشکار کرده است.

شرایطی که شخص مومن از آل فرعون این حرف ها را زد:

هنگامی را که موسی به قومش گفت: «نعمت خدا را بر خود به یاد داشته باشید، زمانی که شما را از آل فرعون رهایی بخشید! همانها که شما را به بدترین وجهی عذاب می‌کردند؛ پسرانتان را سر می‌بریدند، و زنانتان را (برای خدمتگاری) زنده می‌گذاشتند؛ و در این، آزمایش بزرگی از طرف پروردگارتان برای شما بود!»(14:6)

(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع می‌کنم؛ و شما را از تنه‌های نخل به دار می‌آویزم؛ و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!»(20:71)

سرانجام، کسى به موسى ایمان نیاورد مگر فرزندانى از قوم وى، در حالى که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند، و در حقیقت، فرعون در آن سرزمین برترى‌جو و از اسرافکاران بود.(10:83)

 

شما از کجا می دانید؟ شاید آن مومن از خویشان و نزدیکان موسی بوده که همراه با خود موسی از مقربان فرعون شده بودند و به این خاطر عقیده اش را پنهان می کرده تا برای موسی از فرعون خبر بیاورد، شاید دلیل پنهان کاری اش ترس نبوده و جاسوسی بوده است! مگر خدا فرموده از ترس عقیده اش را مخفی می کرده است؟ مگر هرگز خدا فرموده این عملش را تایید می کنم؟ در حالیکه چند آیه پایین تر خدا فرموده او ایمانش را آشکار گفت و خدا بخاطر این عمل شجاعانه اش فرمود که خود حافظ او شد! چه چیز مطمین تر از این که خدا حافظ و نگهبان ما باشد؟؟؟ این را فقط مومنان درک می کنند و بس!

خیلی از مفسرین حتی عقیده دارند وقتی موسی یک نفر از فرعونیان را کشت آن کسی که از دور آمد و برای او خبر آورد که فرعونیان دنبال تو می گردند تا دستگیر ات کنند و تو را بکشند، همین شخص بوده یا با همکاری او که خبرچینی از دربار فرعون می کرده صورت گرفته است. در این صورت او ایمانش را هرگز از روی ترس مخفی نمی کرده است و نمی توانید از آن استفاده ببرید. ضمن این که او در حضور فرعون صراحتا گفت که من به خدا ایمان دارم!!!

(در این هنگام) مردی با سرعت از دورترین نقطه شهر [= مرکز فرعونیان‌] آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیّت برای کشتن تو به مشورت نشسته‌اند؛ فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!»(28:20)

درسی که خدا در این ایات به ما می دهد این است که حتی در مقابل امامان جهنم که ظالم ترین افراد بودند نیز عقیده تان را مخفی نکنید که من با شما هستم و حافظتان خواهم بود همیشه به حق دعوت کنید و از باطل نترسید که حق پیروز است.

وقتی گفته می شود فقط یک آیه یا قسمتی از یک آیه را به تنهایی نخوانید، برای همین است. در آیه 28 آورده که او ایمانش را مخفی می کرد ولی در آیات 41 و 42 صراحتا اعتقاد خود را در حضور فرعونیان آشکار می کند. پس در حق خودتان لطف کنید و قرآن را مثل ما کامل بخوانید، نه یک بخش از یک آیه به تنهایی و نه یک آیه به تنهایی، بر خدا دروغ نبندید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

خدا به چه کسی اذن داده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا به چه کسی اذن داده است؟

 

گمراهان هر وقت دلیلی بر چیزی که می گویند نمی یابند، نهایتا جواب شان جز این نخواهد بود که: این کار به "اذن خدا" صورت می پذیرد

اگر این رویه درست باشد هر دینی با هر تفکری می تواند بر ادعاهای باطل خود با همین استدلال رنگ "حق بودن" بزند و ایراداتی را که دیگران بر آنها وارد می کنند رد کرده و خود را حق بنمایانند

این دین ها و تفکرات باطل تنها کافی است بگویند: این به اذن خدا صورت گرفته است. اصلا فرقی نمی کند، چه بودایی باشد، چه هندو، چه مسیحی و...

