وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقاید اهل سنت، پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اهل سنت» ثبت شده است

مکر آنان شکستن قلم است

بسم الله الرحمن الرحیم

مکر آنان شکستن قلم است

 

خداوند نه تنها سوره ای به نام قلم نازل فرموده است بلکه به قلم سوگند یاد می کنند

ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ

ن، سوگند به قلم و آنچه می نویسند،(68:1)

بعد آقایان ترس شان از قلم است و نویسندگان را می کشند

خداوند نوشتن را دلیل بر این نمی داند که دین حقی که نازل فرموده از بین می رود، یعنی الله از شریعت نازل کرده اش اطمینان دارد که حق است، برای همین دعوت می کند و به مبارزه می طلبد که آیه ای بیاورید و به رسول نمی گوید که وقتی آیه ای آوردند آنها را بکش بلکه کارشان را به قیامت وا می گذارد و فقط با حالت تهدید نسبت به آخرت که می خواهد عذاب آخرت را بر آنان گوش زد کند می گوید مرگ بر آنان که برای مقابله بر خاسته اند جزای دروغ بستن بر الله را در روز قیامت خواهند دید. و جالب است که الله نعمت این دنیا را هم از آنان نمی گیرد!!!

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ ۚ أُولَٰئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُمْ مِنَ الْکِتَابِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَیْنَ مَا کُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ

چه کسی ستمکارتر است از آنها که بر خدا دروغ می‌بندند، یا آیات او را تکذیب می کنند؟! آنها نصیبشان را از آنچه مقدّر شده (از نعمتها) می‌برند؛ تا زمانی که فرستادگان ما به سراغشان روند و جانشان را بگیرند؛ از آنها می‌پرسند: «کجایند معبودهایی که غیر از خدا می‌خواندید؟» می‌گویند: «آنها (همه) گم شدند» و بر ضدّ خود گواهی می‌دهند که کافر بودند!(7:37)

بعد آقایان چکار می کنند؟ ترس شان از قلم است و شکنجه و زندانی و اعدام می کنند. خطاب به شما باید گفت الله دین حق را نازل فرمود و از آن اطمینان داشت و دعوت به مبارزه کرد. اگر شما نیز همان دین حق الله را تبلیغ می کنید "هرگز" نباید ترسی از این بابت داشته باشید که دیگران شما را نقد کنند.

أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ

آیا آنها می‌گویند: «او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست می گویید، یک سوره همانند آن بیاورید؛ و غیر از خدا، هر کس را می‌توانید (به یاری) طلبید!»(10:38)

 

آنها در حال پیاده کردن مکری بسیار بزرگ هستند، مکری که زینت داده شده است

اگر از بیرون به این مکر بنگریم زیاد پیچیده نیست

وقتی واژه "صدور انقلاب" را به زبان آوردند و وقتی که به نحوه روی کار آمدن خودشان دقت کنیم، مکرشان لو می رود. در ابتدای کارشان هر وعده ای می دهند، امتیازاتی می دهند اما همه آن فقط یک نمایش در قالب مکرشان است. مثلا در حال حاضر در افغانستان جنگ زده کارهای فرهنگی می کنند در حالی که همه این ها جزء یک مکر بزرگ است

وقتی با فراری دادن شاه حکومت تشکیل دادند، وعده های خوبی به مردم دادند. ولی همه آن ها توخالی بود. هرگز به ارتش اعتماد نکردند و نیرویی دیگر که از همه نظر وابسته به خودشان بود را بنام سپاه پاسداران تشکیل دادند

کاری که در عراق و یمن و لبنان کردند نیز همین گونه است. آنها سعی دارند با ضعیف نشان دادن ارتش، نیروی خودشان را به مردم تحمیل کنند

این در حالی است که آنها خود آشوب را بوجود می آورند، خود آشوب گرند و خود آشوبی که بانی آن هستند را خاموش می کنند و از خود قهرمان می سازند

نمونه بسیار واضع آن عقب نشینی ارتش از تکریت در عراق و فرار ارتش در دوران آغاز حمله زاعش در دیگر شهرهای عراق بود

ارتش را با دستور مستقیم عقب می کشند و به مردم اینطور القا می کنند که فرار کرده است. از آن طرف شبه نظامیان منحوس خودشان را به خط می فرستند و این گونه به آن مشروعیت می بخشند و از آنها در بین مردم با عنوان قهرمان یاد می کنند و کم کم نیروی غالب و جایگزین ارتش می شود یا مثل ایران ارتش آن کشور بیشتر عروسک خیمه شب بازی می شود

دقیقا همان کاری که در ایران در مورد سپاه کردند و با تبلیغات زیاد و انگ خیانتکار به وطن و از این گونه القاب، فرماندهان ارتش را فتل عام کردند

در دوران جنگ با تبلیغات علیه ارتش شرافتمندی که عراق را زمین گیر کرده بود، اینطور به مردم گزارش می دادند که ارتش شکست خورده در حالیکه عکس آن صادق بود و اگر ارتش در دوران ابتدایی حمله صدام به ایران نایستاده بود حکومت همان سال اول ساقط می شد

این گونه ارتش را از قدرت کنار گذاشتند و نیروی سرکوبگر و وابسته به خودشان یعنی سپاه را به قدرت رساندند

کاری که در حال حاضر در عراق و... نیز در حال انجام است دقیقا همین نحوه به قدرت رسیدنشان در ایران است و این همان صدور انقلاب است

چند روز پیش نیز خواستند در نیجریه این عمل را پیاده کنند که به شکست انجامید و با برخورد قاطع ارتش رو به رو شدند

تعجبی نیست که در رسانه های فرافکن شان بگویند ارتش نیجریه مقصر است. در حالیکه شیعیان نیجریه طرح ترور فرمانده ارتش را اجرا کردند و شورش کردند

نقشه آنان به شکست انجامید و فرمانده ارتش از ترور نجات یافت و بخاطر این خیانت و ترور به حزب الله نیجریه حمله کرد و با قاطعیت پوزه شورشیان را به خاک مالید

حالا یک سوال از خود بپرسید اگر یکی از علمای اهل سنت افرادی را در ایران تحریک کند و علیه امنیت ملی ایران بایستند و سپاه همین برخورد که در نیجریه شده را با آنها انجام دهد شما روی سنی ها برچسب شورشی و تجزیه طلب... وارد می کنید. پس چرا همین قضاوت را در مورد نیجریه نمی کنید؟ قضیه در نیجریه نیز همینطور است. ارتش رسما به مقابله و در دفاع از امنیت ملی کشورش بپا خواسته است و این طبیعی است. اگر دفاع از امنیت ملی نیجریه جرم است. پس کارهایی که در ایران بنام امنیت ملی می شود چرا جرم نباشد؟!!!

کسانی که در مورد عملی که در نیجریه صورت گرفت با دهان پر حرف می زنند

این قضیه را باید به آنها یادآور شد، آقایان و خانم ها، بعد از ترور نافرجام آیت الله خامنه ای و آن همه ترور که در دوران اول انقلاب صورت گرفت

برخورد نظام ایران با دیگران چگونه بود؟ برخورد نظام ایران با زندانیان بعد از شورش نافرجام گروه مجاهدین خلق چه بود؟ آیا جز این بود که دست به اعدام های سراسری زندانیانی زدند که هیچ ربطی به شورش نداشتند؟ شما به حومت بخاطر این برخورد ها حق می دهید؟ اگر ریاکارانه و از روی تقیه می گویید کار نظام ایران هم مثل ارتش نیجریه مورد تاییدمان نیست. پس هر اسمی تحت عنوان ارتش جنایتکار نیجریه و... روی آنها می گذارید همان اسم را هم باید روی نظام خود نیز بگذارید

هر حکومتی که در قدرت است، این حق را برای خود محفوظ می داند که وقتی گروهی قصد ترور عالی رتبه ترین مقاماتش را داشته باشند با آنها برخورد کند زیرا وقتی راه مسالمت آمیز باز است ترور پذیرفته نیست

از آن طرف برخورد بیرحمانه حکومت با شورشیان نیز پذیرفته نیست و این دو طرفه است

اگر در ذهن بسته شما اقدامی که در نیجریه صورت گرفت جنایت است، پس اعدام هایی که بعد از آن وقایع در ایران صورت گرفت چرا جنایت به حساب نمی آورید؟ این چه منطقی است که بر ذهن شما حاکم است؟

واقعیت این است که هر حکومتی برای در قدرت ماندن می جنگد. نه فقط ایران بلکه هیچ کشوری هرگز نمی پذیرد که گروهی با ترور و... سعی در شورش داشته باشند

ایران نمی پذیرد برای مثال عربستان عرب های اهواز را تسلیح کند که علیه کشور شورش کنند

چند شب پیش همسر رهبر شورشیان را در تلویزیون ایران دیدم که فارسی صحبت میکرد!!!

این نشان از رابطه نزدیک با ایران دارد و وابسته بودنشان را به ایران می رساند و همینطور عکسی از رهبر شورشیان که پشت سرش عکسی از آیت الله خامنه ای بود. خب این چه معنی ای جز این می دهد که از ایران خط می گیرند و تسلیح می شوند؟

چرا هر گروهی که ایران حامی آن است در کشورهایشان دست به اقدامات ضد حکومتی می زنند؟ حوثی، حزب الله بحرین و... آیا در نظر شما پذیرفته است که دیگر کشور ها مخالفان حکومت ایران را در داخل تسلیح کنند؟ می پذیرید؟

می گویید شیعیان نیجریه مورد ظلم واقع می شوند؟ این توجیه مسخره شماست؟ جز این توجیه دیگری ندارید که رو کنید. پس انصاف شما در مورد ظلمی که در کشور خودتان به اهل سنت می کنید چرا خاموش است؟

شما آزادی را برای اقلیت شیعه در دیگر کشورها می خواهید؟ به شما چه مربوط؟ چرا بر نمی تابید که دیگر کشور ها حمایت آنچنانی از اقلیت های ایران کنند؟

چرا حمایت دیگران از اقلیت ها در ایران اسمش دخالت است ولی حمایت شما در مورد دیگران در کشورهای مختلف اسمش دخالت نیست و احقاق حق هست؟ این تناقض ها برای چیست؟ اگر حمایت شما از آن ها که اقلیت هستند مشروع است پس حمایت دیگران نیز از اقلیت های ایران باید مشروع باشد

شما در حالی دم از آزادی و احقاق حقوق شیعیان در کشورهای دیگر می زنید که کمترین آزادی را برای اقلیت های کشور خودتان قایل هستید و تا کسی دست به قلم شد او را فتنه گر و آشوبگر خطاب و سرکوب می کنید. نه ترور و نه اسلحه بدست، توجه کنید فقط دست به قلم شدن، نمونه بارز آن ستار بهشتی وبلاگ نویس که یک کارگر تنها بود و در وبلاگش می نوشت و توسط وزارت اطلاعات بازداشت و به فجیع ترین شکل ممکن بعد از 4 روز در اثر شکنجه کشته شد

درواقع ترس شما از اسلحه نیست بلکه ترس شما از قلم بیشتر است

هیچ مخالفی در ایران خواهان به اشوب کشیده شدن کشورش نیست آنها فقط خواهان این هستند که بتوانند دست به قلم شوند و بخاطر قلم اعدام و زندانی و شکنجه نشوند

اگر شما این حق را قایل شوید، حکومت از دست تان نمی روید مگر این که خود نیز به این واقف باشید که حکومتی باطل هستید که صادق نیستید و با قلم رو می شوید

 

در پایان باید گفت: همه این ها بازی رسانه ایست و متاسفانه مردم ایران نیز بسیار تحت تاثیر رسانه ها هستند و حاکم ایران به خوبی این را می دانست که رسانه های ایران را در دست خود گرفت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

رد برداشت عصمت از آیه تطهیر یعنی آیه 33 سوره احزاب

بسم الله الرحمن الرحیم

رد برداشت عصمت از آیه تطهیر یعنی آیه 33 سوره احزاب

توجه: این مقاله در جهت اثبات این نیست که علی بن ابی طالب (داماد و پسر عموی رسول الله) و فرزندان بزرگوارش از مصادیق آیه تطهیر و اهل البیت نیستند، بلکه در جهت اثبات این است؛ خطاب این آیه در درجه اول به زنان رسول است و هم چنان که بعد از نازل شدن این آیه حسن، حسین و علی به خواست قلبی رسول جزء اهل البیت او شدند، پس هر ادعایی (عصمت) به کلمه اهل البیت بچسبانید در صف نخست به زنان رسول و سپس به فاطمه و... برمیگردد .