خدا این همه دین را نازل نکرده است، بلکه خدا تنها یک دین و آن هم تسلیم بودن بی چون و چرا در مقابل فرمانش را نازل کرده است و این انسان بوده که در اثر گذر زمان، فراموشی و غفلت، دست به فرقه فرقه کردن آیین یکتا و واحد خدا زده است

ولی مگر آیا ممکن است هر چیزی را به خدا نسبت داد که بله این به اذن خدا است؟ از کجا باید بدانیم که خدا به کسی اذن داده است یا خیر؟ و چطور بدانیم چه کسی است که بر خدا دروغ می بندد؟ آیا هر انسانی می تواند کتابی بنویسد و به نیابت از خدا و از جانب او به دیگران اذن دهد و بگوید فلانی این اذن را دارد؟ در این صورت آیا خدا برای حقانیت آن ادعا و آن کتاب دلیلی نازل کرده است؟

این قرآن کتابی است از سوی الله و هر چیزی که در آن ذکر شده به علم او ضروری آمده که گفته بشود. اگر در مورد مطلبی چیزی ذکر نشده به علم الله آن ضروری نبوده است. چون قرآن کتاب پیش گویی و اتم و هسته و... نیست بلکه کتاب قوانین و حدود و شریعت الله است. مثل کتاب قانون جمهوری اسلامی ایران! درواقع قرآن کتاب زندگی است. برخی انتظار دارند که الله در این کتاب در مورد هر چیزی سخن گفته باشد و در پی این هستند که ناآگاهانه چیزهایی را به قرآن نسبت بدهند

در حالی که این عملی گمراهانه است و فقط از سوی کسانی صورت می گیرد و دنبال می شود که سست ایمانانند. کسانی اند که خیال می کنند قرآن اکنون، بنظر می آید فقط برای زمان 1400 سال قبل بوده و اکنون باید به روز آوری شود و اگر نشود انگار باطل بر حق پیروز شده است!

همین تفکر باعث می شود که نه تنها خود گمراه شوند بلکه خلق را هم به گمراهی بکشانند، چیزهایی را به آیات نسبت می دهند که نه تنها منظور آیه آن نبوده بلکه دروغی است که بر خدا می بندند و خیلی زود از سوی دشمنان دین رد می شود و باعث سستی ایمان و حتی بی ایمانی کسانی خواهد شد که بر همین تفکر باطل اند و آن را نیز دنبال می کنند.

 

می گویند امامت از بس مقام والایی دارد که امام همه رمز و راز هستی را به "اذن الله" می داند و.... چیزهایی دیگر که همگی به خوبی می دانیم و در اینجا دیگر چند باره مطرح نمی شوند

می گویند امامت مقام والایی ایست از رسول هم والاتر، امامت بعد از مقام رسول است و هر کسی امام نمی شود.! استناد آنها به آیه 124 سوره بقره است که خدا پس از آنکه ابراهیم حنیف (درود بر او باد) را به پیامبری برگزید و مورد آزمایش های سخت قرار داد و آزمود، به امامت رسانید

پس آیا هر امامی قبل از امامت باید رسول باشد؟ چون خدا ابراهیم را ابتدا رسول برگزید و تحت آزمایش های بسیار سخت قرار داد، کدام یک از ائمه تحت این آزمایش ها قرار گرفته اند؟ شما که می گویید آنها حتی از طفولیت امام هستند!!! و این نشان می دهد که تمام این ها را از جانب خود بر می بافید. ولی مگر امامان شما رسول بوده اند؟ خاتم پیامبران چه می شود؟ اگر از طریق ابراهیم که پدرش مشرک بود به رسولی که طبق قرآن پدر هیچ کس نبوده به علی!!! رسیده است، پس اولا اگر امامت مقام والایی است، چرا خدا نفرموده که رسول امام است؟ این ظلمی است بر مردم. در طول تاریخ تمام اهداف خدا فقط سعادت انسان است و خدا به صراحت می فرماید که هرگز از گفتن حق شرم نمی کند و بخاطر چیزی و کسی حق را کتمان نمی کند، ولی چرا وقتی به ائمه شما که می رسد همه چیز برعکس می شود؟

پس ابراهیم و محمد که امام بوده اند امامان چندم شما هستند ای 12 امامی ها؟ این درست نیست که خدا مقام امامت را به ابراهیم بدهد ولی ما او را امام خود ندانیم!

این همه توانایی به امام داده اید و همه را این گونه توجیه می کنید که به اذن الله هستند، از آن طرف می گویید که اطاعت از امام اطاعت از خدا و رسول است و درواقع واجب است

روایات بسیاری عرضه می کنید که هر کس به امامت اعتقاد نداشته باشد کافر است (ذکر این نکته لازم است: کافر بدلیل گمراهی اش کافر می شود، پس فرقی نمی کند اگر به جای کلمه کافر، بگویید کسی به امامت اعتقاد نداشته باشد گمراه است. کما این که آقای رفیعی در برنامه سمت خدا که رد بر سخنان شان در پست های قبل گذشت، این را گفتند. همه ی گمراهان اگر در زندگی دنیا مورد عنایت خدا قرار نگرفته باشند قطعی است که در آخرت بازخواست می شوند)

پس اگر اطاعت از امام و عدم اطاعت باعث سعادت یا کفر و گمراهی و جهنمی شدن می شود، باید الله این امام را به مردم می شناساند تا از او پیروی کنند و راه سعادت را پیش بگیرند چون می دانیم که الله تمام راههایی را که باعث سعادت انسان می شوند به روشنی و نه در قالب سر و راز و... بر مردم عرضه کرده است.

در قرآن داریم که رسولان برای سعادت انسان، به اذن الله برگزیده می شوند تا مردم را تذکر دهند و یادآوری کنند و از طرفی فرموده است که من به اینان اذن داده ام از آنها اطاعت کنید که راه سعادتان را که من می خواهم، از طریق آنها به شما نشان میدهم، هر کس از رسولان اطاعت نکند کافر است.

سوره احزاب آیات 45 و 46

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا

اى پیامبر، ما تو را فرستادیم تا شاهد و مژده‌دهنده و بیم‌دهنده باشى.(33:45)

وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا

و مردم را به فرمان خدا به سوى او بخوانى، و چراغى تابناک باشى.(33:46)

سوره مائده آیه 110

إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتِی عَلَیْکَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَکَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِیلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِی فَتَنْفُخُ فِیهَا فَتَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِی ۖ وَتُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِی ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِی ۖ وَإِذْ کَفَفْتُ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَنْکَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ

یاد کن‌ هنگامى را که خدا فرمود: «اى عیسى پسر مریم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور، آنگاه که تو را به روح‌القدس تأیید کردم که در گهواره [به اعجاز] و در میانسالى [به وحى‌] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم؛ و آنگاه که به اذن من، از گِل، [چیزى‌] به شکل پرنده مى‌ساختى، پس در آن مى‌دمیدى، و به اذن من پرنده‌اى مى‌شد، و کور مادرزاد و پیس را به اذن من شفا مى‌دادى؛ و آنگاه که مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بیرون مى‌آوردى؛ و آنگاه که [آسیب‌] بنى‌اسرائیل را -هنگامى که براى آنان حجتهاى آشکار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس کسانى از آنان که کافر شده بودند گفتند: این‌[ها چیزى‌] جز افسونى آشکار نیست.(5:110)

سوره ابراهیم آیه 11

قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَمُنُّ عَلَىٰ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَمَا کَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

پیامبرانشان به آنان گفتند: «ما جز بشرى مثل شما نیستیم. ولى خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت مى‌نهد، و ما را نرسد که جز به اذن خدا براى شما حجّتى بیاوریم، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»(14:11)

سوره احزاب آیه 36

هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و پیامبرش در کارى حکمى کردند آنها را در آن کارشان اختیارى باشد. هر که از خدا و پیامبرش نافرمانى کند سخت در گمراهى افتاده است.