 

می خواهیم مثل گمراهان نباشیم که یک بخش از آیه را می خوانند و چشم شان را بر ادامه همان آیه می بندند و با این عمل زشت حرف در دهان گوینده که الله است می گذارند. شما برای این که حرف کسی را بفهمید باید حرف هایش را از اول بشنوید نه این که از وسط حرف هایش یک بخشی را انتخاب کنید و به جای این که بیایید کل حرف هایش را کنار هم بگذارید تا به برداشتی که مد نظر آن شخص بوده برسید، به باطل و به زشتی یک قسمت خاص از گفته هایش را انتخاب و جدا کرده و فقط از همان قسمت کل حرف هایش را برداشت کنید. در حالی که اگر کل حرف را می شنیدید او یک منظور مشخص دارد و اگر از وسط حرف بخواهید که برداشت کنید، برداشت متفاوتی از آن می شود. زشتی کار در این جاست که شخص کلی توضیحات می دهد و شما کل توضیحات را فقط در بخشی از صحبت ها خلاصه می کنید که منظور شخص آن نیست.

بحث بر سر آیه 33 سوره احزاب هست که به آیه تطهیر مشهور است؛ پس لطفا با علم و منطق وارد شوید

وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا

و در خانه‌های خود بمانید، و هم چون دوران جاهلیّت ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل البیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد

سوره احزاب آیه 33

بسیاری از عوام چون در تمام طول زندگی شان شنیده اند که اهل البیت ائمه هستند، وقتی قرآن باز می کنند و به این آیه می رسند با خود تصور می کنند که منظور قرآن همان اهل البیتی است که در نظر آنهاست. گمراهان درواقع پیشفرض خود را از قبل اثبات شده دانسته اند. یعنی وقتی به آیه می رسند تصور می کنند که ما اهل البیت داریم قرآن هم لفظ اهل البیت را ذکر کرده پس ما بر حق هستیم!!! در آیه بالا قسمتی که با قرمز مشخص شده، استناد گمراهان است، و می بینید که رنگ قرمز دنباله رنگ مشکی است و مورد استناد آن ها کل آیه نیست بلکه بخشی از آیه است

 

اکنون به دلایل گمراهان می پردازیم

دلیل اول، می گویند "انما" که در این بخش از آیه آمده ادات حصر است یعنی عده خاصی را شامل می شود و آن عده بخصوص زن های رسول نیستند چون زن آدم جزء اهل البیت او به حساب نمی آید، بلکه اهل البیت شامل فاطمه ایست که در زمان نزول این آیه شوهر کرده است و اهل البیت خودش را دارد و علی بن ابی طالب ایست که پسر عموی رسول است و فرزندان این بزرگواران یعنی حسن و حسین؛ دلیل این حرف از آنجاست که رسول به اعتقاد گمراهان همین چند نفر را زیر عبای خود جا داد و چون انما ادات حصر هست فقط شامل کسانی می شود که زیر عبای رسول بوده اند

دلیل دوم کلمه "یرید الله" است و می گویند چون در اینجا با توجه به این که الله فرموده: "خدا می خواهد" که شما اهل البیت را معصوم کند و رجس و پلیدی را از شما دور کند. پس خدا اراده کرده و صرف اراده خدا قطعیت انجام آن را می رساند این نوع از اراده خدا تکوینی است. بعبارتی دیگر، خدا بگوید "باش" آن موجود "می شود"

تعریف اراده خداوند طبق نظر آیت الله مکارم شیرازی

اراده ی تکوینی: این اراده خدا تخلف ناپذیر است و به طور حتم و یقین اتفاق خواهد افتاد. خداوند به انسان اختیار و آزادی داد و بر اساس آزادی او را مکلف کرد و مورد خطاب دستورات خود قرار داد .

اراده تشریعی: خدای سبحان از انسان آزاد و مختار می خواهد یک سری کارها را انجام بدهد و یک سری کارها را انجام ندهد . بنابراین خداوند متعال اراده کرده است که انسان به اختیار خود به سمت خوبی ها برود و از بدیها پرهیز کند و این اراده تشریعی الهی است.

دلیل سوم ضمیر "کم"  در کلمه "عنکم" می باشد

می گویند چون که قبلا برای همه افعال، ضمیر مونث "کن" آمده و مخاطب زن های رسول بوده اند حالا که ضمیر مذکر "کم" ذکر شده پس مخاطب زنان رسول نمی توانند باشند و چون خود رسول به زعم آن ها جزء اهل البیت خود محسوب نمی شود!!!. پس "کم" به قاطمه-علی-حسن-حسین برمیگردد.

ترس آن ها از این که بپذیرند رسول جزء اهل البیت خودش محسوب می شود!، بخاطر این است که در این صورت زن های رسول نیز جزء اهل البیت قرار می گیرند برای همین مجبورند بگویند که مخاطب رسول نیست و رسول جزء اهل البیت خودش محسوب نمی شود!

دلیل چهارم خود کلمه اهل البیت است و معتقد اند، زنان جزء اهل البیت مرد بحساب نمی آیند!

 

با هم دلایل بطلان این 4 دلیل را بخوانیم

می دانیم که الله از آیاتش منظور مشخصی دارد، یا تفسیر شما گمراهان مد نظر الله بوده یا تفسیر ما. اگر عقیده شما کاملا همان منظور خداست، پس عقل خود را قاضی کنید. کلام خدا که تضادی ندارد اگر منظور الله همان برداشت شماست هرگز نباید تضادی داشته باشد.

 

در جواب دلایل ذکر شده حول کلمه "انما"

در این جا "انما" حصر در افراد نیست بلکه حصر در موضوع است و موضوع نیز همان تطهیر و پاک کردن است.

یعنی خدا هرگز نفرموده فقط و فقط می‌خواهم شما اهل البیت را تطهیر کنیم
بلکه فرموده هدف از این امر و نهی کردن فقط و فقط تطهیر کردن است

مثال: تو و برادر کوچکت در بازی خود را کثیف کرده اید؛ بعد مادر شما می گوید: پسرای من! بیایید شما را حمام کنم. شما می گویید: نه نمیایم. بعد مادرتان می گوید: فقط می خواهم شما را حمام کنم که تمیز باشید، همین. توی حمام که شما را خفه نمی کنم

این حصر و "انما" در این جمله آیا برمیگردد به تو؟یا برادرت؟یا عمل استحمام و تمیز کردن شما؟

خدا هم همین گونه فرموده است: منظور الله با توجه به آیات قبل این است که؛ امر و نهی کردن شما در آیات قبل که گفتیم این کار را بکنید و آن کار را نکنید، به شرط اجرای آن به صورت کامل توسط شما باعث پاکی شما می شود، این امر و نهی را کردیم چون می خواهیم پاک تان کنیم نه این که جز شما کس دیگری را پاک نکنیم؛ بلکه هر کسی با رعایت این دستورات از گناه پاک خواهد شد. خدا دین نازل نکرده برای چند نفر که فقط آن ها را از رجس و پلیدی شیطان پاک کند و بقیه را این چنین نکند و رها کند. بلکه دین نازل کرده تا همه انسان ها را با نماز و زکات و... از رجس پاک کند. با توجه به این که افعال مضارع؛ یعنی مربوط به زمان حال هستند، و با توجه به این که پاک کردن مستلزم ناپاکی است، پس قبل از آن اهل البیت پاک نبوده اند. صحیح نیست به یک معصوم بگوییم می خواهم تو را معصوم کنم!!! آیا تعقل نمی کنید؟

ضمن این که با توجه به گفته خودتان که می گویید "انما حصر است و فقط آن دسته از افراد را شامل می شود که زیر عبای رسول بوده اند" پس این عصمت را "هرگز" نمی توانید به دیگر ائمه نسبت دهید چون بقول خودتان اینجا حصر آمده و قانون حصر طبق برداشت شما اگر در این آیه ذکر شده باشد می گوید که تطهیر فقط شامل همان 4 تفر می شود و نسبت دادن این آیه به بقیه ائمه باطل است

 

در جواب "یرید الله" و اراده تکوینی

قبل از هر چیز به این نکته توجه داشته باشید که گمراهان به "جبر" معتقد نیستند (منظور این نیست که ما معتقدیم) و وقتی اراده تکوینی را برای این آیه برداشت کنند دیگر نمی توانند اختیاری برای معصومین قایل شوند. اگر در آیه تطهیر اراده را تکوینی بدانیم چون خدا اراده نکوینی کرده آن ها مجبور خواهند بود و هر کس در مقابل اراده تکوینی خدا برای کسی دیگر اختیار قایل شود مرتکب شرک شده است. مثلا بگوید خدا در مورد فلانی اراده تکوینی دارد ولی فلانی به اختیار خود عمل می کند.