 

همچنین خدا به فرشتگان اذن داده است و ایمان و اطاعت آنها را نیز واجب کرده است.

سوره نساء آیه 136

اى کسانى که ایمان آورده‌اید، به خدا و پیامبر او و کتابى که بر پیامبرش فرو فرستاد، و کتابهایى که قبلا نازل کرده بگروید؛ و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد، در حقیقت دچار گمراهى دور و درازى شده است.(4:136)

سوره بقره آیه 98

هر که دشمن خدا، و فرشتگان و فرستادگان او، و جبرئیل و میکائیل است [بداند که‌] خدا یقینا دشمن کافران است.(2:98)

 

این آیات، اذن خدا را به فرشتگان نشان می دهند.

سوره صافات آیه 2

سوگند به آن فرشتگان که ابرها را مى‌رانند،

سوره اعراف آیه 37

تا آنگاه که فرشتگان ما به سراغشان بیایند که جانشان بستانند، مى‌گویند: «آنچه غیر از خدا مى‌خواندید کجاست؟» مى‌گویند: «از [چشم‌] ما ناپدید شدند» و علیه خود گواهى مى‌دهند که آنان کافر بودند.(7:37)

سوره مریم آیه 64

و [ما فرشتگان‌] جز به فرمان پروردگارت نازل نمى‌شویم. آنچه پیش روى ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو است، [همه‌] به او اختصاص دارد، و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده است.(19:64)

سوره مدثرآیه 31

مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم،

سوره حاقه آیه 17

فرشتگان در اطراف آسمان قرارمی‌گیرند (و برای انجام مأموریتها آماده می‌شوند)؛ و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل می‌کنند!(69:17)

سوره تحریم آیه 6

ای کسانی که ایمان آورده‌اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی‌کنند و آنچه را فرمان داده شده‌اند اجرا می‌نمایند!(66:6)

سوره ذاریات آیه 4

و سوگند به فرشتگانی که کارها را تقسیم می‌کنند،(51:4)

سوره زخرف آیه 80

آیا آنان می‌پندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی آنان را نمی‌شنویم؟ آری، رسولان ما نزد آنها هستند و می‌نویسند!(43:80)

سوره فاطر آیه 1

ستایش مخصوص خداوندی است آفریننده آسمانها و زمین، که فرشتگان را رسولانی قرار داد دارای بالهای دوگانه و سه‌گانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در آفرینش می‌افزاید، و او بر هر چیزی تواناست!(35:1)

سوره انفطار آیات 10 تا 12

و قطعاً بر شما نگهبانانى [گماشته شده‌]اند:(82:10)

[فرشتگان‌] بزرگوارى که نویسندگان [اعمال شما] هستند؛(82:11)

آنچه را مى‌کنید، مى‌دانند.(82:12)

 

هم چنین اذن خدا بر شیاطین که به این آیه اکتفا می کنیم، البته آیات سرکشی شیطان و درخواست از الله برای مهلت و اذن الله به او کافی است.

سوره زخرف آیه 36

و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست!(43:36)

 

همانطور که خواندید، در این آیات خدا به وضوح اذن خود را به رسولان داده است و هم به فرشتگان، که یک سری اعمال را به اذن الله انجام دهند و در ادامه فرموده اطاعت از اینان واجب است به این دلیل که آنها سعادت شما را که من می خواهم به شما می گویند پس از ایشان اطاعت کنید و اگر دشمن شان باشید و مخالفت کنید کافر هستید چون به سعادتی که من از طریق آنها شما را راهنمایی کرده ام نرسیده اید

از طرفی خدا به جن نیز اذن داده است که انسان را وسوسه کند ولی چون ایمان به جن اصلا ربطی به سعادت انسان ندارد و بلکه باعث گمراهی اوست، خدا با آنکه به جن اذن داده نفرموده که به جن نیز ایمان بیاورید در غیر این صورت گمراه هستید، بلکه عکس آن صادق است

اگر براستی ایمان به امامت منصوص از جانب الله آن اندازه مهم است که سبب سعادت انسان ها و عدم اطاعت از آنها سبب گمراهی شان می شود، پس چرا خدا یکی از قدرت هایی که شما نسبت می دهید به امام و می گویید به اذن الله هست، در مورد آنها برای معرفی و اتمام حجت بر مردم نفرموده است؟ چرا الله تمام راههای سعادت انسان را بی آن که شرم کند و بترسد و تقیه کند و... در تمام طول تاریخ ذکر می کند، اما به ائمه شما که به میان می آیند اینطور می شود؟

خدا اذن خود را حتی به جن که ایمانش را فرض نکرده در قرآن آورده و اذن خود را به تمام کسانی که اطاعت از آنها سبب سعادت می شود داده و فرموده عدم اطاعت از اینان سبب دوزخ می شود و دشمنی با رسولان دشمنی با خداست

ما در این پست دنبال این نیستیم که از شما بخواهیم یک نصف آیه از این که عدم اطاعت از امام سبب دوزخ می شود یا اطاعت از او سعادت می آورد، بیاورید. کما این که نیست!

بلکه از شما می خواهیم همانطور که خدا به تمام کسانی که به علم خود الله ضروری است که به آنها ایمان داشته باشیم، اذن خود را به آنها در قرآن ذکر فرموده است، شما نیز آن اذنی را که خدا به امام عطا کرده است را از قرآن برای ما بیاورید!

این غیرممکن است که خدا امامت را در حدود خود قرار داده باشد ولی نه تنها اذنی که شما ادعا می کنید به او داده، نداده است بلکه حتی هرگز نصف آیه ای هم ذکر نکرده که اطاعت از امام واجب است

ما وقتی صحبت از اذن خدا می کنیم باید در کلام خود خدا دنبال آن بگردیم نه در کتاب هایی که هیچ حجتی نیستند. خدا در مورد کتاب های دیگر هرگز دلیل و سلطانی نازل نکرده و فقط کتاب خود را هدایتگر می داند

همانطور که ابتدا گفتم هر کسی می تواند در هر کتابی چیزی را به خدا نسبت دهد. خدا در کتاب خود به هر چیز ضروری ای که ایمان به آن باعث سعادت و عدم ایمان به آن باعث گمراهی می شود به روشنی آورده که این اذن من است به این بنده پس برای سعادتان از او اطاعت کنید.

وقتی امامت جایگاهی به آن اندازه والا دارد اما خبری از آن همه اذن هایی که شما ادعا می کنید نیست، یعنی در شریعت الله امامت نه تنها هیچ جایگاهی ندارد بلکه تمام حرف هایی که شما از جانب خدا به دروغ بر می بافید  که اذن به امام داده که این کار را انجام دهد و فلان و فلان، همه از ریشه باطل است

دروغی است که بر خدا می بندید و باید از کار خود بترسید اگر مومن هستید

 

پس ای مردم! خدا را آن گونه که شایسته ی خدایی اش هست مستقیم بخوانید و عبادت کنید چون احدی چون الله نمی شنود و نمی بیند. و بدانید چه ملک، چه جن و چه انس از عملش پرسیده خواهد شد و این خداست که از هر کاری که انجام دهد بازخواست نمی شود

این جمله عینا در قرآن آمده است و سبحان الله که او بیهوده سخن نمی گوید. از خدا بخواهید خالصانه، که در بخشش و عذابش از کسی اجازه نمی گیرد و با کسی مشورت نمی کند و احدی را در کارهایش شریک نمی کند

معنای اخلاص در دین را می دانید؟ معنای اخلاص جمله بالا بود که با رنگ سبز برجسته شده بود.!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

چرا خداوند در مورد روح انسان از آن تعبیر "روح خود" کرده؟ آیا روح جزیی از خدا بوده که در وجود انسان قرار گرفته است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا خداوند در مورد روح انسان از آن تعبیر "روح خود" کرده؟ آیا روح جزیی از خدا بوده که در وجود انسان قرار گرفته است؟

 

پاسخ به این سوال با دقت در آیات قرآن روشن است

همه چیز مرده است و این فقط ذات پروردگار است که همیشه زنده است

منظور از روح همان موجود حیات بخش است

خداوند است که به همه چیز روح و حیات بخشیده است

خداوند است که همه چیز را زنده می کند و می میراند

خداوند مالک است

خداوند از باب این که تنها خود منشاء حیات هستی است فرموده از "روح خود" در آن دمیدم، چون خداوند مالک روح است و دیگر مالک حقیقی و مجازی و قلابی ای در مورد روح در کار نیست!!!