منظور از یرید الله این است: وقتی خدا بخواهد از اختیار ما خارج است یعنی مثلا خدا به ما قدرت اختیار داده است کسی نمی تواند تغییر بدهد؛ یا اراده کرده است که زمین به دور خودش بچرخد، و ما این وسط انتخابی نداریم ما نمی توانیم در مقابل اراده تکوینی خدا تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم

بنابر آیه:

هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها می‌گوید: «موجود باش!» و آن، فوری موجود می‌شود

سوره بقره آیه 117

تضاد های این نظر که در آیه تطهیر اراده تکوینی بوده است؛ خدا به دو صورت "می خواهد" یکی این که ما هیچ اراده ای در مقابل خواست او نداریم و دیگر این که او برای ما حق انتخاب قایل می شود. افعال در آیه تطهیر مضارع آمده است "می خواهد" و مشروط به انجام افعال و اوامر و نواهی ای است که قبل از آن آمده اند. اگر افعال به صورت فعل ماضی می آمد درست می بود یعنی" خدا خواست". البته حتی در آن صورت نیز باز خدا امر و نهی کرده است. وقتی خدا امر و نهی کرد پس یعنی اختیار داده که می توانیم از آن دستور یکی را برگزینیم، مثلا دستور داده: نماز بخوانید اگر نخوانید آتش بر شما عرضه می شود. این جا خدا دیگر اراده تکوینی ندارد. چون ما می توانیم یکی از راهها را انتخاب کنیم. وقتی حرف از انتخاب کردن برای ما از میان دستورات الله به میان بیاید، آن اراده الله تشریعی است درست نیست هر جا خواندیم خدا می خواهد آن را بر هوای نفس خود اراده تکوینی برداشت کنیم بدون آن که عقل خود را به کار بریم

کلمه "یرید الله" در قرآن فقط در این آیه نیامده است. عینا مثل همین آیه و با همین شرایط، در آیه 6 سوره مائده نیز هست

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ ۚ وَإِنْ کُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ مِنْهُ ۚ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

اى مؤمنان، چون به [قصد] نماز برخیزید، روى خود و دستهایتان را تا آرنج ها بشویید و سرتان را مسح کنید و پاهایتان را تا دو قوزک [بشویید] و اگر جنب باشید، غسل کنید. و اگر بیمار یا مسافر باشید و یا کسى از شما از موضع قضاى حاجت بیاید و یا با زنان آمیزش کرده باشید، آن گاه آبى نیابید، آهنگ خاکى پاک کنید، و از آن [خاک‏] رویتان و دستانتان را مسح کنید. خداوند نمى‏خواهد بر شما دشوارى قرار دهد. بلکه مى‏خواهد که شما را پاک بدارد و نعمتش را بر شما تمام کند، باشد که سپاس گزارید».

سوره مائده آیه 6

خداوند در این آیه مومنان را امر و نهی فرموده است، مومنان می توانند اطاعت کنند یا نکنند در هر صورت مجیور نیستند و اختیار نداشته باشند که نماز نخوانند؛ خدا در همین آیه فرموده: ای مومنان هدفم از این اوامر و نواهی به شما فقط این است که می خواهم پاک شوید

در این صورت اگر تعریف گمراهان صحیح باشد، پس ما فقط 4 معصوم نداریم بلکه کل مومنان معصوم هستند!!!

ببینید عزیزان! ما مومنان طبق این آیه فقط در صورتی پاک می شویم که طبق همین دستورات خدا که فرموده عمل کنیم؛ خدا دستور به وضو و غسل و ... داده، و ما اگر می خواهیم پاک شویم باید این اوامر را اطاعت کنیم. این اراده تکوینی خدا نیست بلکه اراده تشریعی خداست و ما اگر طبق این دستورات عمل کنیم پاک خواهیم شد. در آیه سوره احزاب نیز همین گونه است. خدا در آیه های قبل و در خود آیه 33 و آیه بعد دستوراتی را به زنان رسول می فرماید و سپس هدف خود را از این اوامر و نواهی عرض می کند.

اگر از "یرید الله" برداشت اراده تکوینی داشته باشیم، دیگر اوامر و نواهی را نمی کرد، و الان مذاهب و فرقه های مختلف با اختیار خود هر کدام سلیقه ای عمل نمی کردند چون طبق اراده تکوینی نمی توانستند به اختیار خودشان فرقه ای یک چیز را و فرقه دیگر دستور دیگر را قبول می کردند

فقط این نیست، سوره توبه آیه 103 را ببینید

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا

از مال‌های ایشان زکات بگیر که بدین کار پاکشان می‌سازی و آنان را تزکیه و پاک می‌کنی

پس طبق تعریف گمراهان از کلمه تطهیر، هر کس به رسول زکات داده باشد معصوم می شود!!! هرگز، این باطل است

مثل آیه قبل، افعال «تطهر» و «تزکی» در این آیه نیز مضارع آمده اند، یعنی مربوط به زمان حال می شوند درواقع منظور آیه این است که خدا می خواهد بگوید، هدف از زکات فقط این است که انسان‌ ها را از آلودگی به حرص و آز نسبت به مال دنیا، پاک کند و این پاکی از طریق عمل کردن به قانون زکات میسر می شود.

یعنی اگر می خواهید پاک شوید، پس زکات دهید تا پاک تان کنم و در آیه های بالا نیز به مومنان می فرماید اگر می خواهید پاک تان کنم باید وضو و غسل و... بجا بیاورید و خطاب به زنان رسول می فرماید اگر می خواهید پاک شوید این دستورات را رعایت کنید

در قرآن آیات زیادی در مورد اراده تشریعی خدا هست مثل: (بقره/ 185)، (نساء/ 26-28)

در آیات سوره‌ی احزاب نیز مقصود این است. چنان که خداوند درباره‌ی نماز فرموده:

وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۗ

نماز بگزار، که نماز آدمى را از فحشا و منکر باز مى‌دارد.(29:45)

حتی پیامبر شب و روز نماز می خواند و بسیار روزه می‌گرفت و این گونه اعمال در طهارت نفسانی اش مؤثر بود و در او تأثیر مثبت داشت و الا اگر جز این بگوییم و ادعا کنیم که اعمال عبادی و انجام اوامر الهی هیچ تأثیری در آن حضرت نداشته و مانند یک عمل لغو بوده باید به یاد داشته باشیم که از مزایای ایمان، اعراض  و دور شدن از لغو است و پیامبر هرگز کار بیهوده نمی کند.

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ

به تحقیق رستگار شدند مؤمنان:(23:1)

وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ

آنان که از بیهوده اعراض مى‌کنند،(23:3)

گمراهان ائمه را حتی قبل از نزول آیه 33 احزاب و از بچگی و قبل از بدنیا آمدن شان نیز معصوم و مصون از خطا می دانند؛ در آیه 33 احزاب که افعال مضارع و مربوط به زمان حال هستند؛ پس قبل از نزول آن آیه چه آیا معصوم بوده اند؟!!! در حالی که شما می گویید ائمه از بدو خلقت معصوم اند و چون اراده خدا تکوینی است پس دیگر اراده ای نمی توانند داشته باشند.

ضمن این که وقتی می گویید اراده تکوینی است؛ "هرگز" نمی توانید برای آنها اختیاری قایل شوید، قایل شدن اراده برای دیگری در مقابل اراده تکوینی الله برخلاف توحید و یگانگی الله است و با اصل توحید در تضاد مستقیم و روشن است. اگر اراده ای برای کسی در مقابل اراده تکوینی خدا قایل شوید مرتکب شرک شده اید. یعنی شما به کسانی قایل شده اید که اگر خدا بگوید باش آن ها می توانند نباشند! در حالی که خدا می فرماید اگر بگویم باش، موجودات در مقابل این اراده ام اختیاری ندارند.

عصمت بنا بر اراده تکوینی با اصل امامت و پیشوا بودن در تضاد و تعارض مستقیم است. اگر آن ها مثل ما اختیاری نداشته باشند اولا که این نشان می دهد از ما پایین تر هستند. چون ما اگر در محیط فساد قرار بگیریم به اختیار خود گناه نمی کنیم ولی آنها اگر در شرایط مشابه قرار بگیرند خواه و ناخواه اختیاری ندارند. پس عمل ما بسیار با ارزش تر است. دوما خدا در مورد آن ها اراده کرده و نمی توانند مثل ما گناه کنند پس مثل ما نیستند و هرگز اسوه و پیشوای ما نیستند، چون خدا در مورد ما اراده تکوینی نفرموده و ما هر اندازه سعی کنیم نمی توانیم مثل آن ها شویم پس ما هر اندازه سعی کنیم مثل شان نخواهیم شد و نتیجتا نمی توانند پیشوای ما باشند. پیشوای ما باید کسی باشد که مثل ما باشد اختیار داشته باشد تا ما بتوانیم مثل او عمل کنیم و دقیقا خدا به همین دلیل است که برای هر قومی از جنس خودشان رسول فرستاده است.

وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَىٰ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا

هیچ چیز مردم را از ایمان آوردن آنگاه که هدایتشان مى‌کردند، باز نداشت مگر اینکه مى‌گفتند: آیا خدا انسانى را به رسالت مى‌فرستد؟(17:94)

قُلْ لَوْ کَانَ فِی الْأَرْضِ مَلَائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَکًا رَسُولًا

بگو: اگر در روى زمین فرشتگان به آرامى راه مى‌رفتند، برایشان به پیامبر فرشته‌اى از آسمان نازل مى‌کردیم.(17:95)

برخی تلبیس و مغلطه می کنند و می گویند اراده خدا اینطور بوده که معصوم باشند ولی به اراده خود گناه نکنند و هرگز مرتکب گناه نشوند. در رد این مغلطه همین کافی که این مدعا در مورد سهو و خطا صادق نیست. یعنی آدم به اختیار خودش که دچار سهو نمی شود!!! در این آیه پیامبر فراموش کرد و دچار سهو شد!!!

وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ

 چون فراموش کنى، پروردگارت را به یادآر.(18:24)

تمام این حرف شما فقط و فقط ظن و گمان است و ظن و گمان انسان را به حقیقت نمی رساند

آنها هرگز به این سخن دانشی ندارند، تنها از گمان بی‌پایه پیروی می‌کنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بی‌نیاز نمی‌کند!(53:28)

خودتان تعقل کنید یعنی چه: خدا اراده کرده که به اختیار خود گناه نکنند؟!!!

 

در جواب ضمیر مذکر "کم"

گمراهان از قبول این که رسول را جزئی از اهل البیت خود بدانند اکراه دارند، چون در آن صورت طبق قاعده تغلیب زنان رسول نیز می توانند در ضمیر "کم" مورد خطاب قرار گیرند.