چون این اوست که آن را می بخشد و این روح حیات بخش جز به امر خداوند به عنوان مالک او، به کسی داده نمی شود

پس طبیعی است که خداوند از آن به عنوان "روح خود" نام ببرد، چون خداوند تنها مالک روح است و مطلقا هیچ کس نمی تواند روح را به امر خود درآورد

چون در این صورت، اگر کسی بتواند روح را به امر خود درآورد، خالق می شود

کسی که بتواند حیات ببخشد، خالق است. و کسی جز خدا خالق نیست و مالک روح فقط خداست پس تعبیر روح خود از جهت مالکیت است.

.این پست در آینده به روز آوری می شود و مطالب به آن تکمیل می گردد 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

کسانی که مومنان را تنها به بهانه اخلاص شکنجه می دهند این را بخوانند

بسم الله الرحمن الرحیم

کسانی که مومنان را تنها به بهانه اخلاص شکنجه می دهند این را بخوانند

 

شاهد دستگیری، شکنجه و اعدام بسیاری از جوانان اهل سنت در ایران هستیم، تنها دلیل دستگیری آنان این است که خدا را به یگانگی ستایش می کنند!

این پست خطاب به کسانی است که باعث آن شکنجه ها، چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم هستند و همچنین کسایی که می گویند: بزار دشمنان ولایت علی را دستگیر کنن و بکشن و بفرستن پیش همون عمرشون!!!"

اصطلاحا می گویند کافر همه را به کیش خود پندارد، این حرف در مورد این قشر افراد که دیگران را "عمرپرست" می داند صدق می کند. وقتی کسی خارج از اسلام و یا... بخواهد مسلمان شود، اگر گذرش به یک شیعه بیافتد، به او چه خواهد گفت؟ چگونه و به چه چیز او را می خواند؟

غیر از این است که او را بسوی علی فرا می خواند و می گوید باید حاجتی که داری بواسطه علی به خدا بگویی؟

خب یک مومن چی؟ همان کسی که انگ "عمر پرست" بودن به او میزنند؟ آیا او نیز شخص غیر مسلمان را فرا می خواند که "عمر" را واسطه کند؟ و یا هر حرف دیگری که او را بسوی عمر فراخواند؟ یا آنکه به او می گوید: خدا همه جا ناظر است و می شنود و قول اجابت داده است و طبق آیه 16 سوره بروج دقیقا خدا خود فاعل است و نیازی به کسی ندارد تا کاری را انجام دهد سخنی را بشنود و... پس از او بخواه.

فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ

هر چه را بخواهد (خود) انجام مى‌دهد.(85:16)

حالا با مقایسه طریق دعوت مومن با شیعه، آیا در دعوت مومن اسمی از عمر برده شد؟ کسی گفت بیا عمر را واسطه کن؟ پس کسایی که مخلصان دین خدا را "عمر پرست" خطاب میکنن، حرف باطلی را میزنند، البته شاید عمر پرست به این خاطر می گویند که خود عمر همانند رسول الله و علی بن ابی طالب و هزاران رسول دیگر به مردم می گفت فقط الله

در مملکتی که مومنان را بخاطر مومن بودنشان و اخلاص در دین، شکنجه و اعدام می کنند، دیگر اسم "اسلامی" نگذارید؛ قطع بر یقین آنجا بلاد اسلام نیست. چون اسلام و قرآن خود می گوید مومن شوید و دین خود را خالص کنید و خدا خود مدافع مخلصان است.