قاعده ی تغلیب قاعده ای است در زبان عربی که بر اساس آن اگر جمع زیادی از جنس مونث در بین آنها فقط یک جنس مذکر باشد ضمیر مخاطب برای آنها، قطعا مذکر خواهد بود. برای همین است گمراهان از قبول این که خود رسول جزء اهل البیت خودش باشد اکراه دارند!!! مثلا اگر جمعی زن که بین شان فقط یک مرد هست به شما سلام بگویند جواب شما به آن ها با جمع مذکر خواهد بود، یعنی می گویید: علیکم السلام

یک مثال در قرآن:

قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ

آیا از کار خدا شگفتی می‌نمایی رحمت خدا و برکاتش بر شماست [ای] اهل این خانه، بی‌گمان خدا ستوده و بزرگوار است

سوره هود آیه 73

مشاهده می کنید که فرشتگان با همسر ابراهیم هم کلام شده اند و جواب او را می دهند. در جواب زن ایراهیم ضمیر مفرد مونث ذکر شده (أَتَعْجَبِینَ) و این روشن است که خطاب آن ها مستقیما به خود زن ابراهیم بوده است یعنی " أَتَعْجَبِینَ" و بعد در ادامه همان پاسخ شان به زن ابراهیم او را با ضمیر مذکر "علیکم" خطاب قرار میدهند. ضمیر مذکر "علیکم" در ادامه جمله صرفا بخاطر این است که خود کلمه "اهل" جمع مذکر است. و اتفاقا ضمیر مذکر و سپس اهل البیت مورد استفاده در جواب ساره زن ابراهیم، روشن می کند که زن جزء اهل البیت است. برخی ادعا داشته اند که در این زمان ابراهیم فرزندی داشته در حالی که در آن زمان که فرشتگان این خبر را به ابراهیم عرضه داشتند، او اصلا فرزندی نداشته است. و ساره نازا بوده و او را به اسحاق و یعقوب مژده داده اند. توجه شما را به این نکته جلب می نمایم که گمراهان از طرفی زن آدم و خود مرد را با بی شرمی تمام جزء اهل البیت نمی دانند، پس می توانید بگویید در این آیه که فرشتگان برای مژده دادن بر ابراهیم به تولد فرزند آمده اند و قبل از آن ابراهیم فرزندی نداشته است، پس منظور از اهل البیت چه کسانی هستند؟ فرزند بدنیا نیامده (اسحاق و یعقوب و اسماعیل) و پسر عموهایش؟!!! در این جا خطاب به ابراهیم و ساره است ولی شما هیچ یک از این دو را از مصادیق اهل البیت نمی دانید، پس فرشتگان چه می گویند؟ با چه کسی سخن می گویند چرا تعقل نمی کنید؟

همسرش ایستاده بود، خندید؛ پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم.(11:71)

سوره هود آیه 71

وقتی ساره از فرشته سوال می پرسد و فرشتگان در حال جواب دادن به او هستند، معقول نیست وقتی در حال جواب دادن به سوال او هستند، چیزی بگویند که به او ربطی ندارد و به کسی دیگر اشاره کنند!! کلام پروردگار منقطع نیست و حکیمانه هست. یعنی مثلا فرشتگان طبق این حرف سخیف گمراهان گفته اند: ای زن، آیا از امر خدا تعجب می‌کنی در حالی که رحمت و برکات خدا بر شما (ای زید و عمرو و بکر) است؟! این چه جوابی که به آن زن می دهند؟! در کل اگر چنین جواب منقطعی باید داده شود؛ چرا از ابتدا ضمیر مونث آورده و خطاب به زن است و در جواب به زن است؟! اگر اشاره به دیگران دارد باید در ابتدای جمله خطاب را با آنان آغاز می کرد نه با ساره!!! جالب است که زن تعجب کرده و می خندد، بعد فرشتگان طبق استدلال گمراهان با کسی دیگر حرف میزنند.

همینطور در آیه 83 سوره اعراف

فَأَنْجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ

لوط و خاندانش را نجات دادیم. جز زنش که با دیگران در شهر ماند.(7:83)

در این آیه الله می فرماید "اهل و خاندان لوط را جز زنش نجات دادیم" این جمله در صورتی صحیح است که زن جزء اهل خانه لوط به شمار بیاید. در این جا الله زن لوط را به خاطر کفرش از اهل خانه لوط خارج می کند همانطور که در آیه زیر پسر نوح را از اهل خانه نوح با لفظ صریح خارج می کند. وقتی می گوییم انسان ها چشم دارند و با چشم می بینند جز کسانی که نابینا هستند. این جمله یعنی این که نابینا ها نیز انسان هستند. تلاشی که شما سعی می کنید زن را از اهل ندانید مثل همین است که یک نابینا را انسان ندانید!!!. وقتی زنان رسول جزء اهل البیت باشند، چون خطاب "یطهرکم" به اهل البیت است پس هر ادعایی که راجع به "یطهرکم" داشته باشید باید برای زنان رسول نیز قایل شوید.

همه پسر را جزء اهل می دانند و در آیه بالا نیز الله زن را جزء اهل دانسته ولی هم همسر لوط و هم پسر نوح را بدلیل کفرشان از اهل آنها بودن خارج می سازد، یعنی آن ها اهل خانه بوده اند و سپس بدلیل کفرشان خارج شده اند

وَنَادَىٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ

نوح پروردگارش را ندا داد: اى پروردگار من، پسرم از خاندان من است و وعده تو حق است و نیرومندترین حکم‌کنندگان تو هستى.(11:45)

قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ

گفت: اى نوح، او از خاندان تو نیست،

در آیه 33 سوره احزاب هم به همین شیوه است

چطور ممکن است کل آیات قبل و همینطور خود همان آیه خطاب به زن های رسول باشد و بعد منقطع شود و به یکباره کسی دیگر را مورد خطاب قرار دهد! و سپس دوباره مورد خطابش زنان رسول باشد. اصلا معقول و مقبول نیست که قرآن در میان خطاب به زنان پیامبر در 8 آیه قبل از آیه 33 و همینطور آیه بعد از آن، بدون ذکر مخاطبین جدید و بی‌آن که کلام قبلی را به پایان برساند، از زنان رسول صرف نظر کرده و با افراد دیگری مطلبی را بگوید که هیچ ارتباطی با زنان پیامبر ندارد و آن ها را اصلا شامل نمی شود!!!

در همان آیه سوره هود جواب مشخص است، فرشته در جواب تعجب کردن ساره چی گفت؟ گفت: آیا تعجب می کنی از قدرت خدا در حالی که تو در خانه ای هستی که رحمت خدا شامل آن شده است؟ رحمت الله بر این خانه بواسطه ابراهیم بوده، الله رحمت خود را بخاطر ابراهیم ارزانی می دارد بعد یک سری جاهل خود ابراهیم را که رحمت بحاطر او بر اهل خانه داده شده، جز اهل خانه بحساب نمی آورند!!! یعنی آقایان گمراه می گویند: اهل خانه شما خواننده گرامی پدر و مادرتان نیستند، بلکه اهل خانه شما داماد شما، پسر عموی پدرتان و شما هستید!!! پس اهل خانه پدر داماد شما و اهل خانه پدر پسر عموی شما چه کسانی هستند؟ اهل خانه داماد شما چه کسانی هستند؟ این تضاد ها برای چی هست؟ این حرف های باطل و دنیای آشفته برای چی هست؟ پس اگر داماد جزء اهل البیت است، عثمان ذوالنورین نیز جزء اهل البیت رسول الله است. ضمیر مذکر در "علیکم" دقیقا برای همین آمده، چون این رحمت که شامل اهل خانه شده، بواسطه رسول اکرم و در سوره هود بواسطه ابراهیم بوده است.

ضمن این که از طرفی می گویید انما ادات حصر است و از طرفی می گویید رسول جزء اهل البیت نیست، پس چون در این آیه هدف تطهیر اهل البیت است و انما ادات حصر، پس رسول معصوم نیست. اگر حرف شما درست می بود و زن آدم اهل خانه او به حساب نمی آید پس باید در آیه سوره هود آیه به این شکل می آمد: أتعجبین من أمر الله، رحمت الله وبرکاته علیک در حالیکه اینطوری آورده، أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ

پس حرف شما با خود قران رد می شود، حتی نیازی به استفاده از قرآن نیست چون حرف های شما خود متناقض است و در کلام خودتان رد می شود.

از خود سوال کنید. از عقل تان؛ اگر زن آدم اهل خانه اش نیست، پس چیست؟

کلمه "تاهل" در کتب لغت به معنای همسر گرفتن است، این کلمه از ریشه "اهل" است و این روشن و آشکار می سازد که زن؛ مصداق بارز "اهل" است و جای تعجب نیست در آیاتی که ابتدا اشاره به مثلا "نساء النبی" است بعد از آن کلمه "اهل البیت" می آید. چون زن مصداق اهل البیت است. اگر بگوییم مخالفان این دیدگاه زن ستیز هستند، گزاف نگفته ایم.

شباهت ها بین آیه احزاب و هود زیاد هستند؛ مخاطب هر دو آیه مونث اند، در آیه هود مفرد مونث و در آیه احزاب جمع مونث و در هر دو آیه لفظ منصوب "اهل البیت" به کار رفته است در ابتدای آیه 33 سوره‌ی احزاب، افعال جمع مؤنث مخاطب و در انتهای همان آیه ضمایر جمع مذکر مخاطب آمده اند، پس ضمیر جمع مذکر به هر دلیلی که در آیه‌ 73 سوره‌ی هود آمده باشد به همان دلیل در آیه تطهیر هم ذکر شده است. این طبق قانون حکم الأمثال واحد هست! چون القرآن یفسر بعضه بعضاً یا چنانکه علی بن ابی طالب فرموده: یشهد بعضه على بعض (نهج البلاغه / خطبه 133). قرآن و با قرآن باید تفسیر کرد و بهترین منبع برای تفسیر قرآ«، خود قرآن است. برای فهم یک کلمه از قرآن باید دانست در آیات دیگر همان کلمه به چه معنی بکار رفته است

 

در جواب خود کلمه "اهل البیت"

اولا، لفظ "اهل" منصوب است، چون که منادی است. یعنی یا أهل البیت = ای اهل خانه! یعنی مخاطب همان کسایی هستند که قبل و بعد از این کلمه، مورد خطاب قرار داده شده اند پس خداوند اینطور فرموده: ای اهل این خانه جز این نیست که خداوند می‌خواهد پلیدی را از شما بزداید و شما را چنانکه باید، پاک سازد.

دوما، رسول در کنار مسجدشان، خانه‌ای نسبتاً وسیع داشت که دارای حجره‌ هایی بود. و هر یک از همسران پیامبر در یکی از آن‌ حجره ها اقامت داشتند. برای همین هست در ابتدای آیه "بیوت" در وسط آن "بیت" و در آیه بعدی دوباره "بیوت" ذکر شده است؛ یک بار به اعتبار این که همه زنان منزل پیامبر به سبب انتساب به آن حضرت از اعضای خانوادة او و اهل خانة او هستند و همینطور این که کل حجره های رسول درون یک خانه بزرگ بود «أهل البیت = اهل این خانه» گفته می‌شوند یعنی به عنوان مثال حجره ‌ی «ام سلمه» بیت پیامبر است، حجره‌ ی «جویریه» بیت پیامبر است و... بار دیگر به اعتبار این که هر یک از همسران پیامبر، با آن حضرت، خانواده ‌ای را تشکیل می‌دهند و همین طور در حجره ای جداگانه بودند، «بیوت» گفته می‌ شود.و این دو تعبیر مخالفتی با هم ندارند.

خلاصه و چکیده این مدعا بنابر آیات قرآن

محل زندگی پیامبر و همسرانش که حجره های مختلف داشت، البیت (یعنی خانه پیامبر ص) بود،

کَمَا أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ

همان‌گونه که خدایت تو را بحق از خانه ات بیرون فرستاد،.

سوره انفال آیه 5

و به اعتبار هر حجره یا اتاق به صورت جدا بودند و حجره های متعدد؛ لفظ بیوت آورده شده است

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید

سوره احزاب آیه 53

به همین دلیل است در آیه 34 سوره احزاب به همسران پیامبر فرموده: «یاد کنید آنچه را که از آیات خدا و حکمت در ﴿بُیُوتِکُنَّ یعنی در خانه‌های شما (یعنی خانه های زنان رسول)» تلاوت می‌شود.

خانه رسول و زن رسول نداریم،خانه زن رسول خانه خود رسول است و خانه رسول خانه زن رسول است؛ خانه زن شما خانه شماست و خانه شما خانه زن شماست ذکر بیوت در آیات به این دلیل بوده که آن زنان همسر پیامبر بوده اند و درواقع خانه های آن زن ها خانه رسول بوده است. در کل خانه ای که کل حجره ها در آن قرار داشت، خانه هم رسول و هم زن های رسول بوده است. هر یک از همسرانش در یکی از حجره ‌های آن اقامت داشته ‌اند چنین نبوده که هر یک خانه ‌ای در جایی دیگر و جدا از سایر همسران داشته باشند

قرآن زن را اهل البیت دانسته است به این آیات توجه کنید:

وَحَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَىٰ أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ

و ما شیر دایگان را از پیش بر او حرام کرده بودیم. پس [خواهرش آمد و] گفت: آیا شما را بر اهل بیتی راهنمایى کنم که او را برایتان سرپرستى کنند و خیرخواهش باشند(28:12)

همانطور که می دانیم و بر خود شما نیز روشن است الله موسی را به مادرش برگرداند و قول بازگشت موسی را به او داده بود و در آیه بالا فرموده او را به اهل البیت بر می گردانم. همچنان که در آیه بعد همین را ذکر فرموده که موسی را به مادرش که همان اهل البیت بود برگرداند و بعد از کلمه اهل البیت "یکفلونه" آمده که فعل جمع مذکر است و دلیلی که آقایان در آیه تطهیر اقامه می کنند که چرا "عنکم" و "یطهرکم" بصورت مذکر آورده از نطفه رد می کند.

فَرَدَدْنَاهُ إِلَىٰ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ

پس او را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده‌ى خدا درست است، ولى بیشترشان نمى‌دانند(28:13)

همچنین در آیه زیر بخوانید که الله زن موسی را جزء اهل البیت او میداند

فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ

چون موسى مدت را به سر آورد و با زنش روان شد، از سوى طور آتشى دید. به کسان خود گفت: درنگ کنید. آتشى دیدم. شاید از آن خبرى یا پاره آتشى بیاورم تا گرم شوید.(28:29)

در کتب لغت آمده است وقتی کلمه "اهل" مضاف بر مکان باشد معنی ساکن یا ساکنین آن مکان تعبیر می شود مثلا کلمه "اهل مکه" به معنای ساکنین مکه است. بنابراین همسران رسول الله که در خانه او سکونت داشته اند مصداق بارز اهل البیت یعنی ساکنین بیت او می باشند

همچنین در سوره طه می خوانیم که

وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ

کسان خود را به نماز فرمان ده.(20:132)

اگر زن رسول الله جزء اهل او نیست، پس در این صورت رسول الله مسئولیتی در قبال زنش ندارد و حق ندارد او را مثلا بخاطر عملی توبیخ کند!!!

و در آخر این که خود کلمه "اهل" مذکر است، و طبیعی است که کلمه "عنکم" که برای آن آمده نیز باید مذکر باشد. نمی شود که با ضمیر مونث بگوید "عنکن=از شما زنان" سپس کلمه مذکر "اهل" را برای آن ها بیاورد.

کلمه "اهل" به این خاطر اسم جمع و مذکر است گه زن جزء اهل البیت است همراه با مرد و جمع بین 1 مرد با یک زن ولو هزاران زن، طبق قاعده زبان لغت عربی فعل مذکر می آید. و ضمایر مذکر بعد و قبل از اهل البیت نیز به این خاطر آمده اند که "اهل" از لحاظ معنی "اسم جمع" است و هم مرد و هم زن را با هم شامل می شود، و به لحاظ لفظی "مذکر مجازی" است

پس زن اهل البیت است

پس با توجه به دلایل ذکر شده از خود قرآن، بحث معصومیت ائمه با استناد به تنها دلیل قرآنی آن، کاملا باطل است.

 

توجه: این مقاله با این که کافی، کامل و درخور است

ولی در آینده ممکن است ویرایش شود و ادله قویتری به آن اضافه گردد.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

بررسی آیه راسخون در علم



بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی آیه راسخون در علم

 

در این پست قصد داریم در مورد آیه 7 سوره آل عمران بحث کنیم

استناد بسیاری از گمراهان برای تقلید کورکورانه به این آیه است. منظور از تقلید کورکورانه این است که وقتی به شخصی نظری را بگویند، او تحقیق نکرده آن را قبول کند آنهم به دلیلی گمراه کننده تر از آن، یعنی این که آن شخص گوینده را نزد خود بزرگ جلوه داده باشد و همه حرف های او را چشم بسته قبول و اجرا کند. این یعنی "رب گرفتن". چون فقط الله است که چشم بسته باید اطاعت شود و هر کس هر چیزی گفت باید پرسید چرا؟.

سوال این است: اولا ایا در کلام خدا تضاد هست؟ دوما یعنی خدا قرآن را برای علما نازل کرده است؟ اگر اری! پس چرا در صدها آیه که گفتگوهای قیامت را می خوانیم، دلیل به گمراهی رفتن مردم همان علما هستند که مردم در دنیا به آن ها اعتماد کرده بودند و فقط آن ها را عالم می دانستند؟

و بعد این که چرا خدا در آیات متعددی که فقط بخش کوچکی از آن ها رو ذکر می کنم، فرموده:

وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ

ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟

سوره قمر آیه 17 و...

إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ

ما این کتاب را برای مردم بحق بر تو نازل کردیم

سوره ی کوبنده زمر ایه 41

اوج عزت مندی اسلام در زمانی بود که مسلمین تقلید نمی کردند، اما از آن وقت که تقلید را علما به دین افزودند امت اسلام رو به ضعف نهاد و اتفاقا دلیل پیشرفت کشور های غیرمسلمان این بود که تقلید نداشتند. و هر وقت کسی چیزی به آنها می گفت سوالاتی از جمله: چرا، چگونه و چطور می پرسیدند و هرگز چشم بسته چیزی را قبول نمی کردند. این کتاب برای مردم آسان شده، چرا؟ چون فقط و فقط کتابی است برای راهنمایی، تذکر و یادآوری. باید طوری آسان باشد که هر کس آن را خواند، بفهمد.

در حالی که بسیاری از شما اصلا کتاب را باز نکردید، و اگر باز کردید روزنامه وار خواندید و کمی تامل نکردید تا بتوانید نظر بدهید که آسان است یا نیست!!! حتی همین گفته تان را که می گویید آسان نیست و علما می فهمند از علما شنیده اید و طوطی وار تکرار می کنید! البته این مخالف قرآن است و عکس این گفته در قرآن ذکر شده است.

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ

این قرآن چیزی جز تذکّری برای جهانیان نیست

سوره تکویر آیه 27

 

پس وقتی شما با استفاده از آیه "راسخون در علم" می گویید قرآن را فقط علمای ما می فهمند و ما نمی فهمیم، و خدا که در این ایات به صراحت گفته این قرآن برای همه است و برای همه آسان شده، چون فقط تذکر دهنده است بدانید که یک جای کار شما و حرفای شما اصطلاحا می لنگد. چون حرفای خدا هرگز تضادی ندارند این ترجمه ها و برداشت شماست که باعث تضاد شده، نه کلام خدا.

آیه این است سوره آل عمران آیه 7 ترجمه بزرگترین مرجع تقلید شیعه یعنی آیت الله مکارم شیرازی

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ ۗ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات محکم است؛ که اساس این کتاب می‌باشد؛ و قسمتی از آن، «متشابه» است اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگیزی کنند؛ و تفسیر (نادرستی) برای آن می‌طلبند؛ در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم نمی‌دانند و می‌گویند: ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست. و جز صاحبان عقل، متذکر نمی‌شوند

اینجا "واو" که بین الله و راسخون آمده "واو" استیناف هست، وقتی استیناف باشد یعنی جمله بعد از کلمه الله وقف دارد، و باید مکث کرد و این عکس نظر کسایی ایست که معتقدند "واو" عطف است. گر مرحمت کنید و به قرآن مراجعه کنید می بینید که در تمامی قرآن ها بین الله و راسخون در علم علامت وقف هست خصوصا در همین آیه بالا که از نرم افزار کپی شده است می توانید علامت وقف را بین الله و راسخون ببینید همچنین همه قاریان نیز وقتی به اینجا می رسند وقف و مکث دارند. یعنی به الله که می رسند مکث می کنند سپس با واو ادامه جمله را می خوانند

یعنی چه؟ اگر "و" را عطف بدانیم، راسخون در علم را به الله عطف کرده ایم در این صورت معنی این می شود:

تاویل آیات را جز خدا و راسخون در علم نمی دانند در حالی که می گویند ما به همه ی آن ایمان آوردیم

این همان ترجمه ای هست که اقای مکارم بر این اعتقاد هست این در جا غلط است چون که اگر اینطور باشد، راسخون می گویند " آمَنَّا بِهِ" این "به" بر میگردد به ایات متشابه، پس راسخون در علم هم باید مثل الله همه آن را بدانند یعنی وقتی که تاویل همه را می دانند، پس دیگر متشابه و... برایشان معنی ندارد که جایز باشد بگویند "امنا به". در آن صورت مثل خدا همه اش را میدانند و همه آیات برایشان محکم است. پس وقتی همه آیات برایشان محکمات است، ادامه ی جمله بی معنی می شود

چون این گفته را کسانی می گویند که آیاتی برایشان متشابه است و تاویل آن را نمی دانند، برای همین چون فقط الله آن را می داند در برابر او سر تسلیم می آیند و این جمله را می گویند.

ضمن این که اگر "واو" را عطف بدانیم و هم الله و هم راسخون آن را بدانند؛ پس در این صورت کلمه "یقولون" که ضمیر است، جمله ای که در ادامه گفته می شود، هم به الله برمیگردد و هم به راسخون. پس چون واو عطف شده آیا خود الله نیز می گوید: من به همه آن ایمان آوردم آن از طرف پروردگار من است؟!!! همه این اشکالات به این دلیل است که "واو" را عطف گرفتیم. این اشتباه محض است که هم "واو" را عطف بگیریم و در ادامه آن گفته را فقط به راسخون در علم نسبت بدهیم!!!

همچنین اگر تاویل آن آیات را راسخون در علم نیز می دانند، بفرمایید ایات قیامت را با استفاده از آن تاویل بر همه معلوم کنید، آیات قیامت و خیر از قیامت و حوادث آن را فقط خدا می داند چون قیامت و حوادث آن غیب است و تنها کسی تاویل کامل ایات قیامت را می داند که علم غیب داشته باشد در حالی که جز خدا کسی علم غیب ندارد.

آیات قیامت پیشکش، اگر تاویل آیات متشابه را ائمه شما می دانند بفرمایید تاویل آیات سوره "الرحمن" را برای ما طبق مدعایتان شرح دهید. سوره الرحمن مشتی است بر دهان کسانی که در ترجمه این آیه نوشته اند: تاویل آیات متشابه را جز خدا و راسخون در علم نمی دانند.

اما نکته ای بسیار مهم که در اینجا حتما باید ذکر شود این است: همه می دانیم تمام علمی که الله به رسولان عطا کرده برای این بوده است تا آنها انسان هایی را که به گمراهی رفته اند متذکر شوند تا به اسلام بازگردند، پس وقتی به آنها علم آگاهی از متشابهات داده شده است تا آنها مانند الله متشابهات را بدانند و از سویی بعضی فتنه انگیزان از همین متشابهات برای گمراهی مردم استفاده می کنند، کجای دین الله کامل شده است؟ پس چرا الله فرموده الیوم اکملت لکم دینکم؟ این تفسیر و تاویل کجاست تا دیگر فتنه انگیزان با استفاده از آن آیات متشابه مردم را به گمراهی نکشانند؟ چرا تاویل بسیاری از آیات را نمی دانیم؟ و چرا همه ما دقیقا مثل آن گفته راسخان در علم عمل می کنیم و مثل آنها می گوییم به همه آن ایمان آوردیم؟ وقتی ما هم مثل آنها همان را می گوییم این چه فضیلتی است که برای آنها قایل می شوید؟ خب ما هم به غیب ایمان داریم!!! این را نیز توجه داشته باشید که ائمه نظر مخالف این حرفی که به آنها نسبت می دهند دارند و می گویند تاویل آیات را "جز خدا" کسی نمی داند.

اگر راسخون در علم بدلیل آگاهی یافتن از متشابهات است که ایمان آورده اند و آنطور که گمراهان می گویند خدا به ائمه علم به آن متشابهات را داده است. پس در این صورت کسانی که به آنها علم داده نشده حق دارند که ایمان نیاورند و همین را بهانه کنند که علم آن به ما داده نشده بود.

اتفاقا راسخون در علم در سوره نساء آیه 162 هم ذکر شده است

بیایید ببینیم منظور از راسخون در علم چه کسانی هستند و چه چیز را می فهمند و چه کسانی همراه راسخون در علم آن چیز را می فهمند

لَکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ ۚ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلَاةَ ۚ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ أُولَٰئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرًا عَظِیمًا

ولی راسخانِ در علم از آنها، و مؤمنان (از امّت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان می‌آورند. (همچنین) نمازگزاران و زکات‌دهندگان و ایمان‌آورندگان به خدا و روز قیامت، بزودی به همه آنان پاداش عظیمی خواهیم داد

سوره نساء آیه 162

این آیه در مورد یهودیان است، پس مشخص می شود که یهودیان هم راسخون در علم دارند، و تعبیری که گمراهان از راسخون در علم دارند و خاص ائمه خود می دانند اشتباه است. خب پس آیا راسخون یهودیان هم ائمه شما هستند؟ یهودیان قبل از رسول هم راسخون در علم داشتند، پس قبل از آن راسخون در علم آنها چه کسانی بوده اند؟

جدایی از این بحث ها مگر راسخون چه چیز را فهمیدند که باعث شده علما این برچسب را به آنها بزنند و چیزی را که فقط خدا می داند به آنها هم نسبت دهند؟ یعنی چی؟ منظور چی هست؟ و این چه امتیازی است؟

خدا که هم به راسخون در علم یهود، هم راسخون مسلمانان و هم نمازگزاران و زکات دهنده گان و ایمان داران به قیامت بخاطر اینکه به رسول گفتند، ما ایمان داریم به آنچه پیش از تو نازل شده و همچنین آنچه اکنون بر تو نازل شده، وعده ی پاداش بزرگ داده است

راسخون در علم می گویند به تمام آنچه از طرف الله نازل شده، هر چیزی که باشد، ایمان آوردیم، چون از جانب الله هست، خب این چه امتیازی است؟ بقیه مومنان نیز که عینا همین گونه می گویند! آن ها هم در مقابل این آیات سر تسلیم می آیند!

یعنی ما مردم عادی چه به آیات متشابه و چه محکم، ایمان نداریم؟ و نمی گوییم آن از طرف پروردگارمان است؟ یعنی فقط راسخون در علم این را می گویند؟ عجب!!! اشتباه معتقدان به واو عطف در این است که انتظار دارند حتما راسخون در علم امتیاز و برتری در حد آگاهی خدا دارند سبحان الله- که الله در ادامه جمله، نقلی از آنان را ذکر کرده که می گویند به همه آیات ایمان داریم!!! در صورتی که این گفته راسخون در علم به جهت آن است، آنها چون در دستیابی به غیب اظهار عجز و اعتراف می کنند مورد ستایش قرار گرفته اند و اگر نه همه مومنان همین حرف آنها را می گویند. کما این که خدا در مورد مومنان، یعنی کسانی که حقیقتا به خدا ایمان دارند در آیه 3 سوره بقره اینطور می فرماید و آنها را دقیقا بخاطر همین عقیده مورد ستایش قرار داده و مومن می نامد:

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ

(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند.(2:3)

 

بله! همه مومنان به غیب ایمان دارند. خدا، قیامت، فرشتگان، جهنم، نعمت های بهشت، حوادث قیامت و... همه در غیب هستند و به کسانی مومن می گویند که به این غیب ایمان آورده اند. دلیل این که الله رب گرفته شده است این است که مومنان به دستور او به چیزی که برایشان پوشیده است ایمان آورده اند و از دستور او اطاعت بی چون و چرا کرده اند. حالا اگر شما از کسی اطاعت بی چون و چرا کرده باشی، او را رب گرفته اید.

آیاتی هست که جز خدا کسی تاویل آن ها را نمی داند، و محال ممکن است اگر راسخون در علم بدانند تاویل این آیات چی بوده است

نظری هم که می گویید، فقط از روی ظن و گمان هست که مثلا فرمایش می کنید: شاید منظور الله این بوده، شما که در مورد آیات دیگر نظر قطعی دارید، پس اگر مثل خدا همه آن را می دانستید دیگر نباید بگویید شاید و نباید در مورد یک آیه چند نظر مختلف بیاورید! مگر ادعا نکردید شما تاویل آن را دانسته بودید؟

ما مردم عادی هم می توانیم به نظرات مان "شاید" اضافه کنیم و هر چی خواستیم بگوییم این که نشد که، می فهمید؟ وقتی در کلام تان "شاید" آوردید، یعنی همان طور که الله در همین آیه رسوایتان کرده است، فقط و فقط برای فتنه انگیزی این را می گویید، درواقع شما حتی در آیه ای که الله در آن هشدار داده کسانی هستند که می خواهند با آیات متشابه فتنه انگیزی کنند، در خود همین آیه نیز همین کار را می کنید!!!

ترجمه ی صحیح آیه طبق ترجمه دیگر مترجمان شیعی از جمله آقای عبدالمحمد آیتی، ابوالفضل بهرام پور، محمد کاظم معزی و... بسیاری دیگر به این صورت است

اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد. بعضى از آیه‌ها محکماتند، این آیه‌ها ام‌الکتابند، و بعضى آیه‌ها متشابهاتند. امّا آنها که در دلشان میل به باطل است، به سبب فتنه‌جویى و میل به تأویل از متشابهات پیروى مى‌کنند، در حالى که تأویل آن را جز خداى نمى‌داند. و آنان که قدم در دانش استوار کرده‌اند مى‌گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمى‌گیرند

ترجمه ی صحیح آیه 7 سوره آل عمران

پس اگر راسخون هم مانند الله میدانند، دیگر متشابه برایشان معنی ندارد تا جایز باشد بگویند ما به متشابهات و آیات محکم آن ایمان داریم. برعکس؛ وقتی می گویند ما به همه آیات چه متشابه و چه محکمات ایمان داریم، پس یعنی برای راسخون در علم هم برخی آیات متشابه هست!!!

 

الله می فرماید:

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَکَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ ۚ أَلَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْکَافِرِینَ

پس چه کسی ستمکارتر است از آن کسی که بر خدا دروغ ببندد و سخن راست را هنگامی که به سراغ او آمده تکذیب کند؟! آیا در جهنّم جایگاهی برای کافران نیست؟

سوره کوبنده زمر آیه 32

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

کسانی که مومنان را تنها به بهانه اخلاص شکنجه می دهند این را بخوانند

بسم الله الرحمن الرحیم

کسانی که مومنان را تنها به بهانه اخلاص شکنجه می دهند این را بخوانند

 

شاهد دستگیری، شکنجه و اعدام بسیاری از جوانان اهل سنت در ایران هستیم، تنها دلیل دستگیری آنان این است که خدا را به یگانگی ستایش می کنند!

این پست خطاب به کسانی است که باعث آن شکنجه ها، چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم هستند و همچنین کسایی که می گویند: بزار دشمنان ولایت علی را دستگیر کنن و بکشن و بفرستن پیش همون عمرشون!!!"

اصطلاحا می گویند کافر همه را به کیش خود پندارد، این حرف در مورد این قشر افراد که دیگران را "عمرپرست" می داند صدق می کند. وقتی کسی خارج از اسلام و یا... بخواهد مسلمان شود، اگر گذرش به یک شیعه بیافتد، به او چه خواهد گفت؟ چگونه و به چه چیز او را می خواند؟

غیر از این است که او را بسوی علی فرا می خواند و می گوید باید حاجتی که داری بواسطه علی به خدا بگویی؟

خب یک مومن چی؟ همان کسی که انگ "عمر پرست" بودن به او میزنند؟ آیا او نیز شخص غیر مسلمان را فرا می خواند که "عمر" را واسطه کند؟ و یا هر حرف دیگری که او را بسوی عمر فراخواند؟ یا آنکه به او می گوید: خدا همه جا ناظر است و می شنود و قول اجابت داده است و طبق آیه 16 سوره بروج دقیقا خدا خود فاعل است و نیازی به کسی ندارد تا کاری را انجام دهد سخنی را بشنود و... پس از او بخواه.

فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ

هر چه را بخواهد (خود) انجام مى‌دهد.(85:16)

حالا با مقایسه طریق دعوت مومن با شیعه، آیا در دعوت مومن اسمی از عمر برده شد؟ کسی گفت بیا عمر را واسطه کن؟ پس کسایی که مخلصان دین خدا را "عمر پرست" خطاب میکنن، حرف باطلی را میزنند، البته شاید عمر پرست به این خاطر می گویند که خود عمر همانند رسول الله و علی بن ابی طالب و هزاران رسول دیگر به مردم می گفت فقط الله

در مملکتی که مومنان را بخاطر مومن بودنشان و اخلاص در دین، شکنجه و اعدام می کنند، دیگر اسم "اسلامی" نگذارید؛ قطع بر یقین آنجا بلاد اسلام نیست. چون اسلام و قرآن خود می گوید مومن شوید و دین خود را خالص کنید و خدا خود مدافع مخلصان است.

اما کسانی هستند که چه بصورت مستقیم و چه غیر مستقیم باعث می شوند بندگان خدای رحمان که دین شان را برای او خالص کرده اند، دستگیر و شکنجه و اعدام می کنند. تنها دلیل دستگیری و شکنجه بندگان مخلص همانطور که از اسم شان نیز پیداست، اخلاص شان است

ای کسانی که این بندگان مخلص را می کشید و اسم مومن و مسلمان را روی خود می گذارید، مگر نمی دانید که بدتر از این نیست که خدا کسانی را با این لفظ خطاب کند؟ مثلا عرض کند: " وای بر آنها که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند"

عقیده ما در مورد رسول الله-عمر-علی-عثمان-حسین-فاطمه-عایشه و... این است

تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ ۖ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ ۖ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ

آنها امتی بودند که درگذشتند. آنچه کردند، برای خودشان است؛ و آنچه هم شما کرده‌اید، برای خودتان است؛ و شما مسئول اعمال آنها نیستید.(2:141)

همه آن بزرگواران مسلمانانی بودند که از ما سبقت گرفتند، خدا به آنها حیات بخشید و فرصت زندگی داد، نهایت استفاده را بردند و تا توانستند برای آخرت خود جمع کردند و ما مومنان در پناه این که همه آنها را به یک اندازه دوست داریم و احترام می گذاریم، این گونه از خدا می خواهیم؛

وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ

کسانی که بعد از آنها [مهاجرین و انصار] آمدند و می‌گویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما سبقت گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه‌ای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!»(59:10)

در صدر اسلام نیز کسانی را که الله را به یگانگی یاد می کردند، شکنجه می دادند. خدا دلیل این شکنجه دادن را فقط همین می داند. فقط به جرم این که دین شان را برای الله خالص کرده و او را به یگانگی ستایش می کردند.

خداوند در سوره بروج خطاب به شکنجه گران می گوید "وای بر شما از آتش جهنم"

شکنجه گران و کسانی که نقشی به هر طریقی در این فرایند دارند آیات سوره بروج را از اول تا انتها بخوانند

شما بندگان خدای رحمان را فقط به این دلیل شکنجه می دهید که می گویند: فقط الله؟ با چه پررویی اسم مومن روی خود می گذارید؟ بلکه شما منافق و فاسق هستید!

 

با هم آیات سوره بروج را بخوانیم، براستی اگر شکنجه گران مومن باشند باید به خود بیایند و در وقت خواندن این آیات بدنشان از ترس خدا بلرزد و مو بر بدنشان سیخ شود، اگر مومن باشند! اگر!!!

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ

قسم به آسمان که دارنده برج هاست،(85:1)

 

وَالْیَوْمِ الْمَوْعُودِ

و قسم به روز موعود،(85:2)

 

وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ

و قسم به شهادت‌دهنده و آنچه بدان شهادت دهند،(85:3)

 

قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ

مرگ بر اصحاب اُخدود (آدم‌سوزان خندق).(85:4)

 

النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ

همان آتش مایه‌دار [و انبوه‌].(85:5)

 

إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ

آنگاه که آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند.(85:6)

 

وَهُمْ عَلَىٰ مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ

و بر آنچه بر سر مؤمنان مى‌آوردند، شاهد بودند.(85:7)

 

وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ

و هیچ عیبى در آنها نیافته بودند جز آنکه به خداى پیروزمند در خور ستایش ایمان آورده بودند.(85:8)

 

الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ

همان [خدایى‌] که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست و خدا[ست که‌] بر هر چیزى گواه است.(85:9)

 

إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ

کسانى که مردان و زنان مؤمن را آزار کرده و بعد توبه نکرده‌اند، ایشان راست عذاب جهنم، و ایشان راست عذاب سوزان.(85:10)

 

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ

کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‌اند، براى آنان باغهایى است که از زیر [درختان‌] آن جویها روان است؛ این است [همان‌] رستگارى بزرگ.(85:11)

 

إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ

آرى، عقاب پروردگارت سخت سنگین است.(85:12)

 

إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَیُعِیدُ

هم اوست که [آفرینش را] آغاز مى‌کند و بازمى‌گرداند.(85:13)

 

وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ

و اوست آن آمرزنده دوستدار [مؤمنان‌].(85:14)

 

ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ

صاحب ارجمند عرش.(85:15)

 

فَعَّالٌ لِمَا یُرِیدُ

هر چه را بخواهد انجام مى‌دهد.(85:16)

 

هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْجُنُودِ

آیا حدیث [آن‌] سپاهیان بر تو آمد؟(85:17)

 

فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ

فرعون و ثمود (که چه قوم قدرمندی بودند و مومنان را شکنجه می دادند، عاقبت شان چه شد؟)؟(85:18)

 

بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی تَکْذِیبٍ

[نه،] بلکه آنان که کافر شده‌اند، در تکذیب‌اند؛(85:19)

 

وَاللَّهُ مِنْ وَرَائِهِمْ مُحِیطٌ

و خدا از همه سو بر آنها احاطه دارد.(85:20)

 

بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ

آرى، آن قرآنى ارجمند است،(85:21)

 

فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ

که در لوحى محفوظ است.(85:22)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

ما بد می گوییم یا مسیحیان؟!!!

بسم الله الرحمن الرحیم

ما بد می گوییم یا مسیحیان؟!!!

 

با وجود اینکه قرآن دم دست مان هست، جدا جای تعجب و تاسف بی نهایت دارد از کسانی می شنوی که می گویند مشرکان مکه، شرک شان این بود که می گفتند: این بت ها خدا هستند!!!

در پست های قبلی به آیات زیادی در رد این حرف که فقط برای زینت دادن حرف باطل شان آن را ادعا می کنند، آورده شد. در این پست کوتاه اما به آیه ای دیگر اشاره می شود

بر طبق قرآن به گمراهان می گوییم نه از کسی غیر خدا بخواه و نه کسی غیر خدا را بخوان و نه کسی غیر خدا را شفیع بگیر چون شفاعت فقط از آن کسی است که مالکیت از آن او باشد

آنها می گویند عمل ما که مثل عمل مشرکان مکه نیست و ما فلانی را خدا نمی دانیم! این حربه را شیطان همیشه بکار برده است و عمل، عمل کننده گان را همیشه در نظرشان با کوچک جلوه دادن آراسته است. گمراهان امروزی همانگونه که می گویند عمل ما بدتر و مثل مشرکان مکه نیست، این دقیقا کلام مشرکان مکه نیز بود

چطور؟

عزیزان! مشرکان مکه اولا هرگز بت را خدا نمی دانستند و دوما عمل خود را بهتر از هر آیین دیگر می پنداشتند

وقتی رسول آیاتی را بر آنها می خواند در مورد این که مسیحیان عیسی را پسر خدا می دانستند، مشرکان به پیغمبر می گفتند: ای محمد! ما که بدتر از آنها نمی گوییم، مگر نمیدانی آنها شرک می گویند که عیسی پسر خداست؟ مگر ما اینگونه می گوییم؟ ای محمد! مگر ما می گوییم این بتان پسران خدا یا خدا هستند؟ عمل ما بدتر از آنها نیست. ما فقط می گوییم اینان نمادهایی از بندگان مخلص خدا هستند که نزد خدایند و ما نمادشان را برای خودمان ساخته ایم تا از آنها برای خود نزد خدا، بخواهیم که طلب شفاعت کنند

این آیات روشنگر را بخوانید

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ

اگر از آنها بپرسى: چه کسى آسمانها و زمین را آفریده است؟ مى‌گویند: آنها را آن پیروزمند دانا آفریده است.(43:9)

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ

اگر از ایشان بپرسى که چه کسى آنها را آفریده است، مى‌گویند: الله. پس چرا از حق روى مى‌گردانند؟(43:87)

 

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ

اگر از آنها بپرسى: چه کسى آسمانها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه را رام کرده است؟ خواهند گفت: خداى یکتا. پس، از چه روى عقیده دگرگون مى‌کنند؟(29:61)

 

وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ

و چون داستان پسر مریم آورده شد، قوم تو به شادمانى فریاد زدند،(43:57)

وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ۚ مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا ۚ بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ

و گفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او؟ و این سخن را جز براى جدال با تو نگفتند، که مردمى ستیزه‌جویند.(43:58)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

آیات روشنگر – بخش دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

آیات روشنگر بخش دوم

آیا کسانی که پایین تر از خدا را می خوانند، لزوما می دانند که این عمل شان عبادت است؟

 

پیام رسولان این بود

بگو: «من مأمورم که خدا را عبادت کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم،(39:11)

و خداوند، پروردگار من و شماست! او را عبادت کنید؛ این است راه راست!(19:36)

بگو: «من تنها پروردگارم را می‌خوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمی‌دهم!»(72:20)

شما قطعا پایین تر از خدا بتهایی را عبادت می کنید و دروغی به هم می‌بافید؛ آنهایی را که غیر از خدا عبادت می‌کنید، مالک هیچ رزقی برای شما نیستند؛ روزی را تنها نزد خدا بطلبید و او را عبادت کنید و شکر او را بجا آورید که بسوی او بازگشت داده می‌شوید!(29:17)

آنهایی را که غیر از خدا می‌خوانید، بندگانی همچون خود شما هستند؛ آنها را بخوانید، و اگر راست می‌گویید باید به شما پاسخ دهند(7:194)

 

جواب دعوت شوندگان به رسولان این بود

گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت می‌کنند.»(21:53)

آنان گفتند: «اگر خداوند رحمان می‌خواست ما آنها را عبادت نمی‌کردیم!» ولی به این امر هیچ گونه علم و یقین ندارند و جز دروغ چیزی نمی‌گویند!(43:20)

 

خدا چه جوابی به این حرف شان میدهد که گفتند ما طبق عمل پدرانمان عمل می کردیم؟

سپس بازگشت آنها به سوی جهنّم است!(37:68)

چرا که آنها پدران خود را گمراه یافتند،(37:69)

با این حال به سرعت بدنبال آنان کشانده می‌شوند!(37:70)

 

خدا فرموده کسی جز من را نخوان، اگر بخوانی شریک و همتا قرار داده ای و عبادتش کرده ای

سپس به آنها گفته می‌شود: «کجایند آنچه را همتای خدا قرار می‌دادید،(40:73)

 

آنها در جهنم به خدا می گویند ما اصلا آنها را عبادت نمی کردیم!!!
این یعنی، آن عمل در نظر مشرکان عبادت نبوده! ولی در شریعت الله خواندن پایین تر از الله مساوی است با شریک قایل شدن برای الله

همان معبودهایی را که جز خدا عبادت می‌کردید؟!» آنها می‌گویند: «همه از نظر ما پنهان و گم شدند؛ بلکه ما اصلاً پیش از این چیزی را عبادت نمی‌کردیم»! این گونه خداوند کافران را گمراه می‌سازد!(40:74)

هرگز چنین نیست! به زودی (معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد؛ (بلکه) بر ضدّشان قیام می‌کنند!(19:82)

آنها مردگانی هستند که هرگز استعداد حیات ندارند؛ و نمی‌دانند (عبادت‌کنندگانشان) در چه زمانی محشور می‌شوند!(16:21)

و هنگامی که مردم محشور می‌شوند، آنها دشمنانشان خواهند بود؛ حتّی عبادت آنها را انکار می‌کنند!(46:6)

(بترسید از) روزی که همه آنها را جمع می‌کنیم، سپس به مشرکان می‌گوییم: «شما و شریکانتان در جای خودتان باشید سپس آنها را از هم جدا می‌سازیم. و معبودهایشان (به آنها) می‌گویند: «شما (هرگز) ما را عبادت نمی‌کردید!»(10:28)

(یادآور شو) روزی را که خداوند جملگی آنان را گرد می‌آورد و سپس به فرشتگان می‌گوید: آیا اینان شما را (به جای من) پرستش می‌کرده‌اند؟!»(34:40)

می‌گویند: تو منزّهی (از این نسبتهای ناروائی که به ساحت مقدّست داده‌اند، ما به هیچ وجه با این گروه ارتباط نداشته‌ایم) و تنها تو یار و یاور ما بوده‌ای نه آنان. بلکه ایشان جنّیان را می‌پرستیده‌اند، و اکثر آنان بدیشان ایمان داشته‌اند.(34:41)

مشرکان گفتند: «اگر خدا می‌خواست، نه ما و نه پدران ما، غیر او را عبادت نمی‌کردیم؛ و چیزی را بدون اجازه او حرام نمی‌ساختیم!» (آری،) کسانی که پیش از ایشان بودند نیز همین کارها را انجام دادند؛ ولی آیا پیامبران وظیفه‌ای جز ابلاغ آشکار دارند؟!(16:35)

و هنگامی که تو را می‌بینند، تنها به باد استهزایت می‌گیرند (و می‌گویند:) آیا این همان کسی است که خدا او را بعنوان پیامبر برانگیخته است؟!(25:41)

اگر ما استقامت و پایداری بر اله های خود نکنیم، بیم آن می‌رود که (این مرد ما را گمراه سازد، و با حسن بیان و قوّت حجّت خویش) ما را از آنها منصرف کند (و به سوی یکتاپرستی متمایل نماید، و در نتیجه منحرفمان گرداند. مشرکان در روز قیامت) هنگامی که عذاب (خدا) را دیدند، خواهند دانست که چه کسی گمراه و منحرف است(25:42)

 

ای مردم! کسی که هوای نفسش را مورد توجه قرار دهد، هوای نفسش را عبادت کرده است

می فهمید؟ این یعنی هر کسی را که مثل الله و بجای الله بی قید و شرط اطاعت کنید و... او را عبادت کرده و اله گرفته اید

هوای نفس هم عبادت می شود و لزوما شخص از آن آگاه نیست

شما می گویید که ما ائمه را عبادت نمی کنیم

خب لزوما به این معنی نیست که شما آگاه باشید. کسانی که پایین تر از خدا را به فریاد طلبیدن هم در قیامت خواهند در توجیه عملی که انجام می دادند گفت: ما آنها را عبادت نمی کردیم

این یعنی آن عمل در نظر آنها عبادت نبوده

خب شما هم همین هستید عمل شما در نظر خود شما عبادت ائمه نیست

اصلا مهم نیست شما چی فکر می کنید

مهم این است که دستور خدا چه بوده است

دستور خدا مشخص است

خدا فرموده: من را مستقیم-بی واسطه بخوان-روزی تو نزد من است فقط از من بخواه-کسی جز من را نخوان اگر خواندی همتا قرار دادی-کسی جز من را نخوان اگر بخوانی عبادتش کرده ای

آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را معبود خود برگزیده است؟! آیا تو می‌توانی او را هدایت کنی؟!(25:43)

آیا گمان می‌بری بیشتر آنان می‌شنوند یا می‌فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراهترند!(25:44)

پس بچشید که چیزی جز عذاب بر شما نمی‌افزاییم!(78:30)

این (عذاب) بخاطر آن است که بناحقّ در زمین شادی می‌کردید و از روی غرور و مستی به خوشحالی می‌پرداختید!(40:75)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN

در جواب کلیپی از یاوه گویی های رائفی پور

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در جواب کلیپی از یاوه گویی های رائفی پور

 

یک شخصی به من کلیپی را توصیه کرد که در آن استاد این شخص به اسم رائفی پور یک سخنرانی ای داشت.

اگر مایل به دیدن این کلیپ هستید روی این لینک کلیک کنید

من واقعا حرفی ندارم، من با امثال این آقا (رائفی پور) واقعا اصلا کاری ندارم! این اشخاص چیز خاصی برای گفتن ندارند و هر چی میدهند خدمت شما از کتاب های بحارالانوار حفظ کرده اند. پس چرا من هم سراغ سرچشمه و منبع اصلی نروم؟

چون اگر بخواهم نظرات همین آقایان را که بیشتر یاوه گویی هست، جواب بدهم شما میایید و موضع می گیرید که آقای رائفی پور در مذهب شیعه هیچ کاره است؟

می گویید نظر شخصی اش را گفته و اگر اشتباه است، فقط نظر خودش هست و هیچ ربطی به شیعه ندارد

برای همین است که با امثال این آقایان کاری ندارم و به نظرات شان و سخنرانی هایشان اهمیتی نمیدهم

من فکر کردم حالا حتما این رائفی پور یک چیز مهمی گفته که این شخص دیدن این کلیپ را به من توصیه کرده است، ولی جز یاوه گویی چیزی نگفت.

این که من بیام و نظر شما را خیلی منطقی، مستند و مستدل رد کنم و شما با انواع لقب ها از جمله فتنه گر و آشوبگر و داعشی و وهابی و... جواب من را بدهی، این گونه نظر شما تایید نمی شود

مثلا فرض کنید که یک دانشمند یک نظریه ای را در مورد بیماری ها ارائه بدهد، یک دکتر دیگر صد سال هم با این ادعا که آن شخص فلان هست و فلان نمی تواند نظر او را رد یا حتی تایید کند

رد و تایید چیزی فقط با ادله ای محکم تر از ادله ی ردیه ممکن است و شما هرگز با توهین و تخریب طرف تان نمی توانید نظر خود را به اثبات برسانید!

در این کلیپ این آقا مدعی بود که بیت شیرازی ها از سوی غربی ها یعنی استکبار جهانی و دشمن فرضی، بازیچه شده اند و فتنه گر هستند و از این قبیل القاب که حاکمان نظام ایران همیشه به مخالفان خود نسبت می دهند

مدعی شده بود که فتنه آنها این است که سنی را علیه شیعه و شیعه را علیه سنی بربیاندازد

بله، ظاهرا حرف قشنگی زده است، این شخص در ادامه گفت که این بیت شیرازی ها انواع و اقسام توهین ها را به ائمه و مراجع بزرگ شیعه فرمایش کرده اند.

و دیگر نگفت که توهین شان چی بود؟ خب توهین شان چی بود آقای رائفی پور؟ شما که این کلیپ را به من توصیه کردی شما به من بگو توهینی که رائفی پور ذکر کرده بود، آیا حتی خود تو هم میدانی چه بود؟

مگر نه این که شما اگر بنا بر قرآن کسی عصمت را رد کرده باشد، همین را هم توهین قلمداد می کنید؟

اینطور که نمی شود! توهین کردن قاعده مشخصی دارد و هر حرفی توهین نیست، شما خیلی جالب هستید کسی اعتقاد شما را با محکم ترین دلایل رد کند به اول لقب فتنه گر و آشوبگر می دهید و حرف او را توهین به خود می دانید

این چه منطقی است؟ چرا بر نمی تابید که کسی شما را نقد کند؟ خدا در مورد دین خود کفار را به تحدی می کشاند که بیایید و دین و آیین من را نقد و رد کنید! اگر خدا از دین خود اطمینان نداشته باشد این تحدی را هرگز نمی کند، پس اگر مذهب شما هم همان دین الهی است پس نباید از نقد بدتان بیاید و به اسم حفظ وحدت هر نظر مخالفی را سرکوب کنید یا دست ببرید در گوش هایتان یا چشمانتان را ببندید که نشنوید و نبینید؟

بعد در ادامه این استاد فرمایش کرده که هر کسی در هر لباسی که بود و دانستید که وحدت را به هم میزند، یا عامل فتنه هست یا در دام فتنه افتاده است

این حرف او مغلطه است! این شخص می خواهد القا کند که هرگز نباید در مورد امور مذهبی صحبت کرد

اصلا وحدت از منظر شما چیست آقای رائفی پور؟

این که شیعیان در کتاب هایشان به بزرگان اهل سنت توهین کنند؟ و در کتب اهل سنت فقط مدح ائمه شما باشد؟

این که علمای شما به شاگردانشان نحوه توهین کردن به بزرگان اهل سنت را آموزش بدهند؟ بصورت تخصصی؟ واحد ها و درس های تخصصی نحوه توهین کردن به صورت پیشرفته و نامحسوس؟!!!

این که دیگران را در کتاب هایتان تکفیر کنید و همه را خرمگس بدانید؟ فقط خود شما بهشتی هستید؟

این که خدا دنیا را برای شیعه خلق کرد و بقیه خرمگس هستند؟

شما هر چی روایت هست از مدح ائمه تان در کتاب های حدیثی اهل سنت آمده است.

آن هم از چه کسانی؟ از عمر فاروقی که به ادعای شما دختر رسول را کشت!!!

از ام المومنینی که به ادعای شما با پسر عموی رسول جنگید و شورش کرد!!!

وحدت یعنی این؟ شرم به منطق و عقل شما!

این که حتی یک بزرگ اهل سنت به شما توهین که هیچ نکرده باشد، بلکه فقط در مدح و ستایش شما تعریف کرده باشد؟ آن وقت شما کمترین توهین تان در کتب تان خرمگس دانستن هر کسی جز خودتان است؟

ما هستیم که وحدت را با مدح ائمه تان به هم میزنیم؟ آنوقت اگر شما به بزرگان دین توهین بکنید می شود وحدت؟

وحدت یعنی این که شما همیشه در منبر هایتان به بزرگان اهل سنت توهین کنید و اگر کسی جواب توهین شما را داد به او بگویید وهابی و داعشی و فتنه گر و... است؟

اهل سنت مگر ذلیل هست که در مقابل توهین های شما سکوت کند؟ اهل سنت مگر خار هست که شما به بزرگش توهین کنی و او بخاطر وحدت ظاهری و پوشالی شما ساکت باشد؟

وحدت یعنی شما توهین کنی و ما ساکت بشینیم؟

وحدت یعنی اینکه ما ائمه شما را هم در کتب و هم در مساجدمان مدح کنیم و شما فقط توهین کنید؟

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
I AM MOAMEN