اما کسانی هستند که چه بصورت مستقیم و چه غیر مستقیم باعث می شوند بندگان خدای رحمان که دین شان را برای او خالص کرده اند، دستگیر و شکنجه و اعدام می کنند. تنها دلیل دستگیری و شکنجه بندگان مخلص همانطور که از اسم شان نیز پیداست، اخلاص شان است

ای کسانی که این بندگان مخلص را می کشید و اسم مومن و مسلمان را روی خود می گذارید، مگر نمی دانید که بدتر از این نیست که خدا کسانی را با این لفظ خطاب کند؟ مثلا عرض کند: " وای بر آنها که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند"

عقیده ما در مورد رسول الله-عمر-علی-عثمان-حسین-فاطمه-عایشه و... این است

تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ ۖ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ ۖ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ

آنها امتی بودند که درگذشتند. آنچه کردند، برای خودشان است؛ و آنچه هم شما کرده‌اید، برای خودتان است؛ و شما مسئول اعمال آنها نیستید.(2:141)

همه آن بزرگواران مسلمانانی بودند که از ما سبقت گرفتند، خدا به آنها حیات بخشید و فرصت زندگی داد، نهایت استفاده را بردند و تا توانستند برای آخرت خود جمع کردند و ما مومنان در پناه این که همه آنها را به یک اندازه دوست داریم و احترام می گذاریم، این گونه از خدا می خواهیم؛

وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ

کسانی که بعد از آنها [مهاجرین و انصار] آمدند و می‌گویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما سبقت گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه‌ای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!»(59:10)

در صدر اسلام نیز کسانی را که الله را به یگانگی یاد می کردند، شکنجه می دادند. خدا دلیل این شکنجه دادن را فقط همین می داند. فقط به جرم این که دین شان را برای الله خالص کرده و او را به یگانگی ستایش می کردند.

خداوند در سوره بروج خطاب به شکنجه گران می گوید "وای بر شما از آتش جهنم"

شکنجه گران و کسانی که نقشی به هر طریقی در این فرایند دارند آیات سوره بروج را از اول تا انتها بخوانند

شما بندگان خدای رحمان را فقط به این دلیل شکنجه می دهید که می گویند: فقط الله؟ با چه پررویی اسم مومن روی خود می گذارید؟ بلکه شما منافق و فاسق هستید!

 

با هم آیات سوره بروج را بخوانیم، براستی اگر شکنجه گران مومن باشند باید به خود بیایند و در وقت خواندن این آیات بدنشان از ترس خدا بلرزد و مو بر بدنشان سیخ شود، اگر مومن باشند! اگر!!!

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ

قسم به آسمان که دارنده برج هاست،(85:1)

 

وَالْیَوْمِ الْمَوْعُودِ

و قسم به روز موعود،(85:2)

 

وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ

و قسم به شهادت‌دهنده و آنچه بدان شهادت دهند،(85:3)

 

قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ

مرگ بر اصحاب اُخدود (آدم‌سوزان خندق).(85:4)

 

النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ

همان آتش مایه‌دار [و انبوه‌].(85:5)

 

إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ

آنگاه که آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند.(85:6)

 

وَهُمْ عَلَىٰ مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ

و بر آنچه بر سر مؤمنان مى‌آوردند، شاهد بودند.(85:7)

 

وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ

و هیچ عیبى در آنها نیافته بودند جز آنکه به خداى پیروزمند در خور ستایش ایمان آورده بودند.(85:8)

 

الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

همان [خدایى‌] که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست و خدا[ست که‌] بر هر چیزى گواه است.(85:9)

 

إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ

کسانى که مردان و زنان مؤمن را آزار کرده و بعد توبه نکرده‌اند، ایشان راست عذاب جهنم، و ایشان راست عذاب سوزان.(85:10)

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ

کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، براى آنان باغهایى است که از زیر [درختان‌] آن جویها روان است؛ این است [همان‌] رستگارى بزرگ.(85:11)

 

إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ

آرى، عقاب پروردگارت سخت سنگین است.(85:12)

 

إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَیُعِیدُ

هم اوست که [آفرینش را] آغاز مى‌کند و بازمى‌گرداند.(85:13)

 

وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ

و اوست آن آمرزنده دوستدار [مؤمنان‌].(85:14)

 

ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ

صاحب ارجمند عرش.(85:15)

 

فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ

هر چه را بخواهد انجام مى‌دهد.(85:16)

 

هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْجُنُودِ

آیا حدیث [آن‌] سپاهیان بر تو آمد؟(85:17)

 

فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ

فرعون و ثمود (که چه قوم قدرمندی بودند و مومنان را شکنجه می دادند، عاقبت شان چه شد؟)؟(85:18)

 

بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی تَکْذِیبٍ

[نه،] بلکه آنان که کافر شده‌اند، در تکذیب‌اند؛(85:19)

 

وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِیطٌ

و خدا از همه سو بر آنها احاطه دارد.(85:20)

 

بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ

آرى، آن قرآنى ارجمند است،(85:21)

 

فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ

که در لوحى محفوظ است.(85:22)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

ما بد می گوییم یا مسیحیان؟!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

ما بد می گوییم یا مسیحیان؟!!!

 

با وجود اینکه قرآن دم دست مان هست، جدا جای تعجب و تاسف بی نهایت دارد از کسانی می شنوی که می گویند مشرکان مکه، شرک شان این بود که می گفتند: این بت ها خدا هستند!!!

در پست های قبلی به آیات زیادی در رد این حرف که فقط برای زینت دادن حرف باطل شان آن را ادعا می کنند، آورده شد. در این پست کوتاه اما به آیه ای دیگر اشاره می شود

بر طبق قرآن به گمراهان می گوییم نه از کسی غیر خدا بخواه و نه کسی غیر خدا را بخوان و نه کسی غیر خدا را شفیع بگیر چون شفاعت فقط از آن کسی است که مالکیت از آن او باشد

آنها می گویند عمل ما که مثل عمل مشرکان مکه نیست و ما فلانی را خدا نمی دانیم! این حربه را شیطان همیشه بکار برده است و عمل، عمل کننده گان را همیشه در نظرشان با کوچک جلوه دادن آراسته است. گمراهان امروزی همانگونه که می گویند عمل ما بدتر و مثل مشرکان مکه نیست، این دقیقا کلام مشرکان مکه نیز بود

چطور؟

عزیزان! مشرکان مکه اولا هرگز بت را خدا نمی دانستند و دوما عمل خود را بهتر از هر آیین دیگر می پنداشتند

وقتی رسول آیاتی را بر آنها می خواند در مورد این که مسیحیان عیسی را پسر خدا می دانستند، مشرکان به پیغمبر می گفتند: ای محمد! ما که بدتر از آنها نمی گوییم، مگر نمیدانی آنها شرک می گویند که عیسی پسر خداست؟ مگر ما اینگونه می گوییم؟ ای محمد! مگر ما می گوییم این بتان پسران خدا یا خدا هستند؟ عمل ما بدتر از آنها نیست. ما فقط می گوییم اینان نمادهایی از بندگان مخلص خدا هستند که نزد خدایند و ما نمادشان را برای خودمان ساخته ایم تا از آنها برای خود نزد خدا، بخواهیم که طلب شفاعت کنند

این آیات روشنگر را بخوانید

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ

اگر از آنها بپرسى: چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟ مى‌گویند: آنها را آن پیروزمند دانا آفریده است.(43:9)

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ

اگر از ایشان بپرسى که چه کسى آنها را آفریده است، مى‌گویند: الله. پس چرا از حق روى مى‌گردانند؟(43:87)

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ

اگر از آنها بپرسى: چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه را رام کرده است؟ خواهند گفت: خداى یکتا. پس، از چه روى عقیده دگرگون مى‌کنند؟(29:61)

 

وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ

و چون داستان پسر مریم آورده شد، قوم تو به شادمانى فریاد زدند،(43:57)

وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ۚ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ

و گفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او؟ و این سخن را جز براى جدال با تو نگفتند، که مردمى ستیزه‌جویند.(43:58)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